ژیلا صادقینیارکی: خندهدارترین شایعهای که شنیدم این بود که من همسر کاوه سماک باشی هستم.
اوقات فراغت ژیلا صادقی با سوارکاری می گذردژیلا صادقینیارکی مجری تلویزیون متولد بیستودوم شهریور ۱۳۵۲ در تهران است. وی فعالیت حرفهای خود را در سال ۱۳۷۷ شروع کرد. او اجرای برنامههای «خانه فیروزهای»، «خانه مهر»، «خوبی از خودتونه» را بر عهده داشته است. گفتگوی صمیمانه ما را با این مجری تلویزیون میخوانید:سین: یک بیوگرافی مختصر از خودتان بگویید؟جیم: ژیلا صادقینیارکی متولد بیستودوم شهریور ۱۳۵۲ در تهران هستم. فرزند دوم خانوادهام، حدود نوزده سال است که در تلویزیون کار میکنم، چهارده سال است که به طور حرفهای اجرا میکنم. تخصصم در اجرای زنده و تاکشو است.سین: چند تا خواهر و برادر دارید؟ آیا آنها مثل شما به فعالیت هنری مشغولاند؟جیم: سه خواهر و یک برادر دارم. خیر، صدا در خانواده ما ارثی است. تنها بچهای که از صدایش استفاده میکند، من هستم.سین: به یاد ماندنیترین خاطره دوران کودکی شما؟جیم: در سن چهارسالگی دوست داشتم، میخواندم. بزرگتر شدم خانوادهام یک ضبط صوت در اختیار من قرار داده بودند، خواهر و برادرم را وادار میکردم، مهمان برنامه من شوند و باهاشون مصاحبه کنم. بعضی اوقات به آنها سخت میگرفتم و آنها گریه میکردند و به مادرم میگفتند. مادرم آرشیو صداهای ضبط شده مرا دارد.سین: شما به مدت ۱۰ سال معلم بودید، چرا حرفه معلمی را ادامه ندادید؟جیم: سال ۱۳۷۰ همزمان که دیپلم را گرفتم، به طور افتخاری در مناطق محروم تدریس میکردم. سالهای بعد از آن که دانشجو بودم، در مدارس نمونه مردمی تدریس میکردم. اتفاقاً ستاره پسیانی، بیتا معیریان (دختر آرش معیریان) در پایه پنجم ابتدایی از شاگردان من بودند. همزمان با تدریس در سال ۱۳۷۱ در آزمون گویندگی پذیرفته شدم؛ چون خودم علاقه به کار گویندگی داشتم و احساس کردم خیلی نمیتوانم تدریس را به طور جدی دنبال کنم؛ به همین خاطر تدریس را ترک کردم.سین: کار اجرا را از چه زمانی شروع کردید؟جیم: در سال ۱۳۷۱ تست صدا دادم و قبول شدم. کارهای کوتاه نریشن انجام میدادم؛ ولی به طور جدی در سال ۱۳۷۷ کار اجرا و گویندگی را شروع کردم، کارم با گروه سیاسی شبکه چهار سیما شروع شد. بعد از آن در شبکههای خبر، اول و در شبکه دو گروه تاریخ و معارف کار کردم. در نهایت در سال ۱۳۸۳ برنامه «بیدار شو آفتاب شد» سبک اجرایم را تغییر دادم، وزنه اجرا را به نفع خانمها سنگین کردم.سین: ویژگی و شاخصه مجری موفق؟جیم: شناخت خود واقعی، مطالعات بسیار دقیق در رابطه با حرفه خود، شناخت مخاطب، صدای خوب، پوشش شیک از ویژگیهای مجری موفق است. منظور از شیکپوشی احترام به مخاطب است. من معتقدم همه مجریان باید مجری –مؤلف باشند، اگر من به جایگاه رسیدم خودم مجری-مؤلف هستم و نویسندهای ندارم.سین: ویژگی و شاخصه برنامه موفق؟جیم: تهیهکننده باسواد، گروه حرفهای از شاخصه برنامه موفق است.سین: بهترین خاطره از دوران کاریتان؟جیم: همیشه من را ژاله صادقیان اشتباه میگیرند، این برای من افتخار است.سین: اولین بار که مقابل دوربین رفتید چه احساسی داشتید؟جیم: ذوق داشتم برای این که به آرزویم رسیدم. ترسی برای احساس مسئولیت بیشتر، نگرانی و جادهای پرتلاطم را میدیدم. تمامی دغدغهام این بود که آیا مردم مرا میپذیرند یا نه؟سین: در کار اجرا، کار کدام همکارتان را قبول دارید؟جیم: از آقایان فرزاد حسنی، احسان علیخانی و در نسل سومیها تلاش و صدای علی ضیاء و از خانمها مژده لواسانی. به لواسانی خیلی تذکر میدهم و خدا را شکر گوش میکند.سین: از کارتان راضی هستید؟جیم: در خصوص شغل و حرفهای که دارم باید بگویم که بسیار راضی و عاشق کارم هستم. اما از فضا و شرایط کارم راضی نیستم. احساس میکنم باید نظارت بیشتری باشد و مسئولان باید قدر کسانی که در این فضا و شرایط کار میکنند را بیشتر بدانند. امروزه دغدغه مجریان بالا بردن اطلاعات شخصیشان در فضای مجازی است. کمتر میبینیم که مجریان به دنبال بالا بردن اطلاعاتشون باشند.سین: دوست دارید تصویرتان از کدام شبکه پخش شود؟جیم: برایم فرقی نمیکند، اجرای خوب برایم از همه چیز مهمتر است.سین: دوست دارید چه برنامهای اجرا کنید؟جیم: من همه برنامههای دفاع مقدس، تاریخ، معارف، کودک و نوجوان، سیاسی و اجتماعی کار کردم. اجرای برنامه کودک و نوجوان را دوست دارم، چون در آن کودکی خودم را پیدا کردم.سین: بدترین گاف شما در برنامه؟جیم: خداراشکر تا به حال سوتی ندادم.سین: عکسالعمل شما در مقابل خوشحالی و ناراحتی؟جیم: اطرافیانم از برق جشمانم متوجه میشوند که من خوشحالم؛ اما ناراحتی من مشمول زمان نمیشود، برخلاف برنامههایم که بسیار پرشور اجرا میکنم، آدم ساکتی هستم، در ناراحتی سکوتم بیشتر میشود.سین: بدترین شایعهای که درباره خودتان شنیدهاید؟جیم: شایعه نشنیدهام؛ اما خندهدارترین شایعهای که شنیدم این بود که من همسر کاوه سماک باشی هستم.سین: اوقات فراغت چه کار میکنید؟جیم: برنامه مشخص و مدونی برای پر کردن اوقات فراغت ندارم؛ اما اگر حالم خوب باشد سوارکاری میکنم، دوستانم را میبینم، خرید کردن و حتی رانندگی کردن در خیابانهای شلوغ تهران اوقات فراغت من را پر میکند.سین: کارتون مورد علاقه شما؟جیم: پینوکیو و سندباد از کارتونهای مورد علاقه من بود. وقتی سندباد پرنده شیلا را صدا میکرد، احساس غرور به من دست میداد. فکر میکردم مرا صدا میکند.سین: مهمترین دوست شما؟جیم: تک تک اعضای خانوادهام.سین: فعالیتی غیر از اجرا دارید؟جیم: شرکتی داریم که کار صادرات و واردات انجام میدهیم.سین: در شبکههای اجتماعی حضور دارید؟جیم: نه. من فضای مجازی را برای بالا بردن میزان شهرت لازم نمیدانم. فقط یک سایت شخصی دارم.سین: اگر به گذشته بر گردید، همین مسیر را ادامه میدهید؟جیم: حتماًسین: اگر وارد حرفه هنر نمیشدید، دوست داشتید چه کاره شوید؟جیم: وکیلسین: در حال حاضر دغدغه شما؟جیم: یکی از دغدغههایی که دو، سه سال است ذهنم را مشغول کرده، نابسامانی روابط اجتماعی در جامعه است و خیلی دوست دارم تریبونی باشد و به مردم کشورم بگویم ماهواره چه بلایی بر سر خانوادهها میآورد. این دغدغه بسیاری از همکاران من است؛ چون ما به واسطه شغلمان بیشتر با مردم در ارتباط هستیم و میبینیم که چقدر ماهواره به زندگی افراد جامعه آسیب میزند.سین: چه سبکی از موسیقی را گوش میکنید؟جیم: سنتی، پاپ. آهنگهای احسان خواجهامیری، محمد علیزاده، پویا بیاتی را دوست دارم.سین: حالتان را چه چیز خوب میکند؟جیم: برنامههای «خانه فیروزهای»، «خانه مهر» تیتراژهای خوبی داشت، من همیشه از صدابردار خواهش میکردم صدای تیتراژ را بشنوم، شنیدن تیتراژهای برنامههایم حالم را خوب میکرد.سین: آشپز خوبی هستید؟جیم: آشپز خوبی نیستم و آشپزی را دوست ندارم. من عاشق شست و شو و تمیز کردن هستم و خیلی در این کار سرعت عمل و تخصص دارم.سین: حرف پایانی؟جیم: من عاشق مردم کشورم هستم، بودن با آنها به بودن من معنی میدهد و بودن در قاب رسانه را به هر قیمتی نمیخواهم.
اخبار فرهنگی – باشگاه خبرنگاران
مرتبط با فرهنگ و هنر
بازیگری که سرطان را شکست داد
پاسخ نویسنده مجموعه “عطسه” به منتقدانش: فکر می کنید آیتم کورش را براساس سفارش عربستان نوشتم؟
واکنش سیما تیرانداز به انتقادات به لهجه کاشانی اش:حالا مگر چه شده؟با لهجه من در کاشان زلزله آمده؟
«مدل» مرد ایرانی از زندان آزاد شد/تصاویر
سریال”معمای شاه” چقدر برای صداوسیما هزینه داشته؟
امیر تتلو یا بازیکن استقلال میشود یا لژیونر!
مجری «به خانه برمیگردیم» به آنفلوانزا مبتلا شد (+عکس)
«شهرزاد»، قصه عاشقیت در کودتا
عکس خانم بازیگر با چادر درحال زیارت شاه چراغ!!
The post شایعه ازدواج خانم مجری با بازیگر مشهور از زبان ژیلا صادقی! appeared first on مجله ی اینترنتی اچ فان.
جشن سالگرد ازدواج یک زوج عاشق ۹۸ ساله!
عشقی به قدمت هفتاد سال آنقدر با ارزش است که این زن و شوهر ۹۸ ساله تصمیم گرفتند برای ساگرد هفتادمین سال ازدواجشان دوباره لباسهای عروس و داماد بر تن کنند و خاطرات آنروز را تکرار کنند . به گزارش پارس ناز سالگرد عروسی ارزش جشن گرفتن را دارد اما برای هفتادمین سالگرد واقعاً باید مراسم ویژهای برپا کرد.سالگرد عروسی ارزش جشن گرفتن را دارد اما برای هفتادمین سالگرد واقعاً باید مراسم ویژهای برپا کرد.
یک زوج چینی به نامهای وانگ دِئی، ۹۸ ساله و کائو یوئِهوآ، ۹۷ ساله، سال ۱۹۴۵ در پارک «نورثرن هات اسپرینگ» واقع در شهر چانگ کینگ با یکدیگر ازدواج کردند. این زوج سالخورده ۴ فرزند دارند و به کمک آنها عکسهای جشن عروسیشان را دوباره از نو گرفتند.
جشن سالگرد ازدواج یک زوج عاشق ۹۸ ساله! +تصاویر
کوچکترین فرزند خانواده به نام کائو پانگ پی که ۶۰ سال دارد در مصاحبهای با سی اِن اِن می گوید: والدینم امسال ۹۸ ساله میشوند. آنها مدتهاست که در کنار هم زندگی میکنند، جنگ، بحران سیاسی و بیماریها را پشت سر گذاشتهاند و هنوز در کنار هم مانده و با عشق زندگی میکنند. ما میخواهیم با آنها در بزرگداشت عشقشان سهیم شویم.
گرداوری:ایران استایل
The post جشن سالگرد ازدواج یک زوج عاشق ۹۸ ساله! +تصاویر appeared first on مجله اینترنتی ایران استایل | پورتال خبری و سبک زندگی.
مصاحبه با پریناز ایزدیار + پریناز ایزدیار به ازدواج و بچه دار شدن فکر می کند
در این قسمت از جزقل مصاحبه با پریناز ایزدیار + پریناز ایزدیار به ازدواج و بچه دار شدن فکر می کند را برای شما عزیزان قرار داده ایم.
پریناز ایزدیار : راستش من هم به مسائلی مانند ازدواج کردن و بچهدار شدن فکر میکنم اما تصمیم خاصی ندارم که بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج میکنم
به بهانه بازی پریناز ایزدیار در سریال "شهرزاد"
وقتی با پریناز ایزدیار صحبت کردیم خودمان هم باورمان نمیشد که او یکدهه را در این حرفه پشت سر گذاشته است؛ یکدهه پرافت و خیز که حالا نتیجهاش شده نقش فوقالعادهای همچون «شیرین» در کاری آبرومندانه به نام «شهرزاد» از کارگردانی شناسنامهدار چون حسن فتحی و در کنار چهرههایی که هر یک خود ستارهاند. ایزدیار این روزها دور تازهای از کار را شروع کرده و دور نیست زمانیکه نقطه عطف بازیگریاش را بر پرده سینماها ببینیم. او از همان معدود استعدادهایی است که در کارهایش نشان داده چه چیزهایی در چنته دارد.
پرکاری مزیت نیست
تقریبا یکدهه است که در عرصه بازیگری فعالیت میکنم. سعی کردهام در این سالها آهسته و پیوسته جلو بروم. اگر بعد از آنکه کارهایی مانند «پنج کیلومتر تا بهشت» یا «زمانه» با استقبال روبهرو شدند ـ که به دنبال آنها پیشنهادات کاریام افزایش پیدا کردند ـ هر کاری را میخواستم قبول کنم به نوعی سوءاستفاده از موقعیتی بود که برایم ایجاد شده بود؛ ضمن آنکه اصلا دلم نمیخواست به اعتبارم که در این سالها به سختی به دست آورده ام ، آسیب بزنم. به نظرم پرکاری، مزیت نیست. ترجیحم این است کارهایی را بازی کنم که دوست دارم و برای آنها سرم را با افتخار بالا نگه دارم.
مشغلههای هنرمند بیکار
شاید یک معنای بیکاری در عرصه ما این باشد که آدم جلوی دوربین نرود اما به نظر من حتی اگر اینطور باشد بازیگر میتواند خودش را به شکل درستی با هنر مشغول نگه دارد. شخصا با تماشای فیلم و مطالعه سعی میکنم در چنین مواقعی از نظر دانش پربار شوم. گزیده کار کردن و لذت بردن از کارهایی که واقعا دوستشان دارم، بسیار بهتر از پذیرفتن نقشی است که دوست ندارم و آن حال خوب را در من ایجاد نمیکند.
عقبگرد ممنوع. . . !
از تلویزیون فاصله نگرفتهام. سه کار در تلویزیون داشتم که آثار موفق و موجهی بودند. بهویژه بعد از سریال «زمانه» و کار آقای حسن فتحی به نوعی سطح توقع خودم هم از کار بالا رفت؛ برای همین دلم نمیخواهد هر سریالی را بازی کنم. وقتی میدیدم ایشان سر کار با چه دقت و وسواسی برای هر پلان انرژی میگذارند، کار برایشان مهم بود و به اصطلاح عامیانه به کار آب نمیبستند، دلم میخواست با کارگردانی کار کنم که همین ویژگیهای را داشته باشد. اگر پیشنهادی باشد که هم کار مناسب و خوبی باشد و هم کارگردانش سطح درک کاریاش خوب باشد، حتما میپذیرم. دوست ندارم از سطح کارهایی که داشتم عقبگرد کنم.
استادی به نام حسن فتحی
واقعا اینطور نبوده که فقط به اسمها توجه کنم و به واسطه اسم کارگردان و تهیهکننده در فیلمی حاضر شوم؛ البته وقتی صحبت از شخصی مانند حسن فتحی است شما با اعتماد کامل جلو میروید. من هیچ دوره آکادمیکی در بازیگری ندیدهام و به تجربه سر صحنه کارها یاد گرفتهام و به جرات میگویم بزرگترین استادم تا این تاریخ ایشان بودند؛ چه سر سریال «زمانه» که ۱۱ ماه طول کشید و چه در کار «شهرزاد» که هشت ماه مشغول کار بودم و مدتی طولانی بود، نکتههای بسیاری از ایشان یاد گرفتم.
وجود چنین شخصی وسواس کاری شما را بالا میبرد؛ حتی بعد از مجموعه «زمانه» از من خواستند در هر کاری بازی نکنم. من هم به ایشان و هم به خودم قول دادم برای کارم ارزش قائل شوم و در کارهای مطرحی که اسم دارند، کار کنم. گاهی با کارگردانهای کار اولی کار میکنید که از آنها هم چیزهای بسیاری میآموزید؛ مثل سام قریبیان که کار کردن با گروه او واقعا لذتبخش بود. برای خود من اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد کارگردان.
دنبال نقش نمیروم
فکر میکنم اواخر سریال «زمانه» بود که آقای فتحی اعلام کردند قصد دارند مجموعهای را برای شبکه خانگی بسازند و اینطور نبود که آن زمان به من بگویند مرا برای نقش «شیرین» در نظر دارند؛ ضمن آنکه آن زمان هنوز فیلمنامه هم حاضر نبود. من هم از آن آدمهایی نیستم که بروم و بگویم نقشی به من بدهید که البته بعضیها میگویند و خیلی هم کار بدی نیست اگر کسی این کار را بکند! سال گذشته مشغول بازی در تئاتری بودم که از دفتر آقای عفیفه با من تماس گرفتند که برای کار «شهرزاد» بروم و اتفاقا جزو نخستین بازیگرهایی بودم که به کار وارد شدم.
شیرین برای شهرزاد
از بازی در «شهرزاد» بسیار لذت بردم. جدای از همه مسائل مانند کارگردان، تیم بازیگران، عوامل، قصه و. . . کاراکتر شیرین از آن نقشهایی بود که همیشه دوست داشتم بازی کنم. کار کردن با این عوامل از خود آقای فتحی تا استاد نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و. . . خیلی خوب بود و من احساس کردم چقدر چیزهای خوب از آنها یاد گرفتهام.
شرط اول؛ اعتماد به نفس
به نظرم شرط اول بازیگر شدن اعتماد به نفس است که در گویش عامیانه شاید بتوان به آن پررویی هم گفت و این برای هر بازیگری لازم است. وقتی دچار ترس و اضطراب باشی تمرکزت را از دست میدهی و چیزی از کاری که انجام میدهی متوجه نمیشوی؛ به همین خاطر پلانها را از دست میدهی.
شاید شروع کاری پر از بازیگران تراز اول مانند «شهرزاد» با کمی هیجان همراه باشد اما ترس و اضطراب نبود. در این کار بهخصوص همه عوامل همراه بودند و من احساس راحتی داشتم؛ مثلا ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» برای من قبل از آنکه به بازیگری وارد شوم، بهترین بازیگر سن خودش بود و هنوز هم در همنسلهای خود بهترین است اما اصلا نگاه از بالا به پایین ندارد. استاد نصیریان هم که بینظیر هستند و من از انرژی خوبی که میدادند، بسیار احساس خوبی داشتم؛ همینطور سایر هنرمندانی که در کار حضور داشتند.
نقشی کاملا دور از خودم
نقش شیرین حتی زمانی که فیلمنامه را میخواندم برایم جذاب بود. درواقع همه کاراکترهای«شهرزاد» فوقالعاده هستند و برای کسی که بخواهد آن را بازی کند، پتانسیل بالایی در جذب کردن داشت. اما من واقعا شیفته شیرین شدم و اگر قرار بود به سلیقه خودم نقشی از کار را انتخاب کنم بیشک سراغ شیرین میرفتم چون خیلی دور از خودم بود و میخواستم ببینم چگونه از پس آن برمیآیم. سخت بودن نقش را دوست داشتم و البته به جز تلاش خودم، راهنماییهای آقای فتحی هم جای خودش را داشت.
عشق دوران کودکی
بازیگری از همان اول هم برایم مهم بود. همیشه از کودکی هم بازیگری را بهشدت دوست داشتم. درست است که مثل هرکس دیگری شهرت را دوست داشته و دارم اما برایم اصل نبود؛ ضمن اینکه حالا برایم تا حدودی عادی شده؛ یعنی برای همه آنها که بازی میکنند بعد از مدتی عادی میشود و چه بسا بعضیها بخواهند این مقوله کمتر شود تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند.
خانواده تحصیلکرده من
من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم اما خانوادهام مخالف بودند. هم برادر و هم خواهرم دکتر هستند و پدرم نیز وکیل هستند. برای همین خانوادهام دوست داشتند یا پزشک شوم یا وکیل. اما بعد که اصرار مرا دیدند برایم شرط گذاشتند که حتما یک رشته درست و حسابی و به قول خودشان سنگین و رنگین هنر را بخوانم و من هم گرافیک خواندم.
حس نگرانی و استرس
آن اوایل که بازیگری را شروع کردم شاید حرفهای نبود اما باز هم جدی و مهم بود؛ حتی جاهایی ناامید شدم چون هم کار سختی است و هم اینکه به هر حال وقتی تازهوارد هستید آنقدر کاری برای شما وجود ندارد. شاید تنها تعداد اندکی بازیگر بودند که از همان اول، کارشان را با قدرت و کارهای خاص شروع کردند. برای همین همیشه یک حس نگرانی و استرس با من بود؛ حتی در دورهای حدود یک سال و نیم کار نکردم تا اینکه تلهفیلمی را با علیرضا امینی کار کردم و بعد از آن اوضاع بهتر شد. راستش چون با وجود همه مخالفتها و زحمت بسیار آمده بودم دلم میخواست به خودم ثابت کنم که میتوانم. آدم سرسختی هستم و اگر چیزی را بخواهم میجنگم و آن را به دست میآورم.
از روانشناسی تا فلسفه
وقتی درگیر کار بازیگری باشم یا درگیر کارهای زندگی و شخصیام نباشم، حتما یا مطالعه میکنم یا فیلم میبینم. اینها اولویتهای من در فراغت هستند؛ البته زمانی نقاشی هم بود که مدتی است فرصت نکردهام سمت آن بروم ولی حتما آن را هم دنبال میکنم. کتابهای رمان و روانشناسی بهخصوص در زمینههای خودشناسی و فلسفه یونگ را زیاد میخوانم؛ یکجورهایی سلیقهام است که هم در زندگی شخصی زیاد به من کمک کرده و هم در انتخابها و بازی کردن نقشها برایم مفید بوده است.
برنامههای موسیقایی
خیلی دوست داشتم که موسیقی کار کنم و نواختن ساز را یاد بگیرم اما شاید در این زمینه بیاستعداد بودم یا به آن شکل جدی و حرفهای دنبالش نرفتم. به هر حال در برنامهام هست که حتما یادگیری ساز را شروع کنم. درباره سبکهای مورد علاقهام در موسیقی باید بگویم مقید به هیچ سبک خاصی نیستم. هر آهنگی که خوب باشد را میشنوم؛ خواه سنتی باشد یا پاپ یا راک یا هیپهاپ. از موسیقی بهشدت لذت میبرم. یکجورهایی خیلی اوقات هدفون در گوشم است یا در خانه که هستم حتما دوست دارم روزم را با شنیدن موسیقی شروع کنم یا دست کم، تلویزیون روشن باشد و صدایی در نزدیکی باشد که بشنوم.
راههای رسیدن به آرامش
سعی میکنم هنگام کار حتما ذهنم را خالی و آماده کار نگهدارم چون به تمرکز احتیاج دارم. برای تمرکز هم مراقبه نمیکنم. برنامه من برای آرامش خیلی ساده است؛ البته اینها از چند سال پیش برایم مهم شده وگرنه قبلا اینطوری نبودم. نخستین کارم این است که گوشی را سایلنت میکنم و برای مدتی که مشغول کارم به گوشیام نزدیک نمیشوم؛ این خیلی مهم است. بعد هم اینکه سعی میکنم به چیزی فکر نکنم؛ البته اوایل خیلی سخت بود که شما به چیزی فکر نکنید اما با تمرین میشود به این مرحله رسید. تمام تمرکزم را روی کار میگذارم.
دوستان محدود پریناز
حتی قبل از آنکه بازیگر شوم هم خیلی آدم اجتماعی به آن شکل که خیلی معاشرتی باشم، نبودم و الان هم نیستم. دوستان من همیشه محدود بودند چون ترجیح میدهم با کسی دوستی و معاشرت داشته باشم که حرفی برای گفتن با او داشته باشم و بتوانم راحت با او حرف بزنم. اما وقتی سر پروژه کار میروم با همه به اصطلاح میجوشم و از راننده سرویس تا خدمات و. . . از دوستان من هستند. زیاد اهل مهمانی و بیرون رفتن نیستم. خانه ماندن را ترجیح میدهم.
رفیقباز نبوده و نیستم!
نسبت به هیچ آدمی گارد ندارم و اینکه میگویم به آن شکل معاشرتی بودن در رفتارم نیست شاید بخشی به علت سن باشد. به نظرم تا ۱۸ سالگی یا نهایتا ۲۲ سالگی آدمها زیاد معاشرت میکنند و زیاد بیرون میروند و. . . و بعد کمکم آرام میشوند؛ البته این را هم بگویم که اصلا آدم رفیقبازی نیستم؛ همیشه همین بودهام. دوستانم مرا میشناسند؛ همان آدم قبل هستم و اتفاقا آدمهایی که با من بودهاند نیز همانها هستند.
اینطور نبوده که دوستی که حالی از من نمیپرسیده، حالا سر و کلهاش پیدا شده باشد. یکجورهایی دوستانم مدل مرا میشناسند. دوستیهای من مثل سابق با همان دوستان همیشگیام پابرجاست. برای من پذیرش آدمهای جدید کمی سخت است. آدم تنهایی نیستم اما تنهایی را بهشدت دوست دارم.
اخباری برای حالگیری!
چیزهای زیادی هست که میتواند حال مرا بگیرد. در درجه اول شنیدن اخبار بد به هر شکل که باشد؛ از خبر فوت کسی تا بیماری یا ناراحتی افرادی که میشناسم. اگر بخواهم از نقطه نظر رفتارهای اجتماعی بگویم راستش هر چیزی که مربوط به بیمعرفتی آدمهاست، ناراحتم میکند؛ اینکه کسی بخواهد کسی را پایین بکشد و خودش را بالا ببرد؛ اینکه غیبت کسی را میکنند و هر چیزی که دور از انسانیت باشد. شاید به همین خاطر هم زیاد در جمعها حاضر نمیشوم که حداقل چیزی رخ ندهد که حالم را بد کند.
آنچه در اطراف ماست
راستش خیلی دنبال این نیستم که اخبار را با جزییات پیگیری کنم و شاید حتی خیلی از اخبار را نشنیدهام یا آدمهایی را نمیشناسم؛ مثلا گاهی پدر و مادرم میگویند فلان آدم این حرف را زده و با آنکه او شخص مطرحی است اما من او را نمیشناسم، که این خوب نیست و باید شناخت و در جریان بودن خودم را افزایش دهم چون واقعا مهم است آدم بداند اطرافش چه میگذرد.
زود اعتماد میکنم!
من از آن آدمهایی هستم که خیلی زود اعتماد میکنم و از این بابت خیلیها مرا سرزنش هم میکنند؛ حتی وقتی یک متکدی را در خیابان میبینم با وجود آنکه میگویند گداپروری خوب نیست و. . . من سعی میکنم به او کمک کنم.
وقت آزاد برای ورزش
خیلی وقت است که سمت ورزش نرفتم؛ یعنی هشت ماهی که برای کار «شهرزاد» سر فیلمبرداری بودم، فرصت نداشتم به ورزش بپردازم یا آنقدر خسته بودم که نشد یا اگر فرصتی بود به کارهای خیلی واجبم میرسیدم. به هر حال ورزش زمان میخواهد و دستکم حتی اگر حرفهای هم که ورزش نکنید به دو ساعت وقت آزاد نیاز دارید.
تجربه از اتفاقات بد
از آن افرادی نیستم که اگر چیزی ناراحتم کند بروم سمت خرید یا پاساژگردی یا. . . . اصلا خودم را با عوامل بیرونی سرگرم نمیکنم چون به نظرم این کارها فقط یک سرپوش گذاشتن است؛ در حالی که زخم اصلی سرجایش است و شما فقط میتوانید رویش مرهم بگذارید. اتفاقا معتقدم باید به اتفاقات بد فکر کرد، آنها را پذیرفت و تجربه آموخت.
صحبتهای متعدد خواهرانه
خواهرم همسایه دیوار به دیوارم است که با او چه رودررو و چه تلفنی زیاد صحبت میکنم. خواهرم ۱۰ سال و برادرم ۹ سال از من بزرگتر هستند و پدر و مادرم هر دو در شهر زادگاهم یعنی بابل زندگی می کنند؛ مدتی اینجا بودند اما رفتند آنجا.
گیاهخواری صحیح و درست
مدتی است که گیاهخواری را شروع کردهام؛ البته بیشتر از آنکه بگویم یک رژیم سلامت با کاهش وزن و اینطور چیزهاست، یک علت مهم و اصلی دارد؛ اینکه دلم برای حیوانات میسوزد! حالا نمیدانم چقدر میتوانم به این رژیم غذایی وفادار بمانم. خیلیها با من مخالفت کردند و گفتند باید حتما گوشت و مرغ و. . . بخورم اما به نظرم به شکل اصولی و با یک تغذیه درست، میتوانی پروتئین، آهن و چیزهایی که نیاز داری را از غذاهای مناسب گیاهی دریافت و کمبودها را جبران کنی.
زیبایی فقط ۱۰درصد!
شادابی برایم از زیبایی مهمتر است؛ البته یک زمانی زیبایی برایم مهم بود اما الان نیست و شاید تنها ۱۰درصد آن اهمیت سابق را برایم داشته باشد. به نظرم تمیزی، مرتب و آراسته بودن مهم است و این هم برای هر آدمی در هر طبقه و با هر شرایط مالی امکانپذیر است که میتواند در حد خودش آراسته و تمیز باشد. رسیدگی به پوست هم برایم صرفا به جهت زیبایی نیست بلکه جزء واجبات است چون به خاطر کمخوابی، بدخوابی، آلودگی محیط و گریمهای سنگین باید پوستم را مورد توجه قرار دهم. زمانی زیبایی واقعا دغدغهام بود اما حالا آن حس را ندارم.
استقبال از شبکههای مجازی
با شبکههای اجتماعی خیلی موافق هستم چون میتوانم بدون واسطه با مردم حرف بزنم، از آنها بشنونم و انرژی بگیرم. گرچه متاسفانه بعضیها در این شبکهها و هنگامی که آنها را میبینید، خود واقعیشان نیستند! ولی من فضای مجازی را دوست دارم. هرچند در فیسبوک نیستم اما صفحه اینستاگرام من کاملا فعال است؛ کامنتها را میخوانم و از لطف مردم، انرژی خوبی میگیریم.
دوری از شلوغی و ازدحام
من واقعا دلم نمیخواهد در جاهای شلوغ باشم و شاید این موضوع علت روانشناسی داشته باشد. برای خرید هم که میروم، تکلیفم مشخص است و مغازهگردی نمیکنم. اهل این نیستم که در پاساژها بچرخم چون شلوغی و ازدحام، حالم را بد میکند اما اگر قرار باشد جایی برای مردم و به خاطر آنها بروم ـ مثلا در مراسمی یا در اکران فیلمی باشم ـ قطعا از حضور بین مردم لذت میبرم.
علاقه شدید به بابل
سفرهای خارجی زیادی نرفتهام؛ شاید تنبلی کرده باشم، شاید هم فرصت نشده است اما سفرهای داخلی را خیلی دوست دارم؛ مثلا همین بابل را بهشدت دوست دارم و یکجورهایی به آنجا تعصب دارم. محیط این شهر را خیلی دوست دارم و زادگاهم است.
افتخاری برای مادرم
خانوادهام؛ بهخصوص مادرم وقتی میبینند با چه زحمت و تلاشی به اینجا رسیدهام، به من افتخار میکنند و همیشه در این سالها که حرفهای به کار بازیگری پرداختهام، تشویقم کردهاند. اما آنطور نیست که بخواهند پُز مرا بدهند یا جایی از اسم من استفاده کنند؛ ضمن اینکه هنوز خیلیها مرا نمیشناسند!
ازدواج درست سرموقع
راستش من هم به مسائلی مانند ازدواج کردن و بچهدار شدن فکر میکنم اما تصمیم خاصی ندارم که بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج میکنم و… . این چیزها باید در زمان مناسب خودش پیش بیاید و قابل برنامهریزی نیست. دلم میخواهد ترقی کنم و کارهای بهتر و بیشتری بازی کنم. اصلا یکجورهایی به زندگی بدون بازیگری نمیتوانم فکر کنم. اهل حساب و کتاب هم نیستم که بگویم یک بیزنس برای خودم راه میاندازم چراکه اصلا آدم اهل بیزنسی نیستم! ولی این را مطمئنم که از حالا به بعد اتفاقهای خوبی برایم میافتد.
وظیفه اجرای درست نقش
به نظرم کارگردان باهوش با شناختی که از توانایی شما دارد، نقشی را به شما پیشنهاد میدهد و اگر بداند از عهده آن برنمیآیید این خطر را نمیکند. حتما آقای فتحی هم در کار من چیزی دیدند یا هنگام سریال «زمانه» متوجه ویژگیهایی در بازی من شدند که شیرین را به من پیشنهاد کردند؛ ضمن اینکه به نظرم یک بازیگر باید بتواند هر نقشی را دربیاورد و قرار نیست فقط نقشهایی را بازی کند که راحت است. وقتی برای پذیرش نقش صحبت کردید و به شما اعتماد شد، وظیفه دارید آن را درست اجرا کنید.
حتی اگر دیده نشود. . .
درست است که تحصیلات آکادمیک بازیگری ندارم اما به نظرم مدرک شرط اول خوب بازی کردن نیست. خیلی مهم است شما با اعتماد به نفس سر صحنه بروید، تمرین داشته باشید و تمرکزتان روی نقش و کار باشد تا چیزی شما را از فضای کاری که انجام میدهید، دور نکند. من در این ۱۰ سال در کارهای مختلفی از جمله تلهفیلمهای متعددی با آدمهای درست کار کردم. با آقای موتمن، آقای آبپرور، آقای قنبری و. . . در ژانرهای مختلفی بازی کردم و چیزهای زیادی از همه آنها یاد گرفتم.
خب، چه چیزی بهتر از این؟ من اگر در کاری ۹۰ دقیقهای هم بازی کردم که حتی معلوم نبود کی پخش میشود و کسی آن را می بیند یا نمی بیند اما باز هم بیشترین تلاشم را کردم. برایم قبل از هر چیزی مهم این بود که کارم را درست انجام دهم و به خودم میگفتم پریناز تو باید بهترین کارت را انجام دهی حتی اگر دیده نشود.
نوشته مصاحبه با پریناز ایزدیار + پریناز ایزدیار به ازدواج فکر می کند اولین بار در جزقل پدیدار شد.
خواستگاری و ازدواج آتیلا حجازی از نیکی کریمی / عکس
در فیلم شیفت شب
آتیلا حجازی (زاده ۱۲ خرداد ۱۳۵۵) بازیکن بازنشسته و مربی فوتبال است.
وی پسر ناصر حجازی میباشد.آتیلا حجازی فرزند ناصر خان حجازی اسطوره فقید تیم استقلال ، در یک فیلم سینمایی در نقش همسر بازیگر معروف زن سینما به ایفای نقش پرداخت. آتیلا حجازی در فیلم سینمایی شیفت شب به کارگردانی نیکی کریمی، نقش همسر او را ایفا می کند. این فیلم روی پرده سینماست.
پسر مرحوم حجازی درباره حضور در شفیت شب گفت: «من در این سال ها ۴ پیشنهاد برای بازیگری در سینما داشتم. حالا نمی خواهم اسم کارگردان ها را ببرم ولی در سالیان نسبتا دور، دو پیشنهاد داشتم که آن موقع در استقلال بازی می کردم ولی هر دو پیشنهاد را همان موقع رد کردم. ۵،۶ سال بعد هم یک پیشنهاد دیگر رسید.»
آتیلا حجازی در پاسخ به این سوال که چه زمانی با خانم کریمی کار را شروع کردید و چه شد این پیشنهاد را قبول کردید، گفت: «راستش نزدیک به سه سال قبل بود که خانم کریمی به من پیشنهاد دادند. ایشان با من تماس گرفتند و خواستند که چند سکانس کوتاه در فیلم شان حضور داشته باشم.»
گفتنی است کارگردانان بسیاری قبل و بعد از انقلاب نتوانستند ناصر حجازی را برای حضور در یک فیلم سینمایی قانع کنند اما آتیلا سرانجام به جمع سینمایی ها ملحق شد.این تصویر مربوط به تقاضای ازدواج آتیلا از نیکی کریمی است
نوشته خواستگاری و ازدواج آتیلا حجازی از نیکی کریمی / عکس اولین بار در کدر - اس ام اس، مد، دکوراسیون، پزشکی، عکس پدیدار شد.
ستاره حمیدی؛ کارشناس ارشد روانشناسی
بسیاری از ازدواجها پیامد آشنایی دختر و پسر در محیط کاری است، در شرایطی بر حسب اصل مجاورت و همکاری زن و مرد به یکدیگر علاقمند شده و در نهایت تصمیم به ازدواج میگیرند یکی از مزایای این روش این است که دو طرف بر اساس یک نقطه مشترک یا همان شغلشان به یکدیگر علاقمند میشوند و گاهی این آشناییها و به دلیل رفتارهای ناشیانه خدشهدار شده و سر انجامی نخواهد داشت و ممکن است دو طرف در صورت رعایت نکردن برخی اصول، شرایط نامساعدی را برای یکدیگر فراهم نمایند.
در صورت علاقمند شدن به یک همکار رعایت نکاتی برای جلوگیری از هرگونه سوتفاهم ضروری به نظر میرسد:
اولین قدم نشان دادن حسن نیت از ایجاد رابطه است منطقی است که بنا به دلایل متفاوت دختران و پسران به راحتی به ابراز علاقه دیگران امیدوار نشوند. گاهی احساسات زودگذر سبب آسیب وجهه شغلی و اجتماعی دو طرف میشود. اطمینان خاطر دادن به طرف مقابل و نشان دادن حسن نیت اساس شروع یک رابطه سالم است. بهتر است قبل از اطمینان از استمرار رابطه هیچ یک از همکاران دیگر از علاقمندی دو نفر به یکدیگر با خبر نشوند در این صورت ممکن است با سخنان و شایعات روند آشنایی دچار مشکل شود گاهی اطرافیان آگاهانه و ناآگاهانه با سخنان و شایعه پراکنی ممکن است به روابط صدمه بزنند.
قبل از هر چیز نیاز است دو نفر در مورد هم تحقیق کنند و از حسن نیت یکدیگر با خبر شوند بهترین راه برای تحقیق بررسیهای محل زندگی است دوستان و رقیبهای کاری منبع خوبی نیستند ممکن است رقیبان بر نقطه ضعفهای شخص تاکید کنند یا دوستان صمیمی بر نقاط قوتش بهترین گزینه همکارهای نزدیکی که بسیار صمیمی نیستند میباشند در واقع آدمهای خنثی بهترین منبع هستند. البته نباید فراموش کرد افرادی برای پرس و جو انتخاب شوند که سخنان و گفتگوها را در میان بقیه همکاران فاش نسازند.
برای شکل گرفتن هر رابطهای نیاز به آشنایی و شناخت بیشتر است پس از اطمینان از حسن نیت طرف مقابل باید دو طرف جلساتی جهت آشنایی بیشتر داشته باشند چهارچوبها نباید فراموش شود ممکن است جواب یکی از دو طرف منفی باشد باید رابطه به گونهای باشد که پس از بیان جواب منفی امکان ادامه همکاری وجود داشته باشد و دختر و پسر دچار ناراحتی در محل کار نشوند. متاسفانه برخی نیاموختهاند چگونه با حقایق کنار بیایند. در مرحله بعد باید در صورت عدم پذیرش درخواست شرایطی برای دادن جواب منفی فراهم شود طبیعتاً اگر فرد درخواستکننده در سمت بالاتری قرار داشته باشد شرایط پیچیدهتر خواهد شد و زمانی شرایط دشوارتر میشود که دو طرف به قصد آشنایی بیرون رفته و صحبت کرده باشند نه گفتن در چنین روابطی باید با صراحت کامل انجام شود.
نباید برای جواب منفی دادن وجهه فرد را زیر سوال برد و یا تحقیر کرد و ضعفهایش را دلیل این جواب به شمار آورد. در این زمان باید ویژگیهای مثبت فرد ذکر و گفته شود با وجود تمامی این خوبیها، احساس میشود دو طرف نتوانند خواستههای یکدیگر را برآورند و دلایل به صورت واضح و شفاف ذکر گردد و تاکید شود از روزهای بعد تمایل بر این است که رابطه در حد همکار باقی بماند آنچه زنان و مردان در این مواقع باید بدان توجه فراوانی کنند این است که چنان که جواب منفی است از هر گونه دلسوزی پرهیز کنند.
عواقب دلسوزی
مسلماً پس از رد درخواست ازدواج طرف مقابل ناراحت شده و ممکن است رفتارهایی از خود بروز دهد که بدان وسیله ناراحتی خود را ابراز نماید به عنوان مثال ممکن است شخص شاهد رفتارهای گوشهگیرانه، غیبت از کار و بیقراری باشد متاسفانه در این مواقع اکثر افراد برای کاهش ناراحتی طرف مقابل سعی میکنند به نحوی از وی طلب بخشش کنند و در ذهن دچار احساس گناه میشوند در این حالت برای از بین بردن احساس گناه سعی میشود بیشتر جویای احوالش شوند و یا کارهایش را تسهیل کنند فارغ از اینکه این رفتار سبب دلگرمی مجدد طرف مقابل میشود و او را وارد بازی احساسی میکند.
هر چند که شاید فقط این رفتارها برای آرام کردن باشد ولی میتوان از آن بر داشتهای متفاوتی کرد برای جلوگیری از هر سوتفاهم بهتر است فرد گفتار و اعمالش را هماهنگ سازد و چنانچه محیط کاری آزارش میدهد سعی در جابه جایی و تغییر محل کاری خود داشته باشد.
از سوی دیگر ممکن است این علاقمندی به ازدواج منتهی شود در این صورت زوجین ویژگیهای مثبتی در رابطهشان خواهند داشت به عنوان مثال از شرایط کاری هم باخبر بوده و به خوبی یکدیگر را درک میکنند و با توجه به این که رفتارهای اجتماعی شریک زندگی را دیده اعتماد و اطمینان بیشتری خواهد داشت در کنار تمامی مزایا باید مراقب بود که مسائل کاری وارد حریم خانه نشده و زندگی خصوصی را تحت تاثیر قرار ندهد. داخل نکردن مسائل عاطفی و کاری: متاسفانه برخی نیاموختهاند روابط کاری و عاطفی را از هم منفک کنند زوجین بسیاری هستند که حتی در محیط منزل همچنان کشمکشها و مسائل کاری را مطرح و رابطه خصوصی خود را پر تنش میسازند.
مراقب خط قرمزهایتان باشید
پیش از آنکه در مورد پیشنهاد همکارتان فکر کنید و سنگهایتان را با خودتان وا بکنید، در کافی شاپ و رستوران قرار نگذارید و یا وارد ارتباط صمیمانهای نشوید. قبل از آنکه هر جوابی به این خواستگاری بدهید، مشابهتها و تفاوتهایتان با این فرد را فهرست کنید و سعی کنید واقعگرایانه و بدون توجه به موقعیت کاری او در موردش تصمیم بگیرید. چراکه ممکن است شما زوج خوبی برای هم نباشید و حتی یک رابطه چند هفتهای، میتواند تاثیر ناخوشایندی را بر روابط کاری شما بگذارد.
از آنجایی که کار مشترک شما و موضوع خواستگاری میتواند بر آینده ارتباطی شما تاثیرات منفی بگذارد، بهتر است با مراقبت بیشتر و جدیتر ارتباط را جلو ببرید. برای آشنایی بیشتر برنامهریزی کنید اما مراقب باشید دوران آشنایی و جلسات مربوط به آشنایی شما زیاد طولانی نشود و اگر این آشنایی طولانی شد، باید مطمئن شوید که هدف آقای همکار ازدواج است یا خیر. هر چند این اطمینانها چندان هم قابل اتکا نیست چرا که اگر بناست رابطهای به ازدواج بینجامد- آن هم در ارتباط با یک همکار- این موضوع نیازی به کش پیدا کردن بیش از حد ندارد. از طرف دیگر، واقعیت این است که کنترل رابطه در این شرایط و ایجاد محدودیتها مسوولیت شماست، چراکه آقایان دلیل کمتری برای محدود شدن به ازدواج و کنترل این گونه روابط میبینند. پس مراقب خط قرمزهایتان باشید.
دعواهای کاری را فراموش کنید
مهم نیست او رئیس شماست یا همکاری در رده پایینتر؛ مهم این است که زندگی در کنار او و زیر یک سقف، شما را خوشبخت میکند یا خیر! حتی اگر در کارتان با هم جر و بحثها یا رقابتهایی دارید، بهتر است بیشتر بررسی کنید و لازم نیست بلافاصله به او نه بگویید. آدمها در محیط کار، همیشه تمامی شخصیت و ویژگیهایشان را بروز نمیدهند.
البته نمیتوانیم قاعده مشت نمونه خروار است را نادیده بگیریم چرا که محیط کار یک محیط جدی و به هر حال نمونهای از سبک زندگی فرد است. اما توجه داشته باشید که شاید او در نقش همسری، به مراتب بهتر و شاید هم بدتر از نقش کارمندی باشد. گذشته از این، شاید از چند ماه دیگر هم شرایط کاری یکی از شما تغییر کند و دیگر مناسبات کاری فعلی میانتان نباشد؛ پس باید مطمئن شوید که بدون همکاری هم به اندازه کافی مکمل هم هستید یا خیر.
بیرون از اداره عاشق باشید
اینکه جواب منفی دادن به خواستگاری یک همکار چقدر میتواند روی روابط کاری تاثیر بگذارد بستگی به شخصیت هر دوی شما و رتبه کاری تان دارد. احتمالا نه گفتن به خواستگاری مدیر، بیشتر از نه گفتن به پیشنهاد یک همکار هم رتبه بر روابط کاری شما تاثیر میگذارد. این موضوع وقتی پیچیده تر میشود که شما به قصد آشنایی بیرون از چهارچوب کاری با او وقت گذرانده باشید. اگر به هر دلیل پاسخ نه به او دادید و یا بعد از مدتی از او شنیدید که به درد زندگی هم نمی خورید، نسبت به هم کینه جو نشوید و نگذارید که ناراحتیها دلیلی برای دعواهای کاری میان شما شود و شغلتان قربانی احساساتتان شود. اگر هم پاسخ شما مثبت بوده، به بهانه این عشق از انجام وظایفتان طفره نروید و یا در مقابل او آسان گیر نباشید. بگذارید همه چیز روال عادی خودش را طی کند. یادتان نرود حتی اگر شما با هم ازدواج کنید، قرار نیست مناسبات زناشوییتان را به کارتان وارد کنید.
گردآوری : میهن فال
نوشته آشنایی و ازدواج با همکار غلط یا درست؟ اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.