اگر شما جزو آن گروه از زوجهایی هستید که برای باردار شدنتان برنامهریزی دارید، بهطور قطع به اهمیت مشاوره پیش از بارداری و ضرورت چکاپ کامل خود پیش از باردار شدن پی بردهاید. اما آیا تا به حال نام تستهای پرهناتال را شنیدهاید و آنها را میشناسید؟ اگر جوابتان منفی است یا میخواهید اطلاعات بیشتری درباره این تستها به دست بیاورید، با ما همراه باشید.
باید بدانید آزمایشهای پرهناتال را از زمانی که حاملگی شروع میشود یعنی به محض عقب افتادن سیکل قاعدگی ماهیانه باید انجام داد. در واقع انجام این تستها به منظور تشخیص زودرس مشکلات جنین است تا اگر مشکلی وجود دارد، به درمان جنین در داخل شکم مادر بپردازیم. این آزمایشها گاهی ساده هستند اما انواع تخصصیتری هم دارند. این آزمایش ها شامل معاینات بالینی و گرفتن شرح حال کامل هستند. مثلا گرفتن فشارخون، وزن بیمار، سابقه بیماری یا جراحیهای او، داروهایی که مصرف میکرده، اینکه آیا قبلا سابقه تزریق خون داشته یا نه و… سپس یک آزمایش خون برای بررسی گلبولهای قرمز و کمخونی احتمالی مادر و یک آزمایش ادرار به عمل میآید.
به عبارتی اوره و کراتینین خون و فاکتورهای ادراری بررسی میشود و کشت ادرار صورت میگیرد. حتی اگر کسی سابقه مشکل ادراری و اصلا هیچ علامتی نداشته باشد باز هم باید آزمایش ادرار بدهد چون خود حاملگی زمینه عفونت را به دلیل تغییرات هورمونی فراهم میکند. این بررسیها، به علاوه تعیین گروه خونی وRH یعنی مثبت یا منفی بودن گروه خون و همچنین بررسی از نظر هپاتیت در همه باید انجام شود ولی گروههایی هستند که پرخطر محسوب میشوند مانند مبتلایان به فشارخون، دیابت، آنها که سابقه زایمان قبلی نوزادی با وزن بالا برای مثال ۴/۵ کیلو را داشتند یا مرگ جنین داخل رحمیداشتند و یا سن بالایی دارند که نیازمند پیگیری و بررسی بیشتر هستند.
اهمیت تعیین گروه خونی
اهمیت این بررسی تا آنجاست که گاهی خانمها هفت یا هشت بار حاملگی ناموفق را تجربه میکنند و یا نوزادشان را از دست میدهند چون همین چکاپ ساده و بررسی آن را انجام ندادهاند. اگر مادری با هر نوع گروه خونی دارایRH منفی باشد، باید گروه خونی شوهرش تعیین شود. در صورت مثبت بودن شوهر، فقدان تجانسRH اتفاق میافتد و باید تحت نظر باشد و حتی اگر هیچگونه مشکلی در طی حاملگی نداشت، در حدود هفته ۲۸ تا ۳۲ بارداری آمپول روگام تزریق کند و حتما پس از زایمان هم آن را بزند. این خانمها اگر به هر دلیلی مانند ضربه به شکم دچار لکهبینی و خونریزی شوند یا تست تشخیصی خاصی (مانند نمونهبرداری از مایع آمنیوتیکی یا بیوپسی جفت که باید سوزنی وارد شکم او کنیم) انجام دهند باید حتما برای پیشگیری آمپول روگام تزریق کنند. کسانی که همین کار ساده را انجام ندادهاند، درمان بسیار سخت و تخصصی تزریق خون به جنین داخل شکم را باید انجام دهند که این کار تنها در دو مرکز در ایران انجام میشود. حتی گاهی هفت یا هشت بار تحت سونوگرافی، از راه رگ بند ناف یا به داخل شکم جنین خون تزریق میکنیم، به این امید که او بتواند زنده متولد شود.
زنان قبل از بارداری باید از نظر عملکرد غده تیروئید غربالگری شوند
سونوگرافی کجای ماجرا است؟
بد نیست بدانید سونوگرافی هم یکی از بررسیهای پره ناتال محسوب میشود. وضعیت جنین، چندقلویی، سن حاملگی و خیلی از نقایص جنینی را با سونوگرافی معلوم میکنیم. برای مثال اگر جنین نقصی در جدار شکم دارد و کبد یا اندام داخل شکمی، در خارج از بدنش باشد با سونوگرافی قابل تشخیص است. مهمتر از همه اینکه در هفته ۱۱ تا ۱۴ بارداری توصیه میکنیم همه بررسی سونوگرافی برای تشخیص نشانگان داون را انجام دهند. (در شهرهای بزرگ امکان بررسی وجود دارد) این سونوگرافی بسیار تخصصی است و تنها ده تا دوازده نفر از متخصصان مهارت انجام این سونوگرافی را در سطح تهران دارند. با این بررسی، ضخامت پشت گردن جنین و همچنین استخوان بینی او بررسی میشود. در موارد مشکوک به نشانگان داون یا منگولیسم استخوان بینی جنین در سونوگرافی دیده نمیشود و ضخامت پشت گردنش افزایش پیدا میکند. همراه با این سونوگرافی یک آزمایش خون خاصی هم میگیریم که به بررسی پروتئین مخصوصی درخون مادر میپردازد. آزمایشگاههای محدودی هم هستند که برنامه کامپیوتری مخصوصی دارند و با مراکز معتبر دنیا مرتبط است و میزان آن فاکتور و سن مادر را وارد میکند، تا خطر نشانگان داون مشخص شود.
آیا سونوگرافی سلامت جنین را به خطر میاندازد؟
بهطور معمول در بارداری طبیعی سه بار سونوگرافی را توصیه میکنیم. یک بار سه ماه اول، یک بار هفته ۱۸ تا ۲۲ برای نقایص جنینی و یک بار سه ماهه سوم اما مادری که فقدان تجانسRH دارد یا در مواردی که باید درمانی مانند تزریق خون به جنین داشته باشیم. متاسفانه گاهی مادر هر هفته سونوگرافی میشود و هر بار یک ساعت طول میکشد. با اینکه تا به حال گزارشی مبنی بر عوارض این سونوگرافیهای اجباری ثبت نشده است (چون سونوگرافی اشعه ندارد بلکه امواج صوتی است) اما توصیه میکنیم خانمهای باردار برای اطمینان بیشتر و پیشگیری از عوارض احتمالی سونوگرافی بیدلیل نکنند.
آزمایش تیروئید هم ضروری است؟
تحقیقات نشان داده، بارداری موجب افزایش دفع ید در بدن میشود. همچنین جنین به دلیل دریافت ید از بدن مادر باعث کاهش ید میشود بنابراین بهتر است زنان قبل از بارداری از نظر عملکرد غده تیروئید غربالگری شوند. نباید فراموش کنیم تکامل سیستم عصبی جنین توسط هورمونهای بدن مادر صورت میگیرد به همین دلیل مادر باید از نظر غده تیروئید وضعیت مناسبی داشته باشد. البته اگر مادر مبتلا به بیماری گواتر باشد و این بیماری در مرحله ساده باشد برای مادر و جنین هیچ مشکلی حاصل نمیشود ولی اگر غده تیروئید کم کار باشد ممکن است سقط جنین صورت گیرد و یا اینکه این کم کاری در رشد مغز جنین تاثیر بگذارد البته مادران باردار نگران نباشند زیرا با انجام آزمایش قبل از بارداری و یا بالا بردن دوز دارو در دوران بارداری میتوان از بروز این خطرات جلوگیری کرد. هر چند پزشکان قبل از بارداری توسط انجام آزمایش تیروئید، عملکرد این غده را در زنان باردار زیر نظر دارند اما پیگیری عملکرد این غده در دوران بارداری نیز ادامه خواهد داشت و حتی بعد از زایمان تا سه روز نوزادان تحت آزمایشات غربالگری تیروئید هستند.
گرفتن نوار قلب جنین هم جزو تست های پره ناتال است
برای این تست یک نوار دور شکم مادر میبندیم (در سه ماهه سوم) و مادر در حال استراحت دراز میکشد. دستگاهی روی شکم مادر قرار میگیرد و میتواند ضربان قلب و نوار قلب جنین را ثبت کند که باید ۱۲۰ تا ۱۶۰ بار در دقیقه باشد. بعضی جنینها ضربان غیرطبیعی دارند، تپش بیش از حد دارند یا وقتی حرکت میکنند به جای آن که ضربانشان بالا رود، کمتر میشود که میتوانیم با این بررسی، مشکل را تشخیص داده و درمان کنیم. تست بعدی گرفتن خون از جنین است. با این کار مشکلاتی مانند تیرویید را تشخیص داده و کمخونیهای جنین را معلوم کرده و درمان میکنیم.
میگویند وقتی به یکی بگویی دوستش داری، دوست داشتنت تولید مثل میکند و زیاد میشود. بعدا بعضیها که کارشان تولید مثل به مصرف است، از این کار خوششان میآید و به هر کس و ناکسی میگویند دوستت دارم. اما همیشه حس میکردم وقتی عشقت را به زبان بیاوری، از دلت خارج میشود و از زبان سُر میخورد میافتد توی جوب!
آدمهای زبانباز زیادی را میشناسم که مطمئنم چیزی توی دلشان نیست و عشقشان روی زبانشان تولید میشود و از تولید به مصرف میرسد؛ «دوستت دارم» را با اجازه با هر کسی به اشتراک میگذارند. حالا نمیخواهم بگویم که هر کس زبانباز باشد بد است و فقط خود ما که عشقمان با یک من عسل هم هضم نمیشود، خوبیم اما بعضیها خیلی توی مخ هستند و در هر نفسی که فرو میدهند یک «دوستت دارم» و در هر نفسی که بالا میآورند یک «دوستت دارم» دیگر تولید میکنند.
شما نه اینوری باشید، نه آنوری. نه رومی روم به دیوار، نه مار زنگی. نه به آن داغی، نه به این سردی، ولرم باشید تا نه سیخ بسوزد نه کباب یا کم بسوزند که بعدا بشود سیخ یا کباب را با پماد سوختگی خوب کرد. جمله خیلی سنگین بود. یک چند دقیقهای در اختیار خودتان باشید و استراحت کنید تا خستگی ناشی از سنگینی این جمله از تنتان در برود. ادامه متن را بعد از چند دقیقه استراحت بخوانید. . .
تو خوبی؛ اصلا تو زورویی!
. . . به همسرتان بگویید که چقدر دوستش دارید. البته اگر دوستش ندارید به روی او نیاورید. حالا فکر کردید مثلا خودتان خیلی دوست داشتنی هستید؟ با آن قیافه درب و داغان؟ تا حالا کسی بهتان گفته چه چشم و ابروی بیریختی دارید؟ تاحالا پیش جراح بینی نرفتید که همان اول ویزیت به دماغ ضایع شما بخندد؟ البته ببخشید اینقدر رک حرف میزنیمها. دوست آن است که بگریاند نه آنکه عطار بگوید! فکر کردید اگر همسرتان به شما ابراز علاقه میکند تحفه نطنز و آب سنگین اراک هستید؟ تخم دوزرده میخرید؟ جوانی دیوید بکامید؟ میانسالی جرج کلونی هستید؟ خوشگلید؟ خوب تار میزنید؟
زبانتان بچرخد، ایشالا چرخش بچرخد و شما هم دوست داشتنتان را ابراز کنید. بههرحال شما بنا بر دلایلی در کنار هم دارید زندگی میکنید؛ از این طرف مهریهها سنگین است، از آن طرف شوهر گیر نمیآید. اگر ته دلتان از او دلگیر هستید، یادتان باشد که او همسر و شریک زندگی و مادر بچههای شماست.
مرگ پس از «دوستت دارم»
اگر میمیرید به او بگویید دوستش دارید، یکجوری یک چیز دیگری بگویید مثلا بگویید «دو، ست دارم» (یعنی دو ست گرمکن ورزشی دارم) ولی یکجوری کلمهها را در دهان بچرخانید انگار دارید میگویید «دوسِت دارم». یادتان میآید قدیمها به طرف فحش میدادیم و آخر فحشهای طولانی یه «صدام یزید» هم اضافه میکردیم که یعنی با صدام بودیم؟
بگویید «دوستت دارم» ولی توی دلتان بگویید قورمهسبزی، یعنی دوستت دارم قورمهسبزی! یا مثلا تند بگویید «اوس دارم» یا «دوست دارمـ» یعنی عشقم کشیده. با اینحال او خیال میکند ابراز علاقه کردهاید. اصلا همین دوستتدارمهای الکی هم باعث میشود واقعا امر به خود شما هم مشتبه بشود و یکدفعه به خودتان بیایید که واقعا دوستش دارید. وقتی یکدفعه به خودتان میآیید، ماشالا چقدر به خودتان میآیید و برازنده میشوید.
مشاور خانواده چه میگوید این وسط؟
مشاور خانواده گفت: «حتی اگر شده بهدروغ به همسرت بگو که دوستش داری.» ما هم ناراحت شدیم اما به جای اینکه با پشت دست بزنیم توی دهانش و جواب بدهیم: «دروغگو سگه! اصلا مگر خودت خوار مادر نداری؟ آدم به ناموس خودش هم از این حرفها میزنه»، پول ویزیت را دادیم و زدیم بیرون.
جوری بار آمدهایم که زورمان میآید احساس درونی را به طرف منتقل کنیم. به ما یاد داده بودند که خوبیت ندارد جلوی مردم، بدیت دارد، مردم چه میگویند و. . . نسل ما حتی خجالت میکشد توی چشم همسر شرعی و قانونی خودش زل بزند و به خاطر همین خجالت و حجب و حیا میرود زل میزند به رهگذران خیابان! موقع گفتن دوستت دارم انگار زبانمان قفل میکند و دچار فلج اطفال از ناحیه زبان میشویم. حاضریم جانمان را هم برای طرف بدهیم اما یک بار به او نگوییم «عشقم! امروز چه خوشگل شدی!» مردهای امروزی از این لحاظ خیلی از ما بهترند. آخر هر جمله به جای نقطه از «عشقم» استفاده میکنند، حتی وقتی از دست همسر خانم عصبانی هستند هم دست از این عادت برنمیدارند.
مثلا میگویند: «لطفا دهنتو ببند عشقم» یا «گورتو گم کن برو خونه بابات عشقم»! گاهی هم وسط همین عشقم عشقم گفتنها یک جمله دیگر هم بیندازند کسی متوجه نمیشود. اما مهم این است که با همین یک کلمه ساده اما جادویی کارشان را راه میاندازند. خب، معامله خوبی است، با یک «عشقم» به همه خواستههای خود میرسید، کسی هم گیر بیخودی به شما نمیدهد. زنها دوست دارند تمجید شوند، مردها هم دوست دارند کنترل تلویزیون دستشان باشد و بوی قورمهسبزی هم در فضای خانه بپیچد!
برای همسرتان ایجاد حساسیت نکنید و عشقتان را به او نشان بدهید
بین عشقهای زندگی فرق نگذارید
یکی از همکاران شب خواستگاری به همسر آیندهاش گفته بود که چقدر دوستش دارد اما تاکید کرده بود که برای او خانواده و مادر و خواهرش در اولویت هستند. وی افزوده بود: «مادر و خواهرم خط قرمزم هستند.» همین یک جمله کافی بود تا همسر برای همیشه دنبال فرصتی باشد برای خونین و مالین کردن این خط قرمز.
چه نیازی هست که آدم جلوی کسی که دوستش دارد بگوید فرد دیگری را هم دوست دارد؟ مثلا شما میروید ایرانخودرو ماشین اقساطی با شرایط خاصبردارید به طرف میگویید که سایپا را دوست دارید؟ وقتی میروید چلوکبابی، به گارسن میگویید خط قرمزتان فستفود است؟ البته اینها مثال است و نگاه جنسیتی به افراد نیست. حالا که چیزی نشده. گیر ندهید؛ اصلا من چلوکباب زعفرانی، من فستفود و هاتداگ. فمینیسمبازی را ول کنید، مثال را بچسبید. منظور این است که برای یکی از عشقهای زندگی رقیب و حساسیت نتراشید. نه اینکه شما چند عشق داشته باشید و شلوارتان چند تا شده باشد؛ به هرحال، پدر و مادر و خواهر و برادر و فرزند هم عشقهای زندگی هستند دیگر. جلوی مادرتان بگویید که هیچکس را بیشتر از او دوست ندارید و جلوی همسرتان هم همین را بگویید.
دروغ که نیست؛ یعنی شما هیچ مادری را بیشتر از مادر خودتان و هیچ زنی را بیشتر از زن خودتان دوست ندارید. خط قرمز مال ایستگاه مترو است که کسی نباید از آن رد شود وگرنه میرود زیر قطار. تازه، همین خط قرمزهای مترو را هم برداشتهاند زرد کردهاند. میبینید؟ حتی خط قرمزها هم قانون و حکم قطعی نیست و سلیقهای است. شاید چند سال دیگر رئیس مترو دستور داد سبزش کنند و عبور از آن را آزاد اعلام کنند. شاید قهوهای شد، پس اینقدر گیر ندهید به خط قرمزها و بین عشق زندگیتان با خانواده مرزبندی نکنید.
زنها و شوهرها حتی به فرزند خودشان هم حسادت میکنند. یکی از اقوام ما نمیتوانست جلوی همسرش فرزندش را ببوسد و به او محبت کند. دو دلیل داشت؛ یکی اینکه خانمش خیلی حساس بود و به عشق پدر/فرزند حسادت میکرد و دلیل دیگر اینکه دماغ این فامیل ما کمی گنده بود و وقتی میخواست بچهاش را ماچ کند، دماغ میرفت توی چشم بچه! خود من زمانی که زیدان در رئال بازی میکرد چند بار از زیدان تعریف کردم و با لذت بازی او را تماشا میکردم تا اینکه یکبار همسر گرامی وسط یک مسابقه حساس تلویزیون را خاموش کرد.
به علاقهام به زیدان حساس شده بود و به رئال هم شک کرده بود. شنیده بود که «عشق واقعی آن است که به آن نرسی» و میدید بین تهران و مادرید چقدر فاصله است و هرگز ممکن نیست به زیدان برسم، برای همین شک کرده بود مبادا عشق واقعی باشد. حتی وقتی در یک فیلم تعداد زومهای روی صورت یک بازیگر زن از حد استانداردی بالاتر میرفت، باید زرنگی میکردم و میگفتم که مثلا فلان بازیگر چقدر زشت و بدترکیب است و چه کسی اینها را به سینما راه داده وگرنه امکان تماشای ادامه فیلم مقدور نمیشد.
خلاصه، برای همسرتان ایجاد حساسیت نکنید و عشقتان را به او نشان بدهید، البته نه مثل آن جوکی که مرد میخواست عشقش را به همسرش نشان بدهد، عکس عشقش را درآورد و به همسرش نشان داد و گفت: «این عشق منه»! عشق را بکوبید توی فرق همسر!
شاید تا به حال در طول مدت زندگی زناشویی شما، این سوال از ذهنتان عبور کرده باشد “با همسرم، نمی توانم راحت حرف بزنم!”
یکی از اصول زندگی مشترک این است که همسران در مقام هم وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند تا در کنار یکدیگر بتوانند آرامش را تجربه کنند. لازمه ی داشتن جامعه سالم و همراه آرامش، در درجه اول این است که خانواده های سالم و پر از آرامش داشته باشد. یکی از مهم ترین نهادهای اجتماع که تاثیر زیادی در جامعه دارد، خانواده است. هر اتفاقی چه خوب و چه بد، در خانواده رخ بدهد، تاثیر خود را مستقیم یا غیر مستقیم بر جامعه وارد می کند. بنابراین باید مهارت های ارتباط همسران و یا ارتباط والد- فرزندی را یاد بگیریم تا بتوانیم از سلامت و آرامش روان برخوردار باشیم. یکی از مهم ترین مهارت ها، مهارت گفت و گو است که خود بر چند قسمت تقسیم می شود. مهارت های گوش دادن، صحبت کردن و گفت و گو.
مهارت گوش دادن
یکی از مهم ترین مهارت هایی که لازم و واجب است که همسران یاد بگیرند، مهارت گوش دادن است. اگر من با تمام وجود به صحبت های همسرم گوش بدهم، در واقع به او می فهمانم که ” برای من مهم هستی، دوست دارم نیازت را بشناسم و برآورده نمایم”. هنگامی که همسران با اصول به حرف های یکدیگر گوش بدهند، تقریبا نصف راه را برای رسیدن به صمیمیت طی کرده اند. گوش دادن اساسی نیازمند رعایت پیش زمینه هایی است.
قدم اول:
قدم اول برای گوش دادن اساسی، این است که موانع گوش دادن را شناسایی کنیم. به این معنا که ابتدا به شناخت نسبت به این مساله برسیم که چه اتفاقی می افتد تا باعث می شود نتوانیم به حرف های همسرمان گوش بدهیم؟ در زیر این موانع به صورت مختصر ذکر می شود.
فالگیر نشوید
از مهم ترین عواملی که منجر به عدم گوش دادن می شود این است که، همسران نسبت به حرف، قصد و نیت همدیگر ذهن خوانی می کنند و حرف ها را همان گونه که خودشان می خواهند برداشت می کنند و صحت و سقم آن را از طرف مقابلشان نمی پرسند.
فیلتر نکنید
در این حالت همسران فقط به آن قسمت از حرف های همسرشان گوش می دهند که به نفع شان است.
فقط بشنوید
برخی مواقع بزرگترین مشکل همسران این است که به حرف های یکدیگر گوش می دهند که در نهایت یکدیگر را نصیحت کنند و پند و اندرز بدهند.
در خیالات سیر نکنید
زمان هایی اتفاق می افتد که ما به فکر مسایل مختلف می افتیم و نمی توانیم به صحبت های همسرمان گوش بدهیم.
حواس پرتی های امروزی
مسایلی از قبیل مجله، اینترنت، تلویزیون، موبایل و مشکلات جسمی و روانی، می توانند از عواملی باشند که ذهن همسران را به خود مشغول کرده و مانع از گوش دادن صحیح بشوند.
اگر شما در ارتباط با همسرتان از موانع بالا استفاده می کنید، حتما و قطعا باید با تمرین کردن آنها را از بین ببرید.
قدم دوم:
بعد از شناخت موانع گوش دادن صحیح، باید ۳ اصل را در گفت و گو، رعایت کنیم.
۱- شفاف سازی
۲- خلاصه کردن
۳- بازخورد
در یک گفت و گوی صحیح همسران حتما باید مهارت های گوش دادن را یاد بگیرند. اگر ۳ اصل بالا همراه با زبان بدن در یک گفت و گو رعایت شود، همسران می توانند راحت تر به همدیگر گوش بدهند و به صمیمیت برسند.
اصل اول: شفاف سازی هست. یعنی هنگامی که همسران با یکدیگر صحبت می کنند نسبت به قسمت هایی که برایشان ایجاد ابهام کرده است، از همدیگر سوال بپرسند و ابهامات خود را بر طرف نمایند.
اصل دوم: خلاصه کردن است. حتما باید حرف هایی که بین همسران رد و بدل می شود در ذهنشان خلاصه شود.
اصل سوم: بازخورد است. یعنی خلاصه حرف های طرف مقابلمان را به او بیان کنیم.
با رعایت این ۳ اصل به همسرمان می توانیم بفهمانیم که برایش ارزش و اهمیت قایل هستیم و حاضریم به حرفهایش گوش بدهیم.
زبان بدن
در بالا ذکر شد که باید همراه ۳ اصل اساسی، زبان بدن را هم هدایت کنیم. ما علاوه بر این که با گوش هایمان گوش می کنیم، باید با دیگر اعضای بدنمان هم گوش کردن را نشان دهیم.
اصول گوش دادن با زبان عبارتند از:
۱- شنونده به همان حالتی که گوینده است قرار بگیرد.
۲- شنونده حتما سرش را تکان بدهد. این تکان دادن سر به معنای تایید و تصدیق حرفهای طرف مقابلمان نیست و فقط به معنای این است که حواسم به حرفهایت هست.
۳- به حالت گشوده و با لبخند باشیم.
۴- دست به سینه ننشینیم.
در گفت و گو ، یکی از همسران گوینده و دیگری شنونده است
مهارت صحبت کردن
دو اصل مهم و اساسی و کاربردی در صحبت کردن همسران وجود دارد.
۱- هیچ گاه از فاعل تو در ابتدای جمله استفاده نکنید.
۲- در ابتدای جملات از فاعل من استفاده کنید.
به جای این جمله:
تو همیشه دیر به منزل می آیی و من را عصبانی می کنی!
بهتر است بگوییم:
من از این که دیر به خانه می آیی احساس ناراحتی می کنم.
وقتی ما جمله را با تو شروع می کنیم در واقع حس سرزنش کردن و یا مقصر دانستن را در همسرمان ایجاد می کنیم و به تبع این حس، همسرمان تمایلی به گوش دادن به مابقی صحبت های ما را ندارد.
گفت و گو
در گفت و گو ، یکی از همسران گوینده و دیگری شنونده است. هر کدام در مقام خود باید وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهند تا یک گفت و گوی همراه با آرامش را بتوانند تجربه کنند. پیشنهاد می شود برای بحث های چالشی زندگیتان، از تکنیک پنج دقیقه استفاده کنید. به این معنا که همسران در یک موقعیت مکانی و زمانی مناسب شروع به صحبت نسبت به یک مساله مهم زندگیشان بکنند. در این حالت هر یک از همسران مدت زمان مشخصی را صحبت می کنند.
بهتر است که این زمان به صورت هر ۵ دقیقه برنامه ریزی بشود. خانم پنج دقیقه نسبت به موضوع مورد نظر صحبت کند و آقا هم همینطور و بعد دوباره نوبت خانم و بعد آقا. اینقدر این کار ادامه می یابد تا همسران بتوانند مشکلشان را مدیریت کنند. این تکنیک در صورتی که در آن اصول مربوط به گوش دادن فعال و پویا رعایت شود، بسیار موثر می باشد.
زندگی زناشویی با عشق و دوست داشتن فراوان آغاز می شود و ممکن است در طول زندگی این عشق به نفرت تبدیل شود. یک سری از اشتباهات تان باعث ایجاد این نفرت در زندگی زناشویی تان می شود.
با این کارها عشق در زندگی تان را به نفرت تبدیل می کنید
ازدواج بردهداری نیست، بلکه رابطهای عاشقانه است که ریشه در آزادی دارد. به همسرتان اجازه دهید به شما نه بگوید. به بهانه دوست داشتن سعی نکنید دائم همسر خود را کنترل کنید، چرا که کنترل زیاد عشقی به دنبال نخواهد داشت و فقط موجب تنفر میشود.
حریم شخصی فضا، محدوده و حیطه شخصی و محرمانهای است که مدیریت و مسئولیت آن به خود فرد مربوط میشود و دیگران حق مداخله و اعمال نفوذ در آن را ندارند. شاید برخی به این مهم توجه نداشته باشند که در روابط اجتماعی بخصوص روابط زناشویی، بین زوجین باید حریم وجود داشته باشد. توجه به این مساله ضروری است که در روابط هم مالکیت بسیار مهم است، به این معنا که اگر در رابطه خود با دیگران حد و مرزها را بشناسیم، میتوانیم درک کنیم چه کسی مالک کدام احساس، نگرش و رفتار است. به طور خاص در رابطهای مانند ازدواج لازم است هر همسری حریم خودش را تشخیص دهد و مطابق آن رفتار کند. اطاعت از حد و مرز در چنین رابطهای، مساوات برقرار کرده و رابطه دو نفر را متوازن میکند.
حریم شخصی در زندگی مشترک
به طور معمول، یکی از موقعیتهایی که حریم شخصی افراد در آن دچار آسیب میشود، زندگی زناشویی است. بسیاری از زوجین، به دلیل ناآگاه بودن از حریم خانواده یا اهمیت ندادن به آن، زندگی مشترک را به خطر میاندازند. در ادامه به برخی از مهمترین موارد در این زمینه ـ که سعید کاوه در کتاب خود «روانشناسی حریم شخصی» به آن اشاره کرده است ـ میپردازیم.
همسایه عزیز و حریم خصوصی
زندگی خانوادگی، شخصی و جزئی از حریم فرد است. در اینجا منظور، روابط و تعاملات اعضای یک خانواده بین والدین و فرزندان و برعکس است و دیگر افراد به صرف دوست خانوادگی، همسایه و همکار حق وارد شدن به این حریم را جز در موارد خاص ندارند.
از کار هم سر درنیاورید
همسران عنان و اختیار طرف مقابل را به طور کامل در دست نخواهند داشت. یکی از برداشتهای اشتباه در زندگی مشترک این است که همسر باید اختیاردار کامل زندگی باشد و هر چه میگوید طرف مقابل هم باید بدون چون و چرا بپذیرد.
سرک کشیدن در روابط همسر با خانواده اش
روابط همسر با خانواده اش جزئی از حریم شخصی اوست. ارتباط هر یک از همسران با اعضای خانواده یا فامیل وی تا زمانی که مشکلی در حریم زندگی مشترک ایجاد نکند، حریم شخصی فرد است. بنابراین تا جایی که ممکن است، هر یک از طرفین باید سعی کنند درگیری مستقیم با اعضای خانواده اصلی یا فامیل همسر نداشته باشند.
حد و مرز زندگی مشترک
گاهی مخالفت در برابر مرزها در زندگی زناشویی علتهای مختلفی دارد که هنری کلاود در کتاب خود «زندگی مشترک و حد و مرزهایش» مهمترین این علل را چنین برمیشمارد :
فرد با داشتن حد و حدود، احساس آزار میکند. چنین فردی، داشتن هر نوع محدودیتی را غیرمنطقی، غیرمنصفانه و آزاردهنده میداند و نسبت به آن احساس خوبی ندارد. بنابراین، زمانی که همسرش از او میخواهد «نه» او را محترم بشمارد، او درک نمیکند که این حق همسر اوست بلکه احساس میکند همسرش از او تنفر دارد.
عدم مسئولیت پذیری
بیمسئولیتی، یکی از علتهای مهم مخالفت با حد و مرز هاست. برخی همسران خود را چندان مسئول رفتارشان نمیدانند و تصور میکنند، باید بتوانند هر کاری که میخواهند انجام دهند و در برابر کسی هم پاسخگو نیستند. برای مثال ممکن است مردی آدم خوبی باشد، اما به دلیل بیمسئولیتی نانآور خوبی نباشد یا دائم شغل خود را تغییر دهد.
کنترل کردن بهانه ای برای ورود
کنترل کردن همسر نیز یکی از دلایلی است که مانع میشود فرد در زندگی مشترک به حریمها احترام بگذارد. این همسران سعی میکنند، همسرشان را کنترل کنند، فریب دهند و بر او مسلط شوند. او قادر به درک این مساله نیست که همسرش احساس، افکار و رفتار مستقل خود را دارد و همیشه تلاش میکند آزادی (البته آزادی مشروع) همسرش را نفی کند یا به حداقل برساند.
آزادی که به خطر می افتد
گاهی هم فرد احساس میکند با پذیرفتن حد و مرز، آزادیاش به خطر میافتد و به همین دلیل، مرزها را رعایت نمیکند و با هر محدودیتی مخالف است. حد و مرز داشتن به او احساس بیچارگی و آسیبپذیری میدهد. معمولا پسرانی که در خانوادههای سختگیر بزرگ شدهاند، به همسرانی مخالف حد و مرز تبدیل میشوند.
رازدار باشید
هرگز بر این تصور نباشید که مرزگذاری در رابطه یعنی به دیگران بیاعتماد و بد بین بوده و دائم منتظر باشید که مچ گیری کنید و افراد را به خاطر نقاط ضعف آنان کنار بگذارید.
راجع به افراد شناخت پیدا کنید
صمیمیشدن با دیگران مستلزم این است که ابتدا آنها را بشناسید. چنین چیزی به این معناست که ظاهر بین نباشید و براساس ظاهر افراد قضاوت نکنید.
رازدار خود باشید
اگر در زندگیتان تجاربی داشتهاید که مایل نیستید افشا شود، آن را پیش خود نگه دارید و با کسی مطرح نکنید.
روابط دوستانه خود را درجهبندی کنید
هر فردی در زندگی خود دوستان زیادی دارد، ممکن است با برخی راحتتر و با برخی دیگر ارتباط رسمی داشته باشد. جایگاه هر فرد را در نظر بگیرید و متناسب با جایگاه وی با او رفتار کنید.
به دور خود دیوار نکشید
مرز بندی و حفظ حریم شخصی به این معنا نیست که دور خود دیوار بکشید و از نزدیک شدن به دیگران اجتناب کنید. یاد بگیرید به جای حصار کشیدن در روابطتان حساب شده و سنجیده عمل کنید.
رابطه هم می تواند رشد و شادی متقابل ایجاد کند و هم بعد از مدتی خسته کننده، خفه کننده و آسیب رسان شود. هر رابطه ای، چه چند هفته طول بکشد و چه یک عمر دوام پیدا کند، هدف خود را دارد. مسئله مهم این است که رابطه باید از شما حمایت کرده، تشویقتان کند و برای تبدیل شدن به انسانی بهتر شما را به چالش بکشد نه اینکه همه انرژی تان را گرفته و باعث شود احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید.
اگر مجبور هستید به خاطر رابطه ای که در آن هستید، یکی از موارد زیر را قربانی کنید، زمان آن رسیده که این رابطه را دوباره ارزیابی نمایید.
۱. آزادی تان
اگر به طور مداوم باید گزارشات کارهای خودتان را به طرفتان بدهید یا از اینکه با یکی از دوستان یا اعضای خانواده تان جایی رفتید، احساس گناه کنید، نشان می دهد که آن فرد اعتماد به نفس ندارد. رفتارهای مالکیت جویانه معمولاً بخاطر احساس عدم امنیت و اعتماد درونی افراد است که بخاطر اتفاقاتی که در کودکی برایشان افتاده ایجاد شده است. حتی اگر این فرد بسیار مهربان بوده و لیاقت دوست داشتن را داشته باشد، باید ارتباطتان را با او قطع کنید تا بتواند زخم های خودش را درمان کند. رفتارهای کنترل کننده نشان میدهد که فرد با خودش احساس راحتی نمیکند و چنین فردی قبل از اینکه وارد یک رابطه جدی شود، باید مشکلات درونی اش را برطرف کند.
۲. خودتان
هیچوقت خودتان را برای کسی دیگر تغییر ندهید. فردی که واقعاً باید در زندگی کنار شما باشد، شما را همانطور که هستید دوست خواهد داشت، هیچوقت هم از شما نمیخواهد که خودتان را تغییر دهید چون از خود واقعی شما لذت میبرد. البته همه روابط به کمی مصالحه نیاز دارد، مثل اینکه در رستورانی غذا بخورید که او دوست دارد نه رستورانی که خودتان واقعاً دوست داشتید بروید اما نباید شخصیت و هویت واقعی خودتان را برای کسی دیگر عوض کنید. بدون هیچ رودربایستی و خجالت خودتان باشد و اگر طرفتان نمی تواند آن را قبول کند، مشکل از اوست نه شما.
۳. خوشبختی تان
اگر کسی نمی تواند زندگی شما را ارتقا داده و به لذت هایتان اضافه کند، واقعاً به چه دلیل باید کنار شما باشد؟ اگر طرفتان فقط باعث ناراحتی تان میشود و باعث میشود احساس بدی نسبت به خودتان و زندگی پیدا کنید، زمان آن رسیده که آن رابطه را ترک کنید. شما به کسی نیاز دارید که با ارتعاشات انرژی شما همخوانی داشته باشد و به زندگی تان شور و هیجان بدهد نه اینکه همه انرژی زندگی شما را بگیرد.
۴. تفریح و سرگرمی تان
آیا از بودن کنار آن فرد لذت میبرید؟ آیا میتوانید با هم مثل بچه ها از ته دل بخندید و چیزهای جدیدی را امتحان کنید؟ در همه روابط هرازگاهی اختلاف پیش میآید اما حتی بعد از مدتی طولانی کنار هم بودن، هنوز هم باید بتوانید فعالیتهایی را در کنار هم انجام دهید که کودک درون شما را بیرون بیاورد، هیچوقت نباید قید تفریح و لذت در رابطه را بزنید. بدون این تفریحات، زندگی بسیار خسته کننده خواهد شد و تنها چیزی که برایتان باقی خواهد گذاشت استرس است.
۵. آرزوهایتان
یک رابطه ایده آل از دو فردی تشکیل میشود که هدفی مشترک داشته و همدیگر را در هر قدم برای رسیدن به آن هدف یاری کنند. یا دو نفر با آرزوهای متفاوت که همدیگر را برای رسیدن به این آرزوها تشویق میکنند. اگر طرفتان در مسیر مشابه شما نیست، بی درنگ از آن رابطه بیرون بیایید. اینکه از زندگی چه می خواهید قسمت عمده ای از شما را تشکیل میدهد و مطمئناً در زندگی تان به کسی که مانع رسیدن شما به اهدافتان باشد نیاز ندارید.
۶. آرامش درونی تان
کسی که در زندگی کنار شماست باید حس آرامش عمیقی به شما بدهد که هرج و مرج و مشغله های زندگی را از یاد ببرید. اگر او باعث اضطراب، عصبانیت و استرس شما میشود. فقط انرژی شما را تحلیل برده و شما را دربرابر انرژی منفی آسیب پذیر میکند. او باید درون خود آرامش داشته باشد و این آرامش را به شما هم منتقل کند.
۷. میلتان به اکتشاف
زندگی یعنی تجربیات جدید، بنابراین اگر طرفتان به امتحان کردن چیزهای جدید تمایل ندارد و شما را هم از این کار منع میکند، مطمئناً مدت زمان زیادی نمیتوانید با او احساس خوشبختی کنید. طرفتان باید شما را به خطر کردن تشویق کند، چون این خطر کردن ها است که باعث رشد و پیشرفت شما خواهد شد.
۸. روابط دیگرتان
رابطه شما با دوستان و خانواده نباید بخاطر نامزد یا همسر شما قربانی شوند. کسی که چنین چیزی از شما میخواهد حس مالکیت دارد. طرف شما باید به شما این امکان را بدهد که بتوانید با دوستان و خانواده خود بدون اینکه کنترلتان کند، وقت بگذرانید. دقت کنید که کسی را انتخاب کنید که برای شاد و راضی بودنش نیاز نداشته باشد که همیشه و در همه جا شما کنارش باشید.
۹. اعتقادات معنوی/مذهبی تان
خیلی ها بخاطر طرف مقابلشان اعتقادات خود را عوض میکنند اما اینکه واقعاً بخواهید به آن اعتقادات روی بیاورید تااینکه به خاطر فردی دیگر خودتان را مجبور به پذیرفتن آن کنید، خیلی فرق میکند. هیچ رابطه ای اینقدر ارزش ندارد که بخاطر آن اعتقادات درونی خودتان را از دست بدهید. طرفتان باید بتواند تقویت کننده زندگی معنوی شما باشد و همراه با شما رشد کند.
۱۰. معاشرتتان
هر رابطه نیاز به تعهدی عمیق به گوش دادن به حرف های طرف مقابل و درک افکار و احساسات او دارد. یک رابطه دوستانه و آزاد از دو فردی تشکیل میشود که برای نظرات همدیگر ارزش قائل بوده و همدیگر را قضاوت نمی کنند. اگر به طور مداوم احساس می کنید که طرفتان برای گفتگوی راحت و آزاد با شما تلاشی نمی کند، به او بگویید که در رابطه تان نیازهای شما برآورده نمی شود. اگر میخواهید رابطه ای موفق و شاد داشته باشید، خیلی مهم است که طرفتان از نظر احساسی همیشه برای شما آماده باشد.