بیخود نیست که قرآن از برخی ماها نزد خدا شکایت می کند که آن را مهجور کرده ایم … چرا که به این کتاب الهی صرفاً به عنوان یک کتاب مقدس نگاه می کنیم و آن را در مواردی چون مراسم عروسی در سفره عقد، قرائت در مراسم ختم و یا برای بالا سر گرفتن هنگام مسافرت استفاده می کنیم …
به نظر شما آیا قرآن فقط برای این موارد نازل شده است؟
گاهی آنقدر این قرائت ها و استفاده هایمان از این کتاب الهی به مراسم عزاداری و ختم خلاصه شده که خیلی از جوان های امروزی تا وارد یک سایت یا وبلاگ و یا مغازه ای می شوند که صدای قرآن از آنها شنیده می شود و یا صدای هنزفری و یا آهنگ موبایل کسی طنین آیات قرآن می شود همه متعجبانه نگاه می کنند و اولین چیزی که به ذهنشان می آید مراسم عزاداری و خدایی ناکرده تهجد و عقب ماندگی است که این را می توان از نگاه هایشان کاملا متوجه شد…
آیا این همان قرآنی نیست که بارها دشمنان اسلام تلاش کردند نقطه ضعفی از آن بگیرند اما نه تنها موفق نشدند بلکه بر رسوایی خود افزودند؟
این همان قرآنی نیست که هنوز کسی را یارای هماوردی با آن نیست؟ که البته امروز خیلی ها سعی می کنند که نورش را خاموش کنند و آن را تحریف شده بخوانند اما نخواهند نتوانست چرا که این وعده ی خود خداوند است …..
نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده ،آن وقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست
در یکی از آیات قرآن کریم، بوی گله و شکایت از مسلمانان وجود دارد، افرادی که برای رسیدن به موفقیت،حاضرند تمام راه ها و روش ها را تجربه کنند اما هیچ وقت به خود اجازه آشنایی با کامل ترین نسخه خوشبختی و موفقیت را نمی دهند و به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله در قرآن لب به شکایت باز می کند و می فرماید:
«وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا[فرقان:۳۰]و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند»
به واقع مصادیق این مهجوریت و رها کردن قرآن کریم چیست؟
۱-استفاده از قرآن تنها برای تبرک و امنیت خانه و کاشانه و هنگام مسافرت
۲-هزینه های کلان برای خرید قرآن های زینتی مخصوصا برای زوج های جوان و سال ها خاک خوردن آن
۳-تنها به فکر ختم قرآن بودن و عدم توجه به معانی و مفاهیم و توصیه های قرآن مجید
و بدتر از همه این ها آن که متأسفانه در بسیاری از جوامع مسلمان قرآن در زندگی آنان غایب و مهجور است. تا آنجا که حتی بسیاری، تلاوت و قرائت آن را هم به درستی نمی دانند ،تا چه رسد به مراحل بالاتر آن اعم از ترجمه ،تفسیر ،تدبر و عمل به آن!
شهید مطهری درباره مهجوریت قرآن چنین می گوید:
ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسه ها قرآن یاد نمی گیرند. حتی به دانشگاه هم که می روند از خواندن قرآن عاجزند؟
البته جای تأسف است که این طور است. باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامی در این راه کرده ایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن که در مدارس است توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل داشته باشد؟ !عجبا! که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آن وقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست.
قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید با قرآن آشنا باشد. اگر کسی علمش علم قرآن باشد. یعنی در قرآن زیاد تدبر کرده باشد، تفسیر قرآن را کاملاً بداند، این آدم چقدر در میان ما احترام دارد؟ هیچ!
پس قرآن در میان خود ما مهجور است و درنتیجه همین اعراض از قرآن است که به این بدبختی و نکبت گرفتار شده ایم.
ما کاری کرده ایم که مشمول نفرین پیغمبر صلی الله علیه و اله و قرآن شده ایم. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره قرآن فرمود:«انه شافع مشفع و ما حل مصدق؛( کافی،ج۲،ص۵۹۹) یعنی قرآن در نزد خدا و در پیشگاه حقیقت وساطت می کند و پذیرفته می شود و نسبت به بعضی که به او جفا کرده اند سعایت می کند و مورد قبول واقع می شود.» ( استاد مطهری ،کتاب ده گفتار)
در یک کلام باید گفت که نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قرآن، تدبر و اندیشه نکردن در قرآن و از همه مهم تر عمل نکردن به مفاهیم و مضامین آیات را از مصادیق مهجوریت قرآن به حساب آورد.
هر کدام از ما نیز در این مهجوریت زدایی از کتاب آسمانیمان سهم ارزشمندی خواهیم داشت … چرا که عمل به هر یک از آیات قرآن کریم خود راهی برای مهجوریت زدایی از قرآن کریم می باشد.
شکایت قرآن از مردم در روز قیامت
در کتاب «وسائل الشّیعه » از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم روایت شده است که : قَالَ: یَجیءُ یَوْمَ الْقِیَمَهِ ثَلَاثَهُ یَشْکُونَ: الْمُصْحَفُ وَالْمَسْجدُ وَالعِتْرَهُ.
یَقُولُ الْمُصْحَفُ: یَا رَبِّ حَرَّقُونِی وَ مَزَّقُونِی ، وَ یَقُولُ الْمَسْجِدُ: یَا رَبِّ عَطُّلُونِی وَ ضَیَّعُونِی . وَ تَقُولُ الْعِتْرَهُ یَا رَبِّ قَتُلوُنَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا؛ فَأَجْثُو لِلرُّکْبَتَینِ فِی الْخُصُومَهِ، فَیَقُولُ اللَهَ عَزَّوَجَلَّ لِی : أَنَا أَوْلَی بِذَلِکَ مِنْکَ. [«وسائل الشّیعه » طبع امیر بهادر؛ ج ۱ ص ۳۰۴]
«در روز قیامت سه گروه شکایت به پیشگاه خداوند متعال می آورند: قرآن و مسجد و عترت.
قرآن میگوید: ای پروردگار من ! مرا سوزانیدند و پاره پاره کردند. و مسجد میگوید: ای پروردگار من مرا معطّل و بدون عمل گذاردند و حقّ مرا ضایع کردند. و عترت میگوید: بار پروردگارا ما را کشتند و دور کردند و متفرّق نموده و فراری دادند؛ و در مقابل پروردگار در دعوای خصومت و دادخواهی به دو زانوی خود می نشینم ، پس خداوند عزّو جلّ به من میگوید: من خودم اولویّت دارم از شما دربار ٌ خصومت و دادخواهی نسبت به آنان .»
قرآن از چه مواردی در قیامت شکایت می کند؟
شاید شکایت قرآن به این مضمون باشد: خدایا! با این که دستور تلاوت قرآن آمده، (سوره مزّمل، ۲۰) ولى بسیارى از مسلمانان حتى نتوانستند از رو مرا بخوانند.
خدایا! بعضى که مرا مى خواندند، حقِ ّ تلاوتم را ادا نمى کردند، یعنى بدون طهارت و وضو و تدبّر به سراغم مى آمدند و یا در تلاوتم عجله مى کردند.
خدایا! بعضى آیات مرا مى خواندند و مى فهمیدند، ولى عمل نمى کردند.
خدایا! بعضى که عمل مى کردند، به دیگران نمى رساندند.
خدایا! بعضى در عمل به قرآن حتى از مخالفان قرآن هم عقب تر ماندند. چنانکه حضرت على (علیه َالسلام) در وصیت خود مى فرماید: مبادا دیگران در عمل به قرآن و استفاده از رهنمودهاى آن از شما مسلمانان جلو باشند.
خدایا! بعضى تنها به آیات عبادى و فردى عمل مى کردند و نسبت به هجرت و جهاد و ایثار و سیاست که در متن آیاتم بود، بى اعتنا بودند و به بعضى آیات ایمان مى آوردند و نسبت به بعضى آیات بى تفاوت بودند.
خدایا! بعضى به جاى آن که مرا قانون بدانند، وسیله نان دانسته و مال التّجاره خود قرار دادند، از خواندن و چاپ کردنم سرمایه اندوزى ها کردند.
خدایا! بعضى که در فکر و روح خود انحرافى داشتند، آیات متشابه را (که چند نوع مى توان معنا کرد) دستاویز اهداف خود قرار دادند. (آل عمران، ۷)
خدایا! بعضى به جاى این که در تفسیرم از مفسّران واقعى و پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم َالسلام) استمداد نمایند، از سلیقه هاى شخصى خود در تفسیر آیات کمک مى گرفتند.
خدایا! بعضى مرا وارونه معنا کردند و بعضى خوب مرا شناختند، ولى حقائق مرا نادیده گرفته و کتمان نمودند.( بقره، ۱۷۴)
خدایا! به جاى این که مرا براى دل هاى زنده بخوانند، (یوسف، ۲) بر مردگان خواندند.
خدایا! به جاى آن که مرا جزو اصیل ترین موادّ درسى قرار دهند، مرا از میان برنامه هاى درسى و نسل تحصیل کرده جدا کردند.
خدایا! بعضى تنها به هنگام تفأّل، استخاره و سوگند به سراغم مى آمدند.
گرچه در حدیث شکایت قرآن تنها درباره تحریف و قطعه قطعه کردن آمده است. (وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۸۴) لیکن آنچه را ما از زبان حال قرآن نقل کردیم یک واقعیّتى است که از طرف هواداران قرآن بر سر قرآن آمده است.
قرآن از مخالفان خود شکایت مى کند
خدایا! مرا ساخته فکر بشر دانستند. (نحل، ۱۰۳)
خدایا! مرا افسانه هاى پیشینیان دانستند. (انعام، ۲۵)
خدایا! شنیدن تلاوت مرا ممنوع کردند. (فصّلت، ۲۶)
خدایا! به آورنده من تهمت سحر و جنون و کِهانت و کذب زدند. (طارق، ۱۳)
خدایا! مرا مى شنیدند، ولى لجاجت کرده و ایمان نمى آوردند. (سبأ، ۳۱)
به امید آنکه با تجدید نظری بر رفتارها و عملکردهای روزانه مان، در مسیر مهجوریت زدایی از این کتاب آسمانی ثابت قدم باشیم.
کتاب معاد شناسی جلد ۷
کتاب انس با قرآن
نوشته قرآن کریم در قیامت از چه کسانی شکایت می کند؟ اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.
پرتال خبری واکنش: متن کامل این حاشیه نگاری بدین شرح است:
امروز سه شنبه سوم آذرماه ۹۴ است. در صبحی پائیزی و دل انگیز، رزمنده های دفاع مقدس به دیدار فرمانده آمده اند. حال و هوایی عجیبی دارند. آدمهایی که امروز به مجمع آمده اند. آخر اینها برای نیامدن به اینجا بیشتر از همه تحت فشارند. در ورودی سالن یکی دو نفرشان دارند در همین رابطه حرف می زنند. از اینکه برخی ها شاید ناراحت شوند از آمدنشان. حرف قشنگی می زند یکی از آنها. می گوید برای دیدن آقای هاشمی لازم باشد روی میدون مین هم می رویم!. این حرفها رو که می شنوم، بغض راه گلویم را می گیرد. مثل بغضی که موقع شنیدن حرفهای مادر سه شهید گلویم را گرفت. همین ماه پیش بود که آمده و گفته بود: آقای هاشمی! ما هم برای مظلومیت شما اشک می ریزیم.
ساعت دیدار ۱۰ صبح است. ولی سالن از نه و نیم پر شده. اینقدر فضای اینجا صمیمی و پر محبته که هیچکس لحظه ای هم احساس غربت نمی کند. نَفَس بچه های واقعی جنگ، نفس گرم برای مردم است. غیظ رزمنده های دفاع مقدس، هیچوقت نصیب مردم خودشون نشده. اصلاً اصل اعتدال تو همین بچه های واقعی جنگ است. استراتژی«با دوستان مروّت با دشمنان مدارا» در ۸ سال جنگ کم نبود. اسرای عراقی هم شاهد زنده اند. شاید برای همین باشد که بعد از ۸ سال جنگ هنوز برادری ایرانی ها و عراقی ها پابرجاست. البته اینها همه به یُمن روح اعتدالی امام راحل و فرمانده جنگ بود. وگرنه اگر کار دست افراطی ها بود، می گفتند باید سربازهای خود را که عقب نشینی می کنند، اعدام کنیم، چه برسه به عراقی ها!.
صدای صلوات غرّا فضای سالن را پر می کند آن هم برای سلامتی آیت الله هاشمی. احوالپرسی ها گرم و صمیمانه است. رابطه بیشتر به پدر – فرزندی می ماند تا فرمانده و رزمنده. حالت آقای هاشمی کلاً اینگونه است. استکبار به معنای «تکبّرش» در وجودشان راهی ندارد. شاهدش همین رزمنده ها هستند. یا همین محافظای سی ساله حاج آقا. که وقتی ازشون می پرسی رابطه تون با آقای هاشمی چطور بوده؟ همشون یک جواب می دن. اونها میگن تو این سی و اندی سال همون رفتاری که آقای هاشمی با فرزندانش داشتن را با ما هم داشتن. شاید گاهی هم مبارزه با استکبار را باید از خود آغاز کرد.
از جمع میهمانان فقط سه نفر حرف می زنند. خلاصه کلامشان یک نکته است. می گویند اینها که به نام بچه های جنگ در جامعه حرفهای تند و پرادعا و تفرقهانداز می زنند، بخدا صدای ما نیستند. ما رفتیم جنگ تا مردم در امان و راحت باشند. نرفتیم دفاع کنیم که بعد بیاییم آقا بالاسر مردم شویم. ما اگر حرف نمی زنیم، برای آن نیست که حرفی برای گفتن نداریم. برای آن است که جامعه را متشنج نکنیم. برای آنکه نگویند بچه های جنگ هم به جان هم افتاده اند. امّا بخدا آقای هاشمی! به مردم بگویید این تندروها سخنگوی جنگ و دفاع مقدس نیستند.
حرف میهمانان که تمام می شود، سخنان آیت الله هاشمی شروع می شود. حرف اولشان ابراز خوشنودی است. با تعبیری بسیار متفاوت. «واقعاً خوشحالم که دوستانم را می بینم». با شنیدن این تعبیر نگاهی گذرا به صورت میهمانان می اندازم. پرده اشکی زیبا بر چشم خیلی ها خیمه زده. جای خوشحالی هم دارد. آقای هاشمی خیلی کم این تعبیر را بکار می برند. امّا این بچه ها واقعاً دوستان هاشمی هستند. دوستان دوران سخت دفاع مقدس. دوستان روزگار سربالایی. یاد حرف اون مهمون دم درب حاج آقا می افتم. «برای دیدن آقای هاشمی حاضرم روی میدان مین هم بروم.» چشمی دارم همه پر از صورت دوست/ با دیده مرا خوشست، چون دوست در اوست.
حرف بعدی آقای هاشمی حرف معجزه امام(ره) در خاتمه دادن به جنگ است. معجزه ای که هنوز عمق آن را کسی به درستی نفهمیده. معجزه ای که انجامش نه نیازی به مجلس داشت و نه به دولت. نه کارش به دعوای جناحی کشید و نه به تبیین رسانه ملی. هاشمی می گوید امامی که تا چند روز قبل شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» می داد، معجزه وار از شعار خود برگشت تا نظام را از مخمصه برهاند. معجزه اینجاست که خرج پایان یک مخمصه تاریخی، یک بیانیه چند خطی میشود و بس. در پس پشت پرده تعبیر «جام زهر» براستی شکوه یک معجزه نهفته بود. شکوهی که هنوز هم با تعریف خاطره اش، کام ها شیرین می شود. چرا که اگر امام(ره) شخصاً این کار را نمی کردند. خدا می داند چه اختلافاتی در کشور می افتاد و چه مشکلاتی پیش روی رهبری آینده انقلاب باقی می گذاشت!. براستی اگر معجزه امام در پایان به موقع جنگ نبود، شاید سرنوشت جنگ و انقلاب چیز دیگری می شد.
آقای هاشمی از معجزه امام در پایان جنگ پلی می زند به موضوع توافق هسته ای. با این تعبیر که برجام باعث شده که شرق و غرب مسابقه بگذارند برای رابطه با ایران.شاید این هم به نوعی معجزه برجام باشد که پوتین قرآن بدست به محضر رهبری می شتابد. این نشانه اقتدار نظام است که در سایه دیپلماسی ظریف بدست آمده.
حرف بعدی آقای هاشمی حرف مردم است. مردمی که مهم ترین استوانه نظام هستند. مهم ترین استوانه انقلاب از آغاز تا امروز. روی سخن آقای هاشمی با کسانی است که در باد قدرت خوابیده اند. انذاری صریح می دهد، بی ذکر مصداق عینی. هاشمی می گوید: قدرت اگر به اقتدار قلبی و مردمی بیانجامد، مفید است وگرنه، بی همراهی مردم، هیچ فایده دراز مدتی ندارد.تاریخ سرشار از عبرتهای این هشدار است.
حرف بعدی آقای هاشمی دفاع از ظریف است. همان دیپلمات برجسته ای که دیپلماسی اسلامی را جان دوباره ای بخشیده تا هم دنیا به پای تخصص و وطن پرستی اش بلند شود و هم رهبری، تدیّن و امانتداریش را بستاید. سوالی که آقای هاشمی مطرح می کند، خیلی معنادار است. چگونه می شود که متدیّنی که رهبری می ستایدش را خائن بخوانند؟!. آقای هاشمی سپس با تعبیری جالب، هم به سوالش و هم پاسخ منتقدان را می دهد. هاشمی می گوید: بهترین تعریف از مخالفان برجام، «حلقه خودزنی نظام» است که «جاهلانه» هم راه نفوذ دشمن را از مسیر ناامید کردن مردم می گشایند و هم ریشه های اختلافات داخلی را عمیق تر می کنند. به راستی مگر جهالتی بالاتر از این سراغ می توان گرفت؟.
حرف آخر آقای هاشمی به بچه های جنگ، حرف اطمینان قلبی است. برای اینکه خیالشان راحت باشد، هم از انتخابات هم از برجام. مصداق حرفهای آقای هاشمی هم روشن است. برجام با تمام کارشکنی ها راه افتاد و جلوداری هم نخواهد یافت. وضعیت انتخابات هم برای آقای هاشمی همینطور روشن است. دروغ نگویم برخی اوقات از این همه اطمینان، احساس می کنم آقای هاشمی حتی نتیجه انتخابات اسفند را هم میداند!. البته در کنار تمام این دل محکمی ها، آقای هاشمی دلواپسی های خاص خود را هم دارد. مهم ترین دلواپسی هاشمی در این روزها اوضاع منطقه است. بالاخص در تله بزرگی به نام سوریه.که همه کشورهای دنیا از اروپا و ترکیه و عربستان تا روسیه، ایران، عراق و لبنان در آن گیر افتاده اند. هاشمی به جد دلواپس اوضاع منطقه است. همان منطقه ای که شاید می شد سالها قبل به بیلی راه سرچشمه اختلافات و جنگ را در آن گرفت، امّا امروز به پیلی هم گرفتن سیل به راه افتاده آن هم، دیگر دشوار به نظر می رسد.
روایت مصلحت همچنان باقی است.با اخبار سیاسی سایت واکنش همراه باشید.
در این باره ابن قولویه با سند خود، از جابر، از امام باقر (ع) نقل کرده که فرمودند امیرمؤمنا علی (ع) بیان داشتند: روزى رسول خدا (ص) به دیدار ما آمد، در حالى که امّ ایمن شیر و کره و خرما، براى ما هدیه آورده بود. از آن آوردیم و حضرت از آن میل کرد. سپس برخاست و به گوشه خانه رفت و چند رکعت نماز گزارد. چون آخرین سجده اش فرا رسید، سخت منقلب شده گریست. کسى از ما به سبب هیبت و عظمتشان، چیزى نپرسید. پس از نماز حسین (ع) برخاسته، در دامان او نشست و عرض کرد: پدرجان! چون به منزل ما آمدى، آنچنان خوشحال شدیم که از هیچ چیز آنگونه شادمان نگشتیم. سپس چنان گریستى که ما را غمگین کرد، چرا گریستى؟ فرمود: فرزندم! پیش از این، جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد که شما همگى کشته خواهید شد و قبور شما از هم جدا و پراکنده، خواهند بود. عرض کرد: پدرجان! براى کسانى که قبور پراکنده ما را زیارت کنند، چه پاداشى خواهد بود؟ فرمود: فرزندم! آنان، گروههایى از امّت مناند که قبور شما را زیارت مىکنند و بدین وسیله، برکت خدا را مىجویند و بر من، شایسته است که در روز قیامت، سراغشان آیم و آنان را از هراسهاى آن روز و از گناهانشان، برهانم و خدا آنان را در بهشت جاى دهد.
همچنین شیخ مفید مى گوید: روایت شده است که روزى پیامبر اکرم (ص) نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسین (ع)، پیرامون او بودند، حضرت به آنان فرمود: چگونه خواهید بود آنگاه که کشته شوید و قبرهایتان پراکنده و دور از هم باشد؟ حسین (ع) عرض کرد: آیا مىمیریم، یا کشته مىشویم؟ فرمود: فرزندم! تو مظلومانه، کشته مىشوى و برادرت حسن نیز مظلومانه، کشته مىشود و نسلهاى شما در اطراف زمین پراکنده مىشوند. حسین (ع) عرض کرد: چه کسى ما را مىکشد، اى رسول خدا؟ فرمود: مردم شرور. حسین (ع) پرسید: اى رسولخدا! آیا پس از شهادت، کسى براى زیارت ما مىآید؟ فرمود: آرى فرزندم! گروهى از امّت من که با زیارت شما، قصد نیکوکارى و پیوند با مرا دارند به زیارت قبور شما خواهند آمد. پس هرگاه روز قیامت شود، من در موقف به دیدارشان آیم تا بازوانشان را گرفته، آنان را از هراسها و سختیهاى قیامت برهانم.
همچنین امام صادق (ع) فرموده اند: روزی حسین بن على (ع) به رسول خدا (ص) عرض کرد: پاداش کسى که شما را زیارت کند چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: فرزندم! هر که مرا -در زندگى و پس از مرگ- زیارت کند، بر من است که روز قیامت به دیدارش آیم و او را از گناهانش برهانم. در نیزنقل شده است که پیامبر (ص) در پاسخ به این پرسش بیان داشتند: هر که مرا در زندگى و پس از مرگ زیارت کند و هر که پدرت را در زندگى و پس از مرگ زیارت کند و هر که برادرت را در زندگى و پس از مرگ زیارت کند و هر که تو را در زندگى و پس از مرگ زیارت کند، بر من است که روز قیامت به دیدارش آیم و او را از گناهانش برهانم و به بهشت برین در آورم.
۱- ابن قولویه، کامل الزیارات: ۵۷٫
۲- علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴: ۲۳۴؛ ج ۱۰۰: ۱۱۸٫
۳- شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۰: ۲۵۷٫
۴- فتال نیشابوری، روضه الواعظین: ۱۶۹٫
۵- کلینی، کافی، ج ۴: ۵۴۸٫
نوشته چه کسانی پیامبر اکرم (ص) را در صحرای محشر می بینند؟! اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.
در این باره ابن قولویه با سند خود، از جابر، از امام باقر (ع) نقل کرده که فرمودند امیرمؤمنا علی (ع) بیان داشتند: روزى رسول خدا (ص) به دیدار ما آمد، در حالى که امّ ایمن شیر و کره و خرما، براى ما هدیه آورده بود. از آن آوردیم و حضرت از آن میل کرد. سپس برخاست و به گوشه خانه رفت و چند رکعت نماز گزارد. چون آخرین سجده اش فرا رسید، سخت منقلب شده گریست. کسى از ما به سبب هیبت و عظمتشان، چیزى نپرسید. پس از نماز حسین (ع) برخاسته، در دامان او نشست و عرض کرد: پدرجان! چون به منزل ما آمدى، آنچنان خوشحال شدیم که از هیچ چیز آنگونه شادمان نگشتیم. سپس چنان گریستى که ما را غمگین کرد، چرا گریستى؟ فرمود: فرزندم! پیش از این، جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد که شما همگى کشته خواهید شد و قبور شما از هم جدا و پراکنده، خواهند بود. عرض کرد: پدرجان! براى کسانى که قبور پراکنده ما را زیارت کنند، چه پاداشى خواهد بود؟ فرمود: فرزندم! آنان، گروههایى از امّت مناند که قبور شما را زیارت مىکنند و بدین وسیله، برکت خدا را مىجویند و بر من، شایسته است که در روز قیامت، سراغشان آیم و آنان را از هراسهاى آن روز و از گناهانشان، برهانم و خدا آنان را در بهشت جاى دهد.
همچنین شیخ مفید مى گوید: روایت شده است که روزى پیامبر اکرم (ص) نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسین (ع)، پیرامون او بودند، حضرت به آنان فرمود: چگونه خواهید بود آنگاه که کشته شوید و قبرهایتان پراکنده و دور از هم باشد؟ حسین (ع) عرض کرد: آیا مىمیریم، یا کشته مىشویم؟ فرمود: فرزندم! تو مظلومانه، کشته مىشوى و برادرت حسن نیز مظلومانه، کشته مىشود و نسلهاى شما در اطراف زمین پراکنده مىشوند. حسین (ع) عرض کرد: چه کسى ما را مىکشد، اى رسول خدا؟ فرمود: مردم شرور. حسین (ع) پرسید: اى رسولخدا! آیا پس از شهادت، کسى براى زیارت ما مىآید؟ فرمود: آرى فرزندم! گروهى از امّت من که با زیارت شما، قصد نیکوکارى و پیوند با مرا دارند به زیارت قبور شما خواهند آمد. پس هرگاه روز قیامت شود، من در موقف به دیدارشان آیم تا بازوانشان را گرفته، آنان را از هراسها و سختیهاى قیامت برهانم.
همچنین امام صادق (ع) فرموده اند: روزی حسین بن على (ع) به رسول خدا (ص) عرض کرد: پاداش کسى که شما را زیارت کند چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: فرزندم! هر که مرا -در زندگى و پس از مرگ- زیارت کند، بر من است که روز قیامت به دیدارش آیم و او را از گناهانش برهانم. در نیزنقل شده است که پیامبر (ص) در پاسخ به این پرسش بیان داشتند: هر که مرا در زندگى و پس از مرگ زیارت کند و هر که پدرت را در زندگى و پس از مرگ زیارت کند و هر که برادرت را در زندگى و پس از مرگ زیارت کند و هر که تو را در زندگى و پس از مرگ زیارت کند، بر من است که روز قیامت به دیدارش آیم و او را از گناهانش برهانم و به بهشت برین در آورم.
۱- ابن قولویه، کامل الزیارات: ۵۷٫
۲- علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۴: ۲۳۴؛ ج ۱۰۰: ۱۱۸٫
۳- شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۰: ۲۵۷٫
۴- فتال نیشابوری، روضه الواعظین: ۱۶۹٫
۵- کلینی، کافی، ج ۴: ۵۴۸٫
نوشته چه کسانی پیامبر اکرم (ص) را در صحرای محشر می بینند؟! اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.