بیخود نیست که قرآن از برخی ماها نزد خدا شکایت می کند که آن را مهجور کرده ایم … چرا که به این کتاب الهی صرفاً به عنوان یک کتاب مقدس نگاه می کنیم و آن را در مواردی چون مراسم عروسی در سفره عقد، قرائت در مراسم ختم و یا برای بالا سر گرفتن هنگام مسافرت استفاده می کنیم …
به نظر شما آیا قرآن فقط برای این موارد نازل شده است؟
گاهی آنقدر این قرائت ها و استفاده هایمان از این کتاب الهی به مراسم عزاداری و ختم خلاصه شده که خیلی از جوان های امروزی تا وارد یک سایت یا وبلاگ و یا مغازه ای می شوند که صدای قرآن از آنها شنیده می شود و یا صدای هنزفری و یا آهنگ موبایل کسی طنین آیات قرآن می شود همه متعجبانه نگاه می کنند و اولین چیزی که به ذهنشان می آید مراسم عزاداری و خدایی ناکرده تهجد و عقب ماندگی است که این را می توان از نگاه هایشان کاملا متوجه شد…
آیا این همان قرآنی نیست که بارها دشمنان اسلام تلاش کردند نقطه ضعفی از آن بگیرند اما نه تنها موفق نشدند بلکه بر رسوایی خود افزودند؟
این همان قرآنی نیست که هنوز کسی را یارای هماوردی با آن نیست؟ که البته امروز خیلی ها سعی می کنند که نورش را خاموش کنند و آن را تحریف شده بخوانند اما نخواهند نتوانست چرا که این وعده ی خود خداوند است …..
نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده ،آن وقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست
در یکی از آیات قرآن کریم، بوی گله و شکایت از مسلمانان وجود دارد، افرادی که برای رسیدن به موفقیت،حاضرند تمام راه ها و روش ها را تجربه کنند اما هیچ وقت به خود اجازه آشنایی با کامل ترین نسخه خوشبختی و موفقیت را نمی دهند و به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله در قرآن لب به شکایت باز می کند و می فرماید:
«وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا[فرقان:۳۰]و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند»
به واقع مصادیق این مهجوریت و رها کردن قرآن کریم چیست؟
۱-استفاده از قرآن تنها برای تبرک و امنیت خانه و کاشانه و هنگام مسافرت
۲-هزینه های کلان برای خرید قرآن های زینتی مخصوصا برای زوج های جوان و سال ها خاک خوردن آن
۳-تنها به فکر ختم قرآن بودن و عدم توجه به معانی و مفاهیم و توصیه های قرآن مجید
و بدتر از همه این ها آن که متأسفانه در بسیاری از جوامع مسلمان قرآن در زندگی آنان غایب و مهجور است. تا آنجا که حتی بسیاری، تلاوت و قرائت آن را هم به درستی نمی دانند ،تا چه رسد به مراحل بالاتر آن اعم از ترجمه ،تفسیر ،تدبر و عمل به آن!
شهید مطهری درباره مهجوریت قرآن چنین می گوید:
ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسه ها قرآن یاد نمی گیرند. حتی به دانشگاه هم که می روند از خواندن قرآن عاجزند؟
البته جای تأسف است که این طور است. باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامی در این راه کرده ایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن که در مدارس است توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل داشته باشد؟ !عجبا! که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آن وقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست.
قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید با قرآن آشنا باشد. اگر کسی علمش علم قرآن باشد. یعنی در قرآن زیاد تدبر کرده باشد، تفسیر قرآن را کاملاً بداند، این آدم چقدر در میان ما احترام دارد؟ هیچ!
پس قرآن در میان خود ما مهجور است و درنتیجه همین اعراض از قرآن است که به این بدبختی و نکبت گرفتار شده ایم.
ما کاری کرده ایم که مشمول نفرین پیغمبر صلی الله علیه و اله و قرآن شده ایم. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره قرآن فرمود:«انه شافع مشفع و ما حل مصدق؛( کافی،ج۲،ص۵۹۹) یعنی قرآن در نزد خدا و در پیشگاه حقیقت وساطت می کند و پذیرفته می شود و نسبت به بعضی که به او جفا کرده اند سعایت می کند و مورد قبول واقع می شود.» ( استاد مطهری ،کتاب ده گفتار)
در یک کلام باید گفت که نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قرآن، تدبر و اندیشه نکردن در قرآن و از همه مهم تر عمل نکردن به مفاهیم و مضامین آیات را از مصادیق مهجوریت قرآن به حساب آورد.
هر کدام از ما نیز در این مهجوریت زدایی از کتاب آسمانیمان سهم ارزشمندی خواهیم داشت … چرا که عمل به هر یک از آیات قرآن کریم خود راهی برای مهجوریت زدایی از قرآن کریم می باشد.
شکایت قرآن از مردم در روز قیامت
در کتاب «وسائل الشّیعه » از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم روایت شده است که : قَالَ: یَجیءُ یَوْمَ الْقِیَمَهِ ثَلَاثَهُ یَشْکُونَ: الْمُصْحَفُ وَالْمَسْجدُ وَالعِتْرَهُ.
یَقُولُ الْمُصْحَفُ: یَا رَبِّ حَرَّقُونِی وَ مَزَّقُونِی ، وَ یَقُولُ الْمَسْجِدُ: یَا رَبِّ عَطُّلُونِی وَ ضَیَّعُونِی . وَ تَقُولُ الْعِتْرَهُ یَا رَبِّ قَتُلوُنَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا؛ فَأَجْثُو لِلرُّکْبَتَینِ فِی الْخُصُومَهِ، فَیَقُولُ اللَهَ عَزَّوَجَلَّ لِی : أَنَا أَوْلَی بِذَلِکَ مِنْکَ. [«وسائل الشّیعه » طبع امیر بهادر؛ ج ۱ ص ۳۰۴]
«در روز قیامت سه گروه شکایت به پیشگاه خداوند متعال می آورند: قرآن و مسجد و عترت.
قرآن میگوید: ای پروردگار من ! مرا سوزانیدند و پاره پاره کردند. و مسجد میگوید: ای پروردگار من مرا معطّل و بدون عمل گذاردند و حقّ مرا ضایع کردند. و عترت میگوید: بار پروردگارا ما را کشتند و دور کردند و متفرّق نموده و فراری دادند؛ و در مقابل پروردگار در دعوای خصومت و دادخواهی به دو زانوی خود می نشینم ، پس خداوند عزّو جلّ به من میگوید: من خودم اولویّت دارم از شما دربار ٌ خصومت و دادخواهی نسبت به آنان .»
قرآن از چه مواردی در قیامت شکایت می کند؟
شاید شکایت قرآن به این مضمون باشد: خدایا! با این که دستور تلاوت قرآن آمده، (سوره مزّمل، ۲۰) ولى بسیارى از مسلمانان حتى نتوانستند از رو مرا بخوانند.
خدایا! بعضى که مرا مى خواندند، حقِ ّ تلاوتم را ادا نمى کردند، یعنى بدون طهارت و وضو و تدبّر به سراغم مى آمدند و یا در تلاوتم عجله مى کردند.
خدایا! بعضى آیات مرا مى خواندند و مى فهمیدند، ولى عمل نمى کردند.
خدایا! بعضى که عمل مى کردند، به دیگران نمى رساندند.
خدایا! بعضى در عمل به قرآن حتى از مخالفان قرآن هم عقب تر ماندند. چنانکه حضرت على (علیه َالسلام) در وصیت خود مى فرماید: مبادا دیگران در عمل به قرآن و استفاده از رهنمودهاى آن از شما مسلمانان جلو باشند.
خدایا! بعضى تنها به آیات عبادى و فردى عمل مى کردند و نسبت به هجرت و جهاد و ایثار و سیاست که در متن آیاتم بود، بى اعتنا بودند و به بعضى آیات ایمان مى آوردند و نسبت به بعضى آیات بى تفاوت بودند.
خدایا! بعضى به جاى آن که مرا قانون بدانند، وسیله نان دانسته و مال التّجاره خود قرار دادند، از خواندن و چاپ کردنم سرمایه اندوزى ها کردند.
خدایا! بعضى که در فکر و روح خود انحرافى داشتند، آیات متشابه را (که چند نوع مى توان معنا کرد) دستاویز اهداف خود قرار دادند. (آل عمران، ۷)
خدایا! بعضى به جاى این که در تفسیرم از مفسّران واقعى و پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم َالسلام) استمداد نمایند، از سلیقه هاى شخصى خود در تفسیر آیات کمک مى گرفتند.
خدایا! بعضى مرا وارونه معنا کردند و بعضى خوب مرا شناختند، ولى حقائق مرا نادیده گرفته و کتمان نمودند.( بقره، ۱۷۴)
خدایا! به جاى این که مرا براى دل هاى زنده بخوانند، (یوسف، ۲) بر مردگان خواندند.
خدایا! به جاى آن که مرا جزو اصیل ترین موادّ درسى قرار دهند، مرا از میان برنامه هاى درسى و نسل تحصیل کرده جدا کردند.
خدایا! بعضى تنها به هنگام تفأّل، استخاره و سوگند به سراغم مى آمدند.
گرچه در حدیث شکایت قرآن تنها درباره تحریف و قطعه قطعه کردن آمده است. (وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۸۴) لیکن آنچه را ما از زبان حال قرآن نقل کردیم یک واقعیّتى است که از طرف هواداران قرآن بر سر قرآن آمده است.
قرآن از مخالفان خود شکایت مى کند
خدایا! مرا ساخته فکر بشر دانستند. (نحل، ۱۰۳)
خدایا! مرا افسانه هاى پیشینیان دانستند. (انعام، ۲۵)
خدایا! شنیدن تلاوت مرا ممنوع کردند. (فصّلت، ۲۶)
خدایا! به آورنده من تهمت سحر و جنون و کِهانت و کذب زدند. (طارق، ۱۳)
خدایا! مرا مى شنیدند، ولى لجاجت کرده و ایمان نمى آوردند. (سبأ، ۳۱)
به امید آنکه با تجدید نظری بر رفتارها و عملکردهای روزانه مان، در مسیر مهجوریت زدایی از این کتاب آسمانی ثابت قدم باشیم.
کتاب معاد شناسی جلد ۷
کتاب انس با قرآن
نوشته قرآن کریم در قیامت از چه کسانی شکایت می کند؟ اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.
من – تــــو = تــــو + اون
به همین راحتی !!
.
.
.
چــقــدر مــتــفــاوتـــنــد آدمــهــا
عــشــق بــرایی یــکــی دلــگــرمــی
و بــرای دیــگــری ســرگــرمــی !
.
.
.
زندگی بازی گرفتن دیگران نیست
که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش . . .
.
.
.
برای من همین ” تو ” کافیـــست ،
برای تو چند ” او ” ؟!
.
.
.
بی خیالم هم شوی بی خیالـــت نمیشوم
می توانم جای خالیت را با خیالت پر کنم !!
.
.
.
” تو ” برای ” من ” مهمـــّی . . .
” او ” برای ” تو ” مهمـــّه . . .
تکلیف من هم کاملاً مشخّص . . !
.
بیچاره دلم
با دیدنت باز هم لرزید
نمیدانست تو همان بی وفای دیروزی
بیچاره دل است
عقل ندارد
.
.
.
بعضی وقت ها …
چنان کیشت می کنند …
که سالهای سال مات می مانی …
.
.
.
سایر جملات بی وفایی و گله در ادامـــه مطلب
.
.
در خیالِ دیگری میرفتـــی
و من چه عاشقانه کاسه ی آب پشتت خالی میکردم …
.
.
.
میدونم یکی از از آن روزهای مبهم دور
وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای
و احتمالا بچه هات از سر و کولت بالا می روند
درست همان لحظه که قرار است احساس خوشبختی کنی،
ناگهان …
“یاد و خاطره ی من به سینه ات چنگ می زند”
.
.
.
روی کارت برایش نوشتم “به امید فردای بهتر” …
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده ؛ تازه فهمیدم آن روز “الف” فردا را یادم رفته بود …
.
.
.
چشمانم را به نابینایی میفروشم تا کسی را که دوست دارم با دیگری نبینم …
.
.
.
ﻏﺮﯾﺒــــﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻫـﯿﭻ . . .
ﺩﻭﺳـــــــﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﮔـﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺧﻂ ﺑﯿﺸﺘﺮ،
ﺣﻮﺻــــــﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧـــــﺪ
.
.
.
بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !
راست میگفت با دنیا نه ، با یکی دیگه عوضم کرد !
.
.
.
برای کسی مُردم که برایم ؛
نه… تب کرد
نه… سرفه
نه… حتی عطسه!
.
…
.
.
یادتان باشد هیچ وقت در زندگی خود!
نقش نیشهای مار ” ماروپله” را بازی نکنید . . .
شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد،
همان کسی که به شما اعتماد کرده بود . . .
.
.
.
رفت …
تو را به خدا سپرد و خودش را به دیگری !
.
.
.
هر که مرا دید ،
تو را نفرین کرد …
و من حواس خدا را پرت کردم که مبادا بشنود …!
.
.
.
رابطه ای که توش اعتماد نیست
مثل ماشینی میمونه که توش بنزین نیست ،
تا هر وقت که بخوای میتونی توش بمونی
ولی تو رو به جایی نمیرسونه !
.
.
.
آهای مرغ عشق
فخر نفروش
معشوق تو هم به لطف قفس است که وفادار مانده . . .
.
.
.
مـثـل ِ تـــار ِ مــوهـــایـش ..
ایـن بـــار
دوسـتـت دارم هـــایـــم را
پـشـت ِ گـوشـش انـــداخـــت …
و …
رفــت !
.
.
.
.
به خدا بگو:
زمستانش سرد نیست
جمع کند تکرار فصلهایش را !
من در تابستانش هم از بی وفایی دندان به دندان سائیده ام…
.
.
.
درد دارد وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم ،
دیگران یاد عشقشان میفتند و تو هنوز بی خیالی !
.
.
.
سخت است ؛ خیلی سخت !
وقتی بدانی او کجای زندگی توست ،
اما ندانی تو کجای زندگی او هستی !
.
.
.
بی وفا باشی شکایت میکنند / با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گرچه آیین خوشیست / مهربان باشی رهایت میکنند . . .
.
.
.
یادش بخیر…
”من بودم و تو”
او بود و دیگری…
این روزها…
”تویی و او”
من ماندم و خدا
.
.
.
دردناک است دوست بداری و گمان کنی دوستت دارند
حال آنکه او یگانه هستی تو باشد و تو یکی از هزاران لذت او …
.
.
.
نشانه میگیری
سنگ می اندازی و بعد خنده کنان !
لِی .. لِی .. لِی ..
پای میکوبی و میروی !
بد جور با دلم “بــــــــــازی” میکنی !
.
.
.
بیخودی به خودت زحمت نده!
این بَذرهای تنفــر
که در دلم می کاری
هرگــــز جوانه نخواهد زد !
.
.
.
در این سو
دلی نگران مشغول یادت
آن سو
تــــو
با دیگریـــــ ـــ ــ ـ
.
.
.
مــَـن بـی تــو
شعـــر خــواهــم نــوشتـــ؛
تـــو بــی مـَـن
چــِـه خــواهــی کــــرد؟
اصـــلا”
یــــادت هَستـــ
کــِــه نیستــَـمــ …؟
.
.
.
خوبه که بدونی:
اون ستاره اى که از همه پرنور تره فقط مال تو نیست!
به همه چشمک میزنه …!
.
.
.
نه! چشمانم شور نبود
اگر که آخر کارمان ندامت شد
دست هایم نمک نداشت . . .
.
.
.
کاشکی یکی بود که فقط با یکی بود …
.
.
.
دیوانگی های دلم را به دل نگیر !
دست خودش نیست ، طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را …
.
.
.
آب از سرم گذشته …
فریاد میزنم دوستت دارم …
و تو آرام و خونسرد …
به ترکیدن حباب ها میخندی …
.
.
.
خیلی سخته…
به خاطر کسی که دوسش داری…
همه چیز رو از سر راهت خط بزنی…!!
بعد بفهمی…
خودت تو لیستی بودی که…!
اون به خاطر یکی دیگه…
خطت زده..!
.
.
.
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮏ !
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺣﺮﻓﺖ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ،
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺪ “ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ” ﻣﯿﺪﻫﺪ . . .
.
.
.
حرف میزنی اما تلخ ! محبت میکنی ولی سرد !
چه اجباری است دوست داشتن من ؟
.
.
.
.
این روزهــــــــــــــا
حس میکنم جایی را تنگ کرده ام!!!
جایـــــی در قلــــ♥ــــب تــــو
برای آمدن دیـــــــگری…
.
.
.
هـی تـو
مـن کـه زاده ی تـنـهایـیـم ، خـدا تـو را بـرای او نـگـه دارد
.
.
.
می آیی . . . می روی . . . و فقط یک سلام . . .
و گاهی یک خداحافظی . . . نه . . . این انصاف نیست . . .
من و یک دنیا عشق . . . تو و یک دنیا بی تفاوتی . . . !
.
.
.
این روزها پر طرفدارترین بازی در بین آدمها ، بازی با “احساسات” است !
.
.
.
میتــــرسم…
میترســم کســـی بــویِ تنـــت را بگیـــرد،
نغمـــــه دلـــت را بشنـــــود،
و تــــــو، خـــو بگیــــری بــه مانــدنــــش!
چــــه احســـاس ِ خــط خطـــی و مبــهمی ست،
ایــــن عاشقـــــانـــه های ِحســـــودیِ مـــن!
.
.
.
نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند ،
چه طور همدیگر و میشناسن؟!
و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگر مرا نمیشناسی …!
.
.
.
حل شده ام،
مثل یک معما !
راست می گفتی که
خیلی ساده ام …
.
.
.
وقــتی دست فــشردیــم
و قـــول دادیـــم …
فقــــط ،دست ِ تــو مـردانـه بــود!
و … قـــــول ِ من !!
.
.
.
خوابــــــم را درست تنظیـــــم کرده ام
روی بــــــی تفاوتـــــی های تــــــــــو
تــــــو روزنــــــامه ات را میخوانی / من در خوابــــــم با دیگری تانــــــگو می رقصــــــم…
از خواب کــــــه بیدار شــــــوم بــــــی حسابیم
یک – یک بــــــه نفع روزمرگــــــی….
.
.
.
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند
.
.
.
بــــوی رفـتن مــی دهــی …
عطـــر تـــازه ای خــــریــــده ای..؟!
.
.
.
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـی نـقـص …
و تــو
بـا یـک اشـاره
هـمـه چـیـز را
در هـم می ریــزی …
خـوابَم نِمے بَــرَد
بِه هَمـه چیز فِکر کَـرده اَم
بیشتَر بِه تُــو
وَ می دانَــم کِه خوابــے
وَ قَبل اَز بَسته شُدَن چَشــم هآیَـتــــ
بِه هَمه چیــز فِکــر کَرده ای
جُـــز مَـ ن!!!
ادامه مطلب
نوشته امیرتتلو از رسانه ها شکایت می کند اولین بار در سی سی پا سایت خبری تفریحی پدیدار شد.
امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی یکی از زوج های جوان و بازیگر عرصه سینما و تلویزیون هستند، نکته جالب اینجاست که خبر ازدواج آن ها درحالی رسانه ای شد که تازه نامزده کرده بودند و قصد نداشتند، این موضوع را به این زودی ها علنی کنند. مدت ها بعد از رسانه ای شدن ماجرا، در اسفند ۹۲ این دو هنرمند با یکدیگر ازدواج کردند.
داستان آشنایی الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی به یک تله فیلم، بر می گردد که در این فیلم آن ها نقش زن و شوهر را بازی می کردند که بعد از بازی در آن اثر، ارتباط خانوادگی بین آن ها به وجود آمد و این مراودات خانوادگی بیشتر شد، تا این که بعد از گذشت مدتی، بحث نامزدی مطرح شد.
امین زندگانی و همسرش از هنرمندان فعال در صفحات اجتماعی هستند اما روز گذشته امین زندگانی با انتشار پست جدیدی در اینستاگرام خود، از شکایتش علیه مزاحمت هایی که برای همسرش ایجاد شده بود، خبر داد.
وی نوشت: “شکل جدید استفاده آدمهای بیمار از فضای مجازی، ایشون ده هفته قبل به شکل فن پیج وارد فضای مجازی شده اند و الان مدتیست در پستهایی مطالبی رو به عنوان یک حقوق دان خیر خواه مطرح میکنن که کاملا با نیت تخریب شخصیت و کاملا عامدانه طراحی شده این صفحه رو بلاک کردم و از ایشون به مراجع قضایی شکایت خواهم کرد.”
The post امین زندگانی از مزاحم همسرش شکایت کرد + عکس appeared first on فان پاتوق مجله سرگرمی و خانوادگی.