اشعار شهادت حضرت عباس (ع)
توآبی وبه آب تورا احتیاج نیست
تا میشود زچشمه توحید جوگرفت
ازدست هرکسی که نباید سبوگرفت
توآبی وبه آب تورا احتیاج نیست
پس این فرات بودکه باتو وضوگرفت
کوچک نشد مقام تو نه… تازه کربلا
باآبروی ریختهات آبروگرفت
شرم زیاد توهمه راسمت توکشید
این آفتاب بود که با ماه خوگرفت
دیگربرای اهل بهشت آرزوشدی
وقتی عمودازسرتوآرزو گرفت
خیلی گران تمام شداین آب خواستن
یک مشک ازقبیله ما یک عموگرفت
ازآن به بعدبودصداهاضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلوگرفت
زینب شده شکسته غرورش، شنیدهای؟
دست کسی به کنج النگوی اوگرفت
درکوفه بیشتربه قدت احتیاج داشت
باآستین پاره نمیشدکه روگرفت
کلید قفل مشکل هاست، عباس
کلید قفل مشکل هاست، عباس
به مردی شهرهٔ دنیاست، عباس
مروت، ریزه خوار خوان لطفش
فتوت، صورت و معناست، عباس
حسین بن علی را عبد صالح
ولی بر ماسوا مولاست، عباس
به دشت کربلا، آرامش دل
برای زینب کبراست، عباس
بود بدر منیر هاشمیون
که زیباتر، ز هر زیباست، عباس
بزن بر دامنش دست توسل
که در جود و سخا آقاست، عباس
اگر چه زادهیام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس
شاعر:علی اکبر لطیفیان
مرحوم ژولیده
گردآوری:بخش مذهبی بیتوته
مرتبط با مذهب
روز نهم محرم :رو تاسوعا
The post اشعار شهادت حضرت عباس (ع) appeared first on مجله ی اینترنتی اچ فان.
اشعار شهادت حضرت عباس (ع)
توآبی وبه آب تورا احتیاج نیست
تا میشود زچشمه توحید جوگرفت
ازدست هرکسی که نباید سبوگرفت
توآبی وبه آب تورا احتیاج نیست
پس این فرات بودکه باتو وضوگرفت
کوچک نشد مقام تو نه… تازه کربلا
باآبروی ریختهات آبروگرفت
شرم زیاد توهمه راسمت توکشید
این آفتاب بود که با ماه خوگرفت
دیگربرای اهل بهشت آرزوشدی
وقتی عمودازسرتوآرزو گرفت
خیلی گران تمام شداین آب خواستن
یک مشک ازقبیله ما یک عموگرفت
ازآن به بعدبودصداهاضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلوگرفت
زینب شده شکسته غرورش، شنیدهای؟
دست کسی به کنج النگوی اوگرفت
درکوفه بیشتربه قدت احتیاج داشت
باآستین پاره نمیشدکه روگرفت
کلید قفل مشکل هاست، عباس
کلید قفل مشکل هاست، عباس
به مردی شهرهٔ دنیاست، عباس
مروت، ریزه خوار خوان لطفش
فتوت، صورت و معناست، عباس
حسین بن علی را عبد صالح
ولی بر ماسوا مولاست، عباس
به دشت کربلا، آرامش دل
برای زینب کبراست، عباس
بود بدر منیر هاشمیون
که زیباتر، ز هر زیباست، عباس
بزن بر دامنش دست توسل
که در جود و سخا آقاست، عباس
اگر چه زادهیام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عباس
شاعر:علی اکبر لطیفیان
مرحوم ژولیده
گردآوری:بخش مذهبی بیتوته
مرتبط با مذهب
روز نهم محرم :رو تاسوعا
The post اشعار شهادت حضرت عباس (ع) appeared first on مجله ی اینترنتی اچ فان.
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند
فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید
شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر
باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَوَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقالی
مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد