الکسی لوچف از کشور روسیه که توانسته بود در مسابقات وزنه برداری جهانی رکورد حسین رضا زاده را بشکند دوپینگی اعلام شد.به گزارش پارسناز این خبر خوش برای وزنه برداری ایران به معنی بازگشت رکوردهای جهانی رضازاده است.به گزارش پارس ناز فدراسیون جهانی وزنه برداری تست دوپینگ آلکسی لوچف را مثبت اعلام نمود.
آلکسی لوچف دوپینگی است و عنوان قوی ترین مرد دنیا برای حسین رضازاده باقی می ماند.فدراسیون جهانی وزنه برداری دقایقی پیش اعلام کرد تست دوپینگ آلکسی لوچف روس مثبت اعلام شده و مدال او به احتمال فراوان پس گرفته می شود.در اینصورت باز هم رکورد رضا زاده دست نیافتنی می ماند.
شایان ذکر است بعد از سال 2006 که حسین رضازاده توانسته بود وزنه 264 کیلوگرم را بالای سر ببرد ، سنگین ترین وزنه ای را که یک ورزشکار بالای سر می برد را توانست مهار کند و هم رکورد دو ضرب و هم مجموع را که پیش از این در اختیار رضازاده بود از آن خود کرد. این درحالی بود که بهداد سلیمی پیش از اعزام به مسابقات وزنه برداری دچار مصدومیت شد و از مسابقات باز ماند
آلکسی لوچف قهرمان روس در بازی های جهانی هیوستون دست در حرکت یک ضرب وزنه 210 کیلوگرمی را بالای سر برد.او در دو ضرب فوق العاده بود و توانست وزنه 265 کیلو گرمی را بالای سر برد و توانست رکورد دنیا را بشکند.اما با اعلام دوپینگی بودن وی بار دیگر آخرین رکورد وزنه برداری به حسین رضا زاده از ایران تعلق گرفت.
مطالب مرتبط:
حسین رضا زاده میخواست رئیس جمهور ایران بشود + عکس
کی جرعت داره رضا زاده را بلند کنه !!(+عکس)
این دختر کوچک قوی ترین وزنه بردار جهان است! (عکس)
مینا زن ۲۵ ساله ای که در ۱۸ سالگی شوهرش را به خاطر اینکه او را وادار به تن فروشی میکرد در خواب به قتل رساند از اعدام نجات یافت.علت قتل از زبان خود مینا اجبار به تنفروشی و سوء استفادههای جنسی از وی توسط شوهرش بود.
«مینا»، در نوجوانی از خانه فرار کرده و در جوانی مرتکب قتل شده است : او میگوید که شوهرش را کشته است چون وادارش میکرده تنفروشی کند؛ از او سوء استفاده میکرده تا خرج خرید مواد مخدرش را درآورد و به مادر خودش کمک مالی کند! مصاحبهای را در ادامه بخوانید که در حاشیه جلسه محاکمهاش در دادگاه با او انجام شده است.
چروکهای عمیق بر گونههای مینای ۲۵ ساله عمق دردهای او را نشان میدهد. وقتی در جلسه محاکمه پشت تریبون قرار گرفت تا درباره نحوه قتل شوهرش توضیح دهد، چنان دادگاه را تحت تأثیر قرار داد که قضات در پایان جلسه سعی کردند اولیای دم را راضی به گذشت کنند.
مأمور بدرقهای که مینا را همراهی میکرد، در پایان جلسه خطاب به قضات گفت که او از بهترین زندانیان زندان زنان تهران است و کاملاً بی حاشیه در بند زندگی میکند و تا به حال حتی یک مورد درگیری لفظی هم نداشته. او که تمام مدت در کنار مینا حضور داشت، چند بار با صحبتهایش سعی کرد متهم را آرام کند و منتظر نتیجه دادگاه بماند.
این از معدود دفعاتی بود که یک مأمور بدرقه چنین دلسوزانه سعی در کمک به یک مجرم داشت. شاید درک گفتههای مینا توسط همین مأمور هم بود که باعث شد او با قضات صحبت کند و مانند وکیل مدافع از مینا دفاع کند و بگوید که حتی اگر بپذیریم مینا دروغ میگوید، چطور میتوانیم گفتههای همسر قبلی مقتول را که حالا او هم در زندان است نادیده بگیریم؟
جلسه رسیدگی به پرونده مینا به قصاص ختم نشد و او با رأی دادگاه به پرداخت دیه محکوم شد، اما زخمهای برجایمانده بر روح این زن حتی با حمایت قانون هم درمان نمیشود. بعد از پایان جلسه رسیدگی به پرونده مینا در شعبه ۷۱، خبرنگار ما با او گفتوگویی انجام داده است که میخوانید:
*چند وقت است در زندان هستی؟
از سال ۸۸ زندانی شدم، حالا میشود شش سال تمام.
*همان اوایل به اینکه قاتل هستی اعتراف کردی، چرا رسیدگی به پرونده طولانی شد؟
برای اینکه حرفم را باور نمیکردند. البته اول خودم دروغ گفتم، اما بعد از نزدیک به ۲۰ روز تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. وقتی اعتراف کردم قاتل هستم، باز افسران باور نمیکردند، بعد هم پرونده با اقرار من به دادگاه آمد و قضات هم اعترافات را باور نکردند. آنها هم میگفتند تو قاتل نیستی.
*مگر چه اعترافاتی داشتی که قضات و افسران پرونده که به صدها پرونده قتل رسیدگی کردهاند و تجربه زیادی در این زمینه دارند، حرف تو را باور نمیکردند؟
آنها میگفتند تو بتنهایی نمیتوانستی شوهرت را بکشی. میگفتند کسی همدستت بوده و میخواهی نام او را پنهان کنی، این تصور آنها به خاطر گفتههای همسایهها و حرفهای اولیه خودم بود. وقتی شوهرم را کشتم همسایهها را صدا زدم و گفتم شوهرم را کشتند و فرار کردند. بعد با ماشین به خانه مادر شوهرم رفتم.
در راه با راننده صحبت کردم و همین موضوع را گفتم؛ چون من زن ریزنقشی هستم کسی حرفم را باور نمیکرد. شوهرم مرد تنومندی بود و همه میگفتند تو بتنهایی نمیتوانستی این کار را بکنی. یکی دیگر از دلایلش هم این بود که من شوهرم را در خواب با چاقو زدم، اما خون در راهرو هم پاشیده شده بود به همین خاطر میگفتند اعترافاتت درست نیست و با صحنه قتل همخوانی ندارد.
*چرا این اعترافات با یافتههای پلیس همخوانی ندارد؟
شاید به دلیل این است که همسایهها بعد از اطلاع از قتل به خانه ما هجوم آوردند. شاید کسی شوهرم را تکان داده و این رفتوآمدها باعث شده که خون به جاهای مختلف پاشیده شود.
*در ابتدای صحبتهایت گفتی قبلاً اعتراف کردهای که شوهرت را افرادی دیگر به قتل رساندند؛ چرا چنین اعترافی کردی و چرا آن را پس گرفتی؟
هر بار اسم کسی را میآوردم، بعد دچار عذاب وجدان میشدم. من قتل را مرتکب شده بودم و این انصاف نبود کسی دیگر به جای من بازجویی شود. چند روز بعد از اعترافی که میکردم، میگفتم دروغ گفتم، دلم میسوخت؛ نباید بقیه در آتشی که من روشن کرده بودم میسوختند. در آخر تصمیم گرفتم همه چیز را خودم بگویم.
*مگر شوهرت چه کرد که او را مستحق چنین مرگی دانستی؟
من را وادار به تنفروشی میکرد و با پولی که به دست میآورد مواد میخرید و خرجی خانه را تأمین و به نزدیکانش رسیدگی میکرد. دیگر حالم از او به هم میخورد و نمیتوانستم تحملش کنم.
*چرا از او جدا نشدی؟
یک بار خانه را ترک کردم و به شهرمان برگشتم. مادرم من را از خانه بیرون کرد. هیچ وقت برایم مادری نکرد. بلایی که در بچگی سرم آمد، تقصیر مادرم بود. از من حمایت نکرد و باعث شد به این بدبختی بیفتم.
*یعنی تو را از خانه بیرون کردند و مجبور شدی دوباره نزد شوهرت برگردی؟
خانه خالهام هم رفتم. او هم گفت برو نمیتوانم تو را نگهداری کنم. آن زمان برادر کوچکم که حالا حامی من است و دنبال کارهایم افتاده، اهواز بود و از زندگی من زیاد خبر نداشت چون سالها بود که فرار کرده بودم و از اعضای خانوادهام کسی از من خبر نداشت. مجبور شدم دوباره پیش شوهرم برگردم. جایی نداشتم.
*اتفاقی که در بچگی برایت افتاده چیست؟
دو برادر بزرگم من را آزار دادند. وقتی به مادرم گفتم کتکم زد و گفت ساکت شو و این حرف را جایی نگو. حتی کلانتری هم رفتم. مأمور گفت: این حرفها را میزنی خودت را میکشند؛ پس برو خانه و سکوت کن.
*همین برادری که حالا کمکت میکند چرا سکوت کرد؟
او بچه بود؛ فقط یک سال از من بزرگتر است. آن زمان ۱۱ سالم بود و این برادرم ۱۲ سالش بود. من مدتی بعد از خانه فرار کردم و به تهران آمدم. بعد هم با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردم. ۶ ماه اول خوب بود، اما بعد از آن من را وادار به تنفروشی میکرد. دیگر تحملش را نداشتم.
*در دادگاه از زنی صحبت کردی که او هم در زندان است و همسر سابق شوهرت بوده.
بله، من بعد از اینکه به زندان رفتم با او آشنا شدم. به خاطر حمل مواد و اعتیاد او را به زندان آوردند. گفت صیغه شوهرم بوده و شوهرم با او هم همین کارها را میکرده است، گفتم بیا اینها را در دادگاه بگو، گفت دنبال دردسر نمیگردم، برو خودت از خودت دفاع کن. البته این طور که متوجه شدم او خودش هم راضی بوده، اما قسم میخورم من راضی نبودم.
*در جلسه محاکمه از هیئت قضات تا مأمور بدرقه زندان، سعی داشتند به تو کمک کنند و از مادر شوهرت رضایت بگیرند، اما تو حاضر نشدی جلوی او زانو بزنی و التماس کنی.
از ۱۱ سالگی در بدبختی زندگی کردم. ازدواج کردم، شوهرم از من سوء استفاده کرد و از آن پولها به مادرش هم میداد و به او رسیدگی میکرد. برای چه باید جلوی این زن زانو بزنم؟ طناب دار بدتر از وضعیتی که با شوهرم داشتم نیست. من به زنی که میدانست فرزندش چطور با من رفتار میکند و پول او را قبول میکرد، التماس نمیکنم.
*اگر به هر نحوی رضایت گرفته شود یا اینکه دادگاه به آزادی تو رأی بدهد، چطور میخواهی زندگی کنی؟
برادر کوچکم از من حمایت میکند. قبلاً همسرش اجازه نمیداد، چون فکر میکرد من زن فاسدی هستم، اما حالا که دیده واقعاً از سر بدبختی به این روز افتادهام من را قبول کرده است.
حالا هم کسی از اعضای خانواده به سراغم نمیآید. فقط برادرم ماهی یک بار به دیدنم میآید. کمی پول به حسابم در زندان واریز میکند تا لباس و چیزهای ضروری بخرم و کمکم میکند. در دادگاه هم قول داد و قبول کرد تعهد بدهد از من نگهداری کند.
*تکلیف دو برادری که تو را شکنجه کردهاند چه میشود؟
از آنها شکایت کردهام و حالا پرونده داریم. هرچند میگویند ثابت کردنش آن هم بعد از این همه سال خیلی سخت است؛ اما پرونده در جریان است و شاید راهی پیدا شود که من از سختی بیرون بیایم.
نوشته صحبت های زن ۲۵ ساله ای که شوهرش او را میفروخت اولین بار در کدر - اس ام اس، مد، دکوراسیون، پزشکی، عکس پدیدار شد.
پرتال اجتماعی واکنش:اگر در هر لحظه از روز به پیامهای تلگرام پاسخ می دهید، کار عشقتان زودتر از آنچه فکر میکنید، تمام میشود. پنج، شش سال پیش را به یاد بیاورید؛ زمانی که هنوز استفاده از تلفنهای هوشمند فراگیر نشده بود. آن روزها چقدر با همسرتان وقت میگذراندید؟ چقدر با فرزندتان بازی میکردید و ساعات خانه بودنتان را چطور سپری میکردید؟ تلفنهای هوشمند بهخاطر جذابیتهای فراوانشان و البته خدماتی که در اختیارمان گذاشتهاند، این روزها به جزیی حذف نشدنی از زندگیمان تبدیل شدهاند؛ جزیی که حتی اگر دلمان هم بخواهد، نمیتوانیم از خانهمان بیرونش کنیم و با خیال راحت، مثل سالهای قبل زندگیمان را بگذرانیم.
نصب کردن تلگرام روی گوشی تلفن همراه، میتواند مثل شمشیر دو لبه عمل کند. از یک طرف میتواند شما را با یک دنیای تازه روبهرو کند و رابطههای فراموش شده را به زندگیتان وارد کند و از طرف دیگر میتواند مثل دیوار میان شما و همسرتان قرار بگیرد و با هم بودن را از یادتان ببرد اما نگران نباشید. ما به شما میگوییم که با رعایت ریزهکاریهایی میتوانید این دیوار را از میان بردارید و نگذارید تلگرام بازی هر روزه رابطه شما و همسرتان را تهدید کند.
همه جا نباشید
نگاهی به فهرست گروههایی که در تلگرام عضوشان شدهاید، بیندازید. گروه همکلاسیهای مدرسه، بچههای دانشگاه، کارمندان اداره، خانواده، دخترخالهها، بچههای محله و… . شاید به خودتان بگویید هر روز باخبر شدن از حال همه این آدمهای دور، لطفی است که تلگرام در حقتان کرده اما بهتر است از خودتان بپرسید برای باخبر شدن از آدمهایی که شاید هفتهای یکبار و سالی یکبار از آنها خبر میگرفتید، هر روز چند ساعت وقت صرف میکنید؟
چه اندازه از وقت شما صرف خواندن پیامهایی میشود که به شما ربطی ندارد و چقدر برای پیامهایی که از این گروه به آن گروه دست به دست میچرخد، وقت صرف میکنید. درحالی که ممکن است دهها دقیقه از وقتتان را صرف صحبت کردن در مورد عکسی که میگوید یک عروس در شیراز لباس یک میلیاردی پوشیده صرف کنید، چند بار به فرزندتان که برای حرف زدن با شما کنارتان مینشیند بی محلی میکنید و فراریاش میدهید؟
شاید اولین قدم برای اینکه به تلگرام اجازه ندهید خوشبختی را از خانواده شما دور کند، این باشد که با یک عذرخواهی ساده گروههایی را که فکر میکنید حضور در آنها چیزی به شما اضافه نمیکند یا احساس بهتری به شما نمیدهد ترک کنید. دلیلی ندارد از گروه خرید اجناس از ترکیه تا گروه آخرین اخبار سینمایی، در همه عضو باشید. پس برای شروع تلگرامتان را کمی پاکسازی کنید.
از صدا خفهکن استفاده کنید!
حالا شما ماندهاید و گروههایی که دلتان نیامده از آنها دل بکنید. بهتر است این گروهها را هم در ذهنتان اولویتبندی کنید. مثلا به خودتان بگویید دوست دارم در همان لحظه که در گروه خواهرهایم پیامی به من میرسد، جواب پیام آمده را بدهم اما از دخترخالهها اگر هفتهای یکبار هم با خبر شوم، ایرادی ندارد. پس میتوانید بر اساس این دستهبندی ذهنی، صدا یا نوتیفیکیشن برخی گروههایی را که در آنها عضو شدهاید، قطع کنید و به جای اینکه برای دیدن پیامشان هر لحظه سراغ تلفن هوشمندتان بروید، هر چند روز یکبار وقت خالیتان را با خواندن پیامهایشان پر کنید.
اگر با وارد شدن به گروه، در قسمت بالای تلگرامتان روی «notification and sounds » کلیک کنید، میتوانید این تنظیمات را انجام دهید. حتی اگر هر لحظه گوشی تلفن همراهتان را چک نکنید، صداهای بیوقفه پیامهایی که به شما میرسند، ممکن است همسرتان را کلافه کنند. پس با بستن صدای گروههای فعال یا گروههایی که میتوانید بعدها به پیامهایشان رسیدگی کنید، تنشها را کم کنید.
قانون مدار باشید
حالا شما ماندهاید و گروههایی که نه از آنها دل کندهاید و نه حاضر شدهاید صدای رسیدن پیامهایشان را قطع کنید. برای اینکه حضور در این گروهها یا پیغامهایی که لحظه لحظه از آدمهای مختلف به شما میرسد، آرامشتان را از بین نبرد و میان شما و همسرتان فاصله نیندازد، بهتر است قانونهایی را برای استفاده از تلفن هوشمندتان وضع کنید.
• یکی از این قانونها میتواند مربوط به مکانها و موقعیتهایی شود که در آنها حق استفاده از تلفن هوشمند یا اینترنت تلفن همراه را ندارید. برای مثال وقتی سر میز غذا هستید، وقتی به مهمانی رفتهاید یا مهمان دارید، وقتی با هم روی نیمکت پارک نشستهاید و خلاصه وقتی که شما و همسرتان برای داشتن یک تجربه آرامشبخش و گذراندن وقت دونفره یا خانوادگی برنامهریزی کردهاید، نباید حتی خیال بیرون آوردن تلفن همراه از کیفتان هم به سرتان بزند.
• به جای اینکه هر پنج دقیقه یکبار سراغ گوشیتان بروید و به پیامهایی که دریافت کردهاید، پاسخ دهید، زمان مشخصی را به تلگرام و اینستاگرامبازیتان اختصاص دهید. شما میتوانید سه وعده که هر کدامشان ۱۵ تا ۲۰ دقیقه طول میکشند را موبایل بازی کنید و اجازه ندهید که دیگران بهخاطر مدام گوشی به دست بودنتان به شما اخطار دهند. گذشته از این اگر یک موبایلباز تمام وقت نباشید، دیگر به اضطراب تلفن همراه که باعث میشود همیشه نگران پیامهایی که به شما رسیده و ندیدهاید و لایکهایی که دریافت کردهاید و نمیدانید، دچار نشوید.
• شاید تا به حال به این موضوع توجه نکرده باشید که تلگرامبازی، اینستاگرام بازی یا سرگرم شدن با بازیهایی که روی گوشیتان نصب کردهاید، چقدر زمان شما را برای پیشرفت کردن محدود کرده است. ممکن است اینکه شما به جای انجام کارهای مفیدی که قبلا انجام میدادید، تنها پیامبازی میکنید، همسرتان را هم آزرده کرده باشد.
شما در شبکههای مجازی مختلف اطلاعات دمدستی را پیدا میکنید و تصور میکنید این شبکهها به شما چیز یاد میدهند اما یادتان میرود که حساب کنید به جای تلگرامبازی هر روزه چند صفحه کتاب میتوانید بخوانید یا چطور میتوانید برای ادامه تحصیل برنامهریزی کنید؛ پس بهتر است در ساعاتی که برای مطالعه کردن، درس خواندن و. . . در نظر گرفتهاید، صدای تلفن همراهتان یا اینترنتش را قطع کنید تا ناخواسته مورد حمله پیامها قرار نگیرید. اصلا میتوانید برای روزتان هدفی تعیین کنید و به خود بگویید تا به آن هدف نرسیدهام، دست به گوشی نمیشوم.
همراه شوید
میتوانید برای کم کردن حساسیتها و سوءتفاهمها همسرتان را هم در برخی گروهها که فکر میکنید محتوایشان برای او هم مفید است، عضو کنید. حضور مشترک شما در گروههایی که اعضایش به مرزها احترام میگذارند، میتواند شروع خوبی برای از بین بردن نگاه منفی همسرتان به تلگرامبازیهای شما باشد. البته حتی حضور او هم نباید مجوزی باشد برای بیش از اندازه گوشی به دست بودن شما؛ پس حتی در این صورت هم به اصولی که پیش از این گفتیم، احترام بگذارید.
به همسرتان ردیاب وصل نکنید
از همسرتان انتظار نداشته باشید که مدام دست به گوشی نشسته باشد تا به پیامهای شما پاسخ دهد. اگر از آن دسته افرادی هستید که تمام روز مشغول پیام فرستادن به همسرشان هستند و جواب ندادنهای او را پای بیمهریاش میگذارند، باید بدانیدکه این عادتتان به زیان رابطه شما تمام میشود. به همسرتان اجازه دهید برخی ساعات روز از شما فاصله بگیرد و به مدد تکنولوژی که گوشی تلفن همراهتان به آن مجهز شده، مدام کنترلش نکنید و چشم انتظار محبتهایی که قرار است برای شما تلگرام کند. نباشید.
سوءتفاهم نسازید
شاید ندانید اشتباهاتی که ناخواسته انجام میدهید، میتوانند به یک دردسر جدی برایتان تبدیل شوند. اگر به قانونهای ناگفته زیر پایبند باشید، دیگر تلگرامبازی نمیتواند رابطه شما و همسرتان را شکرآب کند.
تصور نکنید ارتباطهای بافاصله میتوانند رسمیت کمتری داشته باشند. آقای رئیس شما حتی پشت پیامهای تلگرام هم همان آقای رئیس است؛ پس اگر وقتی روبهرویش نشستهاید، او را «شما» خطاب میکنید و محدودههای خاصی را رعایت میکنید، پشت گوشی تلفن هم باید به همان مرزبندیها وفادار باشید. شکستن این مرزها میتواند سوءتفاهمهایی را ایجاد کند و این سوءبرداشتها گاهی میتواند به زندگی مشترکتان هم حمله کند.
ممکن است پیامهایی که درست در زمان شام خوردن یا بعد از به تختخواب رفتتان میرسند، همسرتان را از کوره بدر ببرند. به همین دلیل سعی کنید خودتان در ساعات آرامش خانواده گوشی به دست نشوید و از اعضای گروههایی که در آنها عضو شدهاید هم بخواهید زمانبندی مشخصی را برای پیام دادن در نظر بگیرند.
مراقب گالری عکسهایتان باشید. شما همه اعضای گروهها را نمیتوانید مدیریت کنید و گاهی ناخواسته پیامها و عکسهایی را دریافت میکنید که میتوانند سوءتفاهمساز شوند. بهتر است در تنظیمات تلفن همراهتان پیش فرض وارد شدن همه عکسها با گالری تلفنتان را حذف کنید تا وقتی در حال نشان دادن عکس به یکی از اعضای خانوادهتان هستید، ندانسته با تصویری که در گوشیتان بدون خواست شما ضبط شده، روبهرو نشوید.
از همسرتان بخواهید که به حریم خصوصی شما احترام بگذارد و پیامهایی که دریافت میکنید را بدون خواست شما نخواند. البته پیشنیاز دیدن چنین احترامی، این است که با رفتارهای خود سوءتفاهم ایجاد نکنید و با اشتباهاتتان کنجکاوی او را بیش از اندازه تحریک نکنید.
نمکستان » عکس جدید حدیث میر امینی در نمایش پروازهای خروجی بود که گم شد ، ریحانه ، در ادامه این تصویر را مشاهده نمایید
۱- هر کسی نیمهگستردهای دارد (تفکر جادویی): برخی بر این باورند نظام هستی آنچنان برنامهریزی و تنظیم شده است که برای هر فردی یک نفر و فقط یک نفر به عنوان جفت مناسبش ساخته شده یا باید منتظر باشد تا تقدیر و سرنوشت آن فرشته گمشده (یا سوارکار با اسب سفید) را طی یک حادثه اتفاقی در برابر او ظاهر کند، یا اینکه افراد معتمدی را امتحان کند تا اینکه نیمهاش را پیدا کند. گروه اول برای پیدا کردن همسر و ایجاد رابطه تلاش نخواهند کرد مگر سطحی و گروه دوم از یک رابطه به رابطهای دیگر میروند تا شاید گمشده خود را پیدا کنند.
۲- در صورت از دست دادن معشوقشان دیگر نباید رابطه جدیدی را آغاز کنند! در حالی که واقعیت امر این است که برای هر فردی بالقوه جفت و همسرهای متعددی وجود دارد و تنها قانون حاکم بر نظام هستی این است که افراد با عقل، منطق و تلاش، همسر مناسب خود را پیدا کنند و اگر هم اشتباهی کردند مسئولیت خود را بپذیرند و در جبران و اصلاح آن بکوشند.
۳- فقط با همسر کامل و بیعیب و نقص میتوان در زندگی اشتراکی به خوشبختی رسید! برخی افراد به دلیل مطلقگرایی (خوب یا بد، سیاه یا سفید) یا کمالپرستی(بهترین، برترین، همیشه ۲۰)، دنبال یک فرد کامل و تقریبا بیعیب و نقص هستند و به این ترتیب بسیاری از فرصتهای طلایی را از دست میدهند. چون همیشه معایبی برای رد کردن طرف مقابل پیدا خواهندکرد. عدهای همچون پیوند عاطفی ناامنی داشتهاند به دیگران اعتماد نمیکنند و ناخودآگاه دنبال مدرک و دلیل برای رد طرف مقابلاند. در حالی که همسر کامل وجود ندارد و اساسا فلسفه ازدواج شروع با حداقل معیارهای لازم و اساسی و تلاش برای رسیدن به حداکثرهای ایدهآل (رشد و نمو) است. احتمال موفقیت و خوشبختی در ازدواجی بیشتر خواهد بود که تجانس و تشابه بین زوجین بیشتر باشد و اگر یکی خیلی برتر از دیگری باشد دیر یا زود رابطه دچار مشکل میشود.
۴- برخی افراد به دلیل ترس از شکست یا ترس از رابطه فکر میکنند فرد باید از تمام جهات کامل باشد تا قدم برای ازدواج بردارد. در حد یک روانشناس آگاهی و اطلاعات لازم برای ازدواج را داشته باشد، از لحاظ جسمانی بیعیب و نقص و از نظر مادی در رفاه باشد(ماشین، خانه، شغل و…) این نوع تفکر حتی اگر فرد به این حد هم برسد چند عیب عمده دارد:
• انتخابهایش محدود میشود، چون باید فردی در سطح خود پیداکند.
• بهترین سنین فرزنددار شدن را از دست میدهد.
• انگیزهاش برای ازدواج کمتر و شک و تردیدهایش بیشتر میشود.
• احتمال اینکه طعمه و گرفتار آدمهای متقلب و سوءاستفادهگر قرارگیرد، بیشتر میشود و در بسیاری موارد دست به انتخابهای کاملا غلط میزند.
۵- برای یک ازدواج موفق مهم نیست که با چه کسی ازدواج میکنید، مهم این است که چقدر تلاش میکنید! افراد با چنین تفکری بدون در نظر گرفتن تضادها، تشابهات ارزشها، اهداف، انتظارات و… وارد یک رابطه و ازدواج نابرابر و سوءاستفادهگرانه میشوند و دیر یا زود هر دو طرف از پا درخواهند آمد. خمیرمایه چنین طرز تفکری این است؛ خودم درستش میکنم! در حالی که ازدواج مثل بازی پینگپونگ است که هر دو باید لذت ببرند.
۶- تضاد بین زوجین باعث بهبود و استحکام ازدواج میشود! شاید ابتدا شخصیتهای متفاوت باعث هیجان و رضایتخاطر ظاهری شود ولی دیری نمیپاید.
۷- عشق بهتنهایی برای ازدواج کافی است! اصلا! مخصوصا اگر شهوانی باشد. برای انتخاب همسر باید براساس دل (احساسات و عواطف) عمل کرد. کودک ۷ تا ۱۰ ساله فقط براساس حواس، تخیلات و هوشش دنیا را درک و ارزیابی میکند! از ویژگیهای این افراد این است که وقتی میپرسیم چرا عاشق این فرد شدهاید؟ معمولا یا دلیلی برای آن ندارند و اگر هم داشته باشند یا بیشتر به صورت نداشتن معایب است(دروغ نمیگوید، خشن نیست) یا اینکه محاسن نسبت داده شده نادرست و غیرمنطقی است (فهیم و با پشتکار است ولی در سن ۲۸ سالگی هنوز نه تحصیلات دارد نه شغل! )
انسان سالم کسی است که با عقل جاده و مسیر و با دل و احساس، انرژی رفتن در مسیر را انتخاب میکند.
۸- ازدواج و انتخاب همسر به شانس بستگی دارد! میگویند ازدواج هندوانه دربسته است. اگر ما شانس را به عنوان سرنوشت محتوم در نظر بگیریم دیگر تلاش، اختیار، کوشش، تفکر و در یک کلام هستی بیمعنی خواهد بود. تفاوت انسانهای عاقل و توانمند با دیگران در این است که آنها خود سرنوشتشان را مینویسند و میسازند ولی سرنوشت کار دیگران را (تقدیر ارباب مردان ترسو و برده مردان شجاع است).
۱- یکی از مهمترین علتهای شکست در ازدواج توقع و تصورات غلط از ازدواج است. خوشبختی به خودیخود رخ نمیدهد، بلکه ساخته میشود. به همان اندازه انتخاب و داشتن همسر خوب، تلاش در حفظ آن نیز مهم است.
۲- ازدواج دوای هیچ دردی نیست. حکم غذا را دارد، نه دارو. ازدواج باعث رفع هیچیک از مشکلات روانی نمیشود.
۳- ازدواج وسیله است، نه هدف. بسیاری از ازدواجهای غلط و ناموفق به این دلیل رخ میدهد که افراد آن را یک هدف قرار میدهند(به هر ترتیبی شده باید ازدواج کرد) در نتیجه برای رسیدن به آن گاهی بسیاری از اصول عقلانی و حتی اخلاقی را نیز نادیده میگیرند و زیر بار انتخاب غلط میروند یا بدون آمادگی و شرایط لازم درگیر آن میشوند.
۴- بسیاری از مشکلات و اختلافهای زناشویی از بین نمیروند، بلکه همین که به این تفاهم برسید که در زمینههایی با هم اختلافنظر دارید و به یک سازگاری و توافق دونفره برسید کافی است.
۵- زوجهای موفق و خوشبخت نیز گاهی بحث و کشمکش دارند و اگر این طور نباشد باید در صحت و سلامت ازدواجشان شک کرد. مزیت زوجهای موفق در این است که میدانند چگونه به درستی با اختلافها و مشکلها مواجه شوند و به تفاهم برسند. آنها به تفاوتها احترام میگذارند و با دید برنده و بازنده به مسائل نگاه نمیکنند.
۶- در زندگی اشتراکی هیچ فایده و قانونی وجود ندارد مگر اینکه زوجین با هم آن را وضع کرده باشند. ازدواج همچون درختی است که در صورت عدم آبیاری و مراقبت، دیر یا زود پژمرده خواهدشد. مشکلها و اختلافهای جدی زناشویی با ورود بچهها برطرف نمیشود.
۷- اگرچه هرچه اشتراکها و شباهتهای بین زوجین بیشتر باشد امکان به وجود آمدن صمیمیت بیشتر است. ولی این به آن معنی نیست که زوجین همیشه باید در تمام لحظههای خوششان با هم باشند.
۸- رابطه زناشویی یک رابطه ۵۰/۵۰ سپس ۱۰۰/۱۰۰ است. یک ازدواج زمانی میتواند موفق باشد که در رابطه، هر یک از طرفین با تمام صفات خوب خود باشند و اشتباه دیگری را مجوزی برای خطای خود ندانند.
۹- زوجین نه مکمل یکدیگر، بلکه حامی و تقویتکننده همدیگر هستند. هر یک از زوجین افرادی عاقل، بالغ، کامل و توانمندی هستند که میتوانند زندگی خود را به تنهایی و با خوشی بگذرانند ولی با آگاهی و انتخاب تصمیم میگیرند با دیگری و کمک به هم مسیر رشد و کمال را دلپذیرتر، معنیدارتر و بهتر طی کنند.
۱۰- نخستین شرط و لازمه ارتباط خوب و موثر زناشویی ابراز صحیح، صریح و شفاف احساسات، نظرات و خواستههاست.
۱۱- اگر در ازدواج قرار باشد کسی تغییر کند آن یک نفر خود ما هستیم!
۱۲- اگرچه مشورت با والدین نشانه سلامت عقل است ولی این شما هستید که میخواهید با همسرتان زندگی کنید، نه آنها.
نوشته ۲۰ حقیقت مهم درباره ی ازدواج که باید بدانید اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.