بچه ها پدر من آپانتیس داشت و مرد. من وقتی که پدرم مرد دیدمش آنقدر دلم گرفته بود که آروم نمی شدم. من پدرم را خیلی دوست دارم.
به گزارش سایت سی سی پا به نقل ازسایت خیریه امام هادی نوشت:
مربی یکی از کلاسهای خیریه امام هادی(ع) برای ایتام ، دی ماه امسال در طرحی ابتکاری به بچه ها گفت کسانی که مایلند نامه ای ادبی برای کسی که دوستش دارند بنویسند. برخی از نامه ها فوق العاده بود و حاکی از درک بالا و احساس انسانی قوی موجود در روح کودکان داشت. نامه زیر یکی از آن نامه هاست. این متن دارای برخی غلطهای املایی است که به جهت حفظ امانت اصل نامه به همراه تایپ شده آن را مشاهده می فرمایید. قابل ذکر است که کلاسهای مهتاب از فروردین ۱۳۹۴ با کمک مربیان دلسوز و متخصص و در راستای آموزش و تربیت فرشته های تحت پوشش موسسه آغاز شده است.
به نام آن کسی که جهان مال اوست
موضوع: پدرجانم
سلام بچه ها خوبید. امیدوارم که حالتان خوب باشد. بچه ها من می خواهم درباره پدرم حرف بزنم.
بچه ها قدر پدرهایتان را بدانید البته کسانی که پدر دارند. من همیشه آرزو داشتم که پدرم کنار خانواده ام بود.
بچه ها پدر من آپانتیس داشت و مرد. من وقتی که پدرم مرد دیدمش آنقدر دلم گرفته بود که آروم نمی شدم. من پدرم را خیلی دوست دارم.
من شب های جمعه برای روح همه ی پدرهایی که از دنیا رفتند و همین طور پدر خودم صلوات و قرآن ختم می کنم. من خیلی دلم برای پدرم تنگ شده بعضی وقتا آن قدر دلم برای پدرم تنگ می شود که نمی تونم جلوی خودم را بگیرم. یادش بخیر وقتی پدرم زنده بود با هم می رفتیم ماهی گیری می رفتیم تو باغ ها خیلی دلم برای پدرم تنگ شده.
پدر من یک شکارچی بود. اون یک اسب داشت. یک بار یادمه که من را اسب سوار کرده بود من آنقدر می ترسیدم که همش جیق می زدم. وای به حال ما بی پدران وقتی بچه های دیگر را می بینم که به پدرشان می گن بابا جان این رو بخر آن را بخر آن قدر دلم می گیرد که کم کم گریه ام می گیرد.
خوشا به حال کسانی که پدر دارند. من پدرم را دوست دارم وای به حال ما که سال ها در یتیم خانه زندگی می کنیم. دست شان هم درد نکند که ما را این جا راه داده اند. ما اینجا آمدیم تا درس بخوانیم. امیدواریم که همه ی دانش آموزان دنیا قبول شوند و همین طور خواهرهایم و برادرم. من دوست دارم وقتی بزرگ شدم دکتر آپانتیس شوم.
نوشته نامه یک کودک یتیم درباره پدرش اولین بار در سی سی پا سایت خبری تفریحی پدیدار شد.
بچه ها پدر من آپانتیس داشت و مرد. من وقتی که پدرم مرد دیدمش آنقدر دلم گرفته بود که آروم نمی شدم. من پدرم را خیلی دوست دارم.
به گزارش سایت سی سی پا به نقل ازسایت خیریه امام هادی نوشت:
مربی یکی از کلاسهای خیریه امام هادی(ع) برای ایتام ، دی ماه امسال در طرحی ابتکاری به بچه ها گفت کسانی که مایلند نامه ای ادبی برای کسی که دوستش دارند بنویسند. برخی از نامه ها فوق العاده بود و حاکی از درک بالا و احساس انسانی قوی موجود در روح کودکان داشت. نامه زیر یکی از آن نامه هاست. این متن دارای برخی غلطهای املایی است که به جهت حفظ امانت اصل نامه به همراه تایپ شده آن را مشاهده می فرمایید. قابل ذکر است که کلاسهای مهتاب از فروردین ۱۳۹۴ با کمک مربیان دلسوز و متخصص و در راستای آموزش و تربیت فرشته های تحت پوشش موسسه آغاز شده است.
به نام آن کسی که جهان مال اوست
موضوع: پدرجانم
سلام بچه ها خوبید. امیدوارم که حالتان خوب باشد. بچه ها من می خواهم درباره پدرم حرف بزنم.
بچه ها قدر پدرهایتان را بدانید البته کسانی که پدر دارند. من همیشه آرزو داشتم که پدرم کنار خانواده ام بود.
بچه ها پدر من آپانتیس داشت و مرد. من وقتی که پدرم مرد دیدمش آنقدر دلم گرفته بود که آروم نمی شدم. من پدرم را خیلی دوست دارم.
من شب های جمعه برای روح همه ی پدرهایی که از دنیا رفتند و همین طور پدر خودم صلوات و قرآن ختم می کنم. من خیلی دلم برای پدرم تنگ شده بعضی وقتا آن قدر دلم برای پدرم تنگ می شود که نمی تونم جلوی خودم را بگیرم. یادش بخیر وقتی پدرم زنده بود با هم می رفتیم ماهی گیری می رفتیم تو باغ ها خیلی دلم برای پدرم تنگ شده.
پدر من یک شکارچی بود. اون یک اسب داشت. یک بار یادمه که من را اسب سوار کرده بود من آنقدر می ترسیدم که همش جیق می زدم. وای به حال ما بی پدران وقتی بچه های دیگر را می بینم که به پدرشان می گن بابا جان این رو بخر آن را بخر آن قدر دلم می گیرد که کم کم گریه ام می گیرد.
خوشا به حال کسانی که پدر دارند. من پدرم را دوست دارم وای به حال ما که سال ها در یتیم خانه زندگی می کنیم. دست شان هم درد نکند که ما را این جا راه داده اند. ما اینجا آمدیم تا درس بخوانیم. امیدواریم که همه ی دانش آموزان دنیا قبول شوند و همین طور خواهرهایم و برادرم. من دوست دارم وقتی بزرگ شدم دکتر آپانتیس شوم.
نوشته نامه یک کودک یتیم درباره پدرش اولین بار در سی سی پا سایت خبری تفریحی پدیدار شد.
مادر استرالیایی با تیزهوشی و شجاعت فرزندانش از مرگ حتمی نجات پیدا کرد،زن جوان وقتی با 5 فرزندش در خانه بود با دیدن خودروی همسرش که بخاطر رفتارهای نامتعادل روانی از او جدا شده بود ، ترس تمام وجودش را فراگرفت و به با فریاد به فرزندانش گفت فرار کنند و پنهان بشوند . این زوج که به مدت 7 سال زندگی مشترک پس از رفتارهای خارج از تعادل روانی ” داریل ” از یکدیگر جدا شده بودند و همیشه آقای ” داریل ” همسر و فرزندان او را به مرگ تهدید می کرد همین کافی بود تا راشل به فرزندانش بگوید برای نجات جانشان خودشان را مخفی کنند
همسر سابق این زن در جلوی خانه او نگه داشت و به آنها حمله کرد. به گزارش پارسناز ، راشل مادر 5 فرزند 2 تا 14 سال در آپارتمان خود واقع در ” کوئیز لند ” مورد حمله وحشیانه همسر سابق خود آقای ” داریل فلید ” قرار گرفت و به کمک فرزندان زیرک خود از این مهلکه جان سالم بدر برد .
ماجرا ازین قرار بود که هنگامی که در شب جنایت خانم ” راشل ” 38 ساله خودروی جنایت کار را که در جلوی خانه شان نگه داشت را دید، با ترسی که همه وجودش را در بر گرفت به کودکان خود گفت که بروند و پنهان شوند .
در همین حین همسر سابق این زن ” داریل ” در حالی که شدیدا مست بود با شکستن قفل درب وارد خانه شد و با شلیک تنها گلوله موجود در هفت تیرش ” راشل را زخمی کرد و به زمین انداخت .” داریل ” که متوجه تمام شدن گلوله شد برای پر کردن اسلحه در حال برگشت به خودرواش بود که پسر 14 ساله ” جایدن ” از اتاق بیرون پرید و با آرنج خود به سر ” داریل ” کوبید و با از دست دادن تعادل او ، پسر 12 ساله “کمرون ” اسلحه او را از دستش قاپید و هر دو شروع به کتک زدن جنایت کار کردند و در این حال دختر 10 ساله ” کایلی ” برای کمک به مادر مصدوم و غرق در خون شتافت و او را به بیرون از خانه برد و در حالی که در پشت بوته های فضای سبز جلوی خانه پنهان شدند این دختر به مادر خود کمک کرد تا با بستن زخم جلوی خونریزی بیشتر را بگیرد و با پلیس تماس گرفت.
این مرد روانی و بیرحم پس از رسیدن پلیس بازداشت و به اتهام های بی شماری از جمله خشونت ، مبادرت به قتل ، ضرب و شتم و … در دادگاه مجازات شد .خانم ” راشل ” که با از دست دادن 30 درصد از خون بدنش و آسیب شدید در ناحیه بازوی سمت چپ رنج می برد به بیمارستان انتقال پیدا کرد که پس از متحمل شدن 15 مورد جراحی ، پزشکان توانستند بازوی او را پیوند بزنند و او حالا به فرزندان شجاع و باهوش خود افتخار می کند و جان خود را مدیون آنها می داند .
مطالب مرتبط:
دستگیری پدر بیرحم بخاطر تنبیه وحشتناک دخترش + عکس
پسر بیرحم پدرش را جلوی چشم خانواده به آتش کشید + عکس
پسر بیرحم بعد از تجاوز خواهرش را تکه تکه کرد +عکس
پدر جنایتکار جسد فرزندش را غذای خوکها کرد +عکس
پرتال اجتماعی واکنش: سال ۱۳۸۵ پس از گذشت یک سال از راه اندازی یکی از پروژههای انجمن دوستداران کودک کرمان، «مهد سبز» با تعداد قابل توجهی از کودکان روبهرشد که والدینشان تمایل داشتند آنها دوره پیش دبستانی را در مهد کودک بگذرانند، تاسیس شد. این کودکان، فرزندان مهاجر افغانی فاقد کارت شناسایی معتبر بودند. با همکاری داوطلبان انجمن، کلاسهای آزاد مشتاق در حاشیه مهد سبز شکل گرفت که هدف اصلی آن سوادآموزی به کودکان بازمانده از تحصیل بود، تا به گفته مقام معظم رهبری جامه عمل پوشانده شود؛ “هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که بهصورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند”.
وقتی کودک گریه میکند، با رفتارتان به او پاداش ندهید. هرگز تسلیم گریههای کودک نشوید و خواستههای نادرست او را برآورده نکنید. چون این کار به طور غیر مستقیم به کودک ما یاد میدهد که همیشه با این شیوه کارهایش را پیش ببرد.
همچنین گریههای کودک را در یکی از این دستهبندیها قرار دهید و متناسب با آن رفتار کنید: گرسنگی، خستگی و بی حوصلگی.
به خواستههای منطقی کودک سریعتر توجه کنید و اجازه ندهید کودکتان بخاطر انتظار کشیدن گریه و زاری کند.
هر زمان که میتوانید کودک را با فعالیتها و بازیهای مناسب سرگرم کنید.
اگر به کودک قولی دادهاید آن را عملی کنید. اگر قول بازی کردن یا نقاشی کشیدن یا خانه ساختن دادهاید قولتان را عملی کنید. اگر هم همه درخواستهای کودکتان را انجام نمی دهید حتما برایش برایش علت آن را توضیح بدهید. مثلا بگویید الان حتما باید بخوابی تا فردا با هم به مسافرت یا مهد کودک یا… برویم بنابراین دیگر نمیتوانی تلویزیون نگاه کنی.
اگر کودکتان برای چیزی که غیر منطقی است اصرار کرد اغلب نشاندهنده نیاز او به توجه شما است. کمی کودک را به آغوش بگیرید، کنارش بنشینید، برایش کتاب بخوانید و باهم حرف بزنید. همین توجههای کوچک برای آرام شدن کودک کافی است تا دیگر به دنبال بهانهگیری و گریه و زاری نباشد.
وقتی کودکمان زیاد گریه میکند معمولا از خود میپرسیم چرا چنین است و چرا کودکان دیگر تا این اندازه گریه نمیکنند؟
یکی از دلایل گریه زیاد کودک این است که او هنوز یاد نگرفته است از راهی غیر از گریه که مربوط به نوزادی او است توجه شما را جلب کند. برای مثال مادری تعریف میکرد که از نوزادی هر وقت فرزندش صبح از خواب بیدار میشد گریه میکرد. وقتی هم که بزرگتر شده بود یعنی دو سالونیماش بود همین کار را میکرد. تا این که یک روز صبح مادر به او میگوید دخترم وقتی صبح بیدار میشوی به جای گریه کردن مرا صدا بزن و بگو مامان، تا من بیایم. از فردا صبح دختر کوچولو به جای گریه کردن مادرش را صدا میزد. بنابراین د رچنین حالتی وظیفه والدین است که رفتار درست و جایگزین را به کودکشان بیاموزند.
وقتی فرزندتان گریه میکند به او با تحکم یا پرخاش یا عصبانیت نگویید: «دیگه گریه نکن» چون کودک دستورتان را اجرا نمیکند.حتی وقتی باتحکم و عصبانیت شما روبهرو میشود بیشتر و بلندتر گریه میکند. از او بپرسید «چی میخوای؟»، «چرا گریه میکنی؟»، «به من بگو چی شده». همین که جملات شما مثبت، مهربانانه و تسکین دهنده باشند کودکتان گریه را فراموش میکند.
با انعکاس دادن کلامی، به کودک کمک کنید تا احساساتش را بشناسد. برای مثال به فرزندتان بگویید الان تو فقط برای یه لیوان آب خیلی ناراحت هستی و گریه میکنی! این کار کمک میکند که کودکتان بهتدریج خود و احساسات خود را بیشتر بشناسد چون خیلی وقتها ممکن است خودش هم نداند چرا گریه میکند. آگاهی از احساسات به او کمک میکند تا در نوجوانی و بزرگسالی هم بتواند خودش را آرام کند و از مرز عصبانیت و ناراحتی با سهولت بیشتری عبور کند.
اگر گریههای کودک به دلیل گرسنگی، نیاز به خواب، بیماری، خستگی و… است تنها راه درست برای آرام کردن او، فراهم کردن نیازهای کودک است. سعی کنید همیشه مطابق با برنامههای روزانه پیش بروید بهانه گیری و گریههای بی وقفه کودک کمتر و کمتر میشود.
گاهی رشد و بزرگ شدن در کودکان تغییرات روانی ایجاد میکند و این تغییرات باعث میشود نیاز به توجه، تغییر رفتار، نیاز به استقلالطلبی بییشتر بشود. بنابراین در طول رشد هم کودکان، ممکن است کمی بیتابی، بهانهگیری و گریههای ناگهانی را تجربه کند. بنابراین از هر گریه ای نترسید و دستپاچه نشوید.
بعضی از کودکان حساس ترند. اگر احساس میکنید کودکتان روحیه حساسی دارد اصول تربیتی سختگیرانه را کنار بگذارید. برای این دسته از کودکان تن صدای معمولی برای فهماندن یک موضوع کافی است و نیازی نیست صدایتان را بلند کنید. چند تذکر ساده برای کودک شما کافی است. او نیازی به هیچ سطحی از خشونت و تهدید ندارد. حتی اگر کودکتان چندان هم حساس نیست نیاز به داد و فریاد ندارید.
با کودکانتان که کمی بزرگتر شدهاند همدردی کنید. بگویید احساساتش را درک میکنید: «من خوب میفهمم که تو خیلی ناراحتی بخاطر کاری که دوستت کرد خیلی ناراحت شدی». به او راه را نشان بدهید و بگویید چه کارهایی میتواند به جز گریه کردن انجام بدهد تا ناراحتیاش را ابراز کند. یادش بدهید که مثلا قبل از اینکه بغضش بترکد تا ۱۰ بشمارد یا نفس عمیق بکشد و یک لیوان آب خنک بنوشد. یادش بدهید تا هر زمان ناراحت شد خودش را با کاری مشغول و سرگرم کند و اشکهایش را کنترل کند. سعی کنید هرگز کودک را بخاطر گریه کردن سرزنش نکنید.
اگر کودکتان پسر است نگویید «مردها گریه نمیکنند» یا «چرا مثل بچهها زدی زیر گریه» هیچ وقت با انتقادهایتان درد جدیدی برای کودکتان فراهم نکنید و باعث گریه بیشتر او نشوید. همین احساس درک نشدن میتواند ناراحتی کودک را چندین برابر کند. گریه کردن یک هیجان عادی و طبیعی است.
هر کودکی باید گریه کند اما اگر گریهها شدید و زیاد شد یا حس کردید کودکتان افسرده یا مضطرب است میتوانید از روانشناس کودک هم کمک بگیرید. اما توجه داشته باشید که خود شما هم میتوانید از اشتباهات ساده کودک بگذرید و او را تحت فشار قرار ندهید تا همیشه سالم و سرحال باشد.
نوشته وقتی کودک گریه میکند اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.