عکس نوستالژی مهدی سلطانی در دوران دانشجویی عکس زیبا از نوستالژی مهدی سلطانی در دوران دانشجویی با شهاب حسینی و نیما رئیسی و ستاره اسکندری
دوران دانشجویی هر انسانی جزو بهرین دوران زندگی وی می باشد که هر کس با داشتن عکس های دوران دانشجویی خود از دیدن آن ها لذت میبرد .
مهدی سلطانی بازیگر معروف ایران عکس زیبایی از دوران دانشجویی خود در کنار شهاب حسینی و نیما رئیسی و ستاره اسکندری منتشر کرد تا یادی از دوران دانشجویی خود کرده باشد .
مهدی سلطانی در وصف این عکس نوشت :
نوستالژى: انتراکت تمرین نمایش “افسانه” به کارگردانى مینا ابراهیم زاده. کارگاه شماره یک دپارتمان تئاتر دانشکده هنرهاى نمایشى و موسیقى پردیس هنرهاى زیباى دانشگاه تهران، همراه با دوستان خوب مینا ابراهیم زاده، مرضیه سرمشقى، ستاره اسکندرى، نیما رئیسى، شهاب حسینى، امیر سرانجام و … سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار
نوشته عکس نوستالژی مهدی سلطانی در دوران دانشجویی اولین بار در اولی ها پدیدار شد.
عکس آشپزخانه خوابگاه دانشجویی پسران عکس جالب و زیبا از وضعیت آشپزخانه خوابگاه دانشجویان پسر در تهران
بی نظمی پسران بر هیچکس پوشیده نیست اما در خوابگاه های دانشجویی پسران این وضعیت به ناحیه هشدار میرسد به گونه ای که ترس از سلامتی دانشجویان پسر بالا میرود .
این عکس از آشپزخانه خوابگاه دانشجویی پسران در تهران شکار شده است که کمی تاثر برانگیز است .
نوشته عکس آشپزخانه خوابگاه دانشجویی پسران اولین بار در اولی ها پدیدار شد.
زورگیری دو دختر دانشجو در خانه دانشجویی تهرانپارس زورگیری دو دختر دانشجو در خانه دانشجویی در تهرانپارس توسط دو مرد و آزار و اذیت و سرقت اموال دختران دانشجو
متاسفانه این روزها برخی به خود اجازه داده اند که با تجاوز به حریم خصوصی مردم و در خانه های مردم به زنان خانه تجاوز میکنند .
انگار فیلم های جنایی طرفدار بسیاری پیدا کرده که این روزها به سبک های فیلم های جنایی با هجوم به خانه دختران و زنان تنها با زورگیری و سپس سرقت هیجان خود را فروکش میکنند .
اخیرا در یک خانه دانشجویی دختران در تهرانپارس پس از آزار و اذیت دختران دانشجو اموال و طلاهای آنها به سرقت رفته است .
شامگاه ١١ مهرماه بود که صدای زنگ خانه ٢ دختر دانشجو در تهرانپارس به صدا درآمد. تصور میکردند پیک رستوران است. در آپارتمان را باز کردند اما با صحنه وحشتناکی روبهرو شدند. دو پسر نقابدار مقابل در ایستاده بودند. با تهدید چاقو و قمه ٢ دختر جوان را داخل خانه کشاندند. باید سکوت میکردند تا سرنوشت مرگباری پیدا نمیکردند. چاقویی زیر گلویشان گذاشته بودند. طلا و پول میخواستند. التماسهایشان فایدهای نداشت. ثانیههای وحشتناکی را سپری میکردند. جملاتشان را از ترس بریده بریده بیان میکردند اما مردان خشن رحمی در نگاهشان نبود. تنها به هدفشان فکر میکردند. سرقت و آزار و اذیت پایان این سناریوی سیاه در آپارتمان طبقه اول در شرق پایتخت بود.
به گزارش روزنامه شهروند، وقتی این سرقت و تجاوز به ماموران کلانتری ١٢۶ تهرانپارس گزارش شد، ٢ دختر جوان پیشروی تیمی از کارآگاهان اداره ١۶ قرار گرفتند و پرده از جزییات این سرقت سیاه برداشتند. آنها به ماموران گفتند: من و دوستم از شهرستان برای ادامه تحصیل به تهران آمدهایم. مدتی است که این خانه را اجاره کردهایم. وقتی از دانشگاه به خانه رسیدیم، صدای زنگ خانهمان به صدا درآمد. تصور کردیم که پیک رستوران است و در حیاط آپارتمان را باز کردیم. ثانیههایی بعد درحالی که جلوی در آپارتمانمان منتظر گرفتن شام بودیم، ناگهان دو پسر جوان نقابدار که چاقو و قمه در دست داشتند، وارد خانه شدند. چاقویی زیر گلویمان گذاشتند و با تهدید پول و طلاهایمان را خواستند. یکی از پسرها درکنار دوستم ماند و پسر دیگر به زور مرا به اتاق برد. یکمیلیون تومان طلا و مقداری پول به همراه کارت عابرم که ۴میلیون تومان در آن بود، به او دادم. زورگیر خشن به زور شماره رمز کارتم را از من گرفت و بعد تلفنی با یک نفر دیگر حرف زد و از او خواست به در خانه ما بیاید تا کارت را به او بدهد و از عابربانک داخل خیابان پولهایم را به کارت دیگری انتقال دهد. لحظاتی بعد او همراه کارت به جلو در خانه رفت و همدستش در خانه ماند. او کارت را به نفر سومی داد و بلافاصله به خانه برگشت. وقتی ما در خانه حبس شده بودیم یکی از پسرها مرا مورد اذیت و آزار قرار داد. همدستش هم پولها را به کارت دیگری انتقال داد. همان لحظه هم پیامکی به تلفن همراهم آمد که نشان میداد ۴میلیون تومان از حسابم برداشت شده است. پس از این تماس دو سارق نقابدار به سرعت از خانه بیرون رفتند و ما متوجه شدیم که دونفر موتورسوار آنها را داخل کوچه سوار کردند و از محل گریختند.
شاکی دیگر هم حرفهای دوستش را تأیید کرد و گفت: لحظهای که سارق خشن دوستم را به اتاق برد تا طلاهایش را بگیرد، من با همدست وی طرح دوستی ریختم. شماره تلفن او را گرفتم به همین دلیل طلاهای مرا سرقت نکرد و به همدستش گفت که من طلا و جواهر ندارم.
پس از طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی ایزد موسی بازپرس شعبه ۵ دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی سارقان نقابدار دراختیار تیم زبدهای از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
وقتی شماره پسر نقابدار مورد بررسی قرار گرفت کارآگاهان متوجه شدند شماره متعلق به پسر جوانی به نام خسرو است. آدرس خسرو شناسایی شد اما او محل زندگیاش را تغییر داده بود. ١٨ آذرماه این متهم شناسایی و دستگیر شد. متهم پس از دستگیری در بازجوییهای اولیه منکر جرم خود شد اما وقتی با دو دختر دانشجو روبهرو شد، به جرم خود اقرار کرد و گفت: ما ۴ دوست بودیم. من و خشایار با نقاب وارد خانه دختران دانشجو شدیم. بهادر و ایرج هم با موتورسیکلت در داخل کوچه نگهبانی میدادند. بهادر بچه محل دختران دانشجو بود. او مدتی پیش در قهوهخانه نقشه این سرقت را طراحی کرد. او میگفت: در محلهشان دو دختر دانشجو هستند که خانه مجردی اجاره کردهاند و همیشه پول و طلای زیادی همراه دارند. ما وسوسه شدیم و پیشنهاد وی را قبول کردیم. پس از اعتراف خسرو ماموران پلیس در دو عملیات جداگانه سه سارق دیگر را شناسایی و دستگیر کردند.
بهادر رئیس باند وقتی پیشروی کارآگاهان قرار گرفت، گفت: من از قبل این دو دختر دانشجو را شناسایی کرده بودم و فهمیدم آنها شهرستانی هستند و پول زیادی با خودشان دارند. به همین دلیل وسوسه شدم و به خاطر سرقت اموالشان این نقشه را طراحی کردم. وقتی با دوستانم در میان گذاشتم، آنها هم قبول کردند و قرار شد اموال سرقتی را به صورت مساوی تقسیم کنیم. از آنجایی که من بچه محل دو شاکی بودم، شب حادثه من و ایرج با موتورسیکلت درداخل کوچه ماندیم تا شناسایی نشویم و خسرو و خشایار هم به داخل خانه آنها رفتند. لحظاتی بعد خشایار کارت عابربانک و رمزش را داخل کوچه تحویل من داد. پس از این به عابر بانکی رفتم و تمام پولهای کارت را که ۴میلیون تومان بود، به کارت دیگری انتقال دادم و به داخل کوچه برگشتم و خسرو و خشایار بیرون آمدند و چهارنفری از محل گریختیم. ما پولها و طلاها را بین هم تقسیم کردیم و در این مدت با آنها خوشگذرانی کردیم تا اینکه دستگیر شدیم.
چهار متهم به دستور بازپرس ایزد موسی برای تحقیقات بیشتر دراختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.
نوشته زورگیری دو دختر دانشجو در خانه دانشجویی تهرانپارس اولین بار در اولی ها پدیدار شد.
قانون سوم دانشجویان دختر :
دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است …
این روز رو به صورت بلبلی به این دانشجوها تبریک عرض مینماییم !
.
.
.
بوی شوم امتحان آید همی،یاد صفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم،دل به امید تقلب بسته ایم
ما برای کسب مدرک آمدیم،نی برای درک مصلب آمدیم
هم اکنون به یازی سبزتان نیازمندیم
.
.
.
عـاشـق اون لـحـظـه ام کـه اسـتاد درسـو مـیده و آخـرش میـگه فـهـمیـدین؟ مـا هـم با احساس خـودبـاوری تـمـام ، سر تـکون مـیدیم و میگیم آره… استادهـم تـوی دلـش میـگه آره
حالت چشم هنگام درس دادن استاد :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتى استاد خبر امتحان رو میده :
(O.o) (O.o) (O.o)
موقع امتحان :
(←.←)(→.→)(←.←)(→.→)
وقتى استاد سر جلسه حواسشو جمع میکنه برای مچگیرى :
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتى نمره ها رو میزنن :
(⊙⌒⊙)(⊙⌒⊙)(⊙⌒⊙)
.
.
.
دانشجویان به صورت تخصصی به پنج دسته تقسیم میشن :
۱ – اونایی که جزوه مینویسن تا اون رو بخونن و نمره ی خوب بگیرن !
۲ – اونایی که جزوه مینویسن به امید اینکه یکی بیاد ازشون جزوه بگیره !
۳ – اونایی که جزوه نمینویسن به امید اینکه برن از یکی جزوه بگیرن !
۴ – اونایی که اومدن سر کلاس ولی حوصله ی هیچکدوم از این کارارو ندارن !
۵ – اونایی که کلا به کلاس اعتقادی ندارن و کلاس رو در نطفه ی شکل گیریش پیچوندن !
دانشجو موجودی است که حاضر است گذرش به دباغ خانه بیفتد
ولی گذرش به اتاق استاد برای گرفتن نمره نیفتد !
.
.
.
دقت کردین که اول ترم آدم خوشحاله ولی آخر ترم ناراحته ؟؟؟
بابا مگه چیزی عوض میشه ؟؟
من همون آدمم ، دانشگاه همون دانشگاهه ،
کلاس همون کلاس ، دوستامم که فقط دماغاشون عوض میشه ،
استادم که کلا خوشحاله !
با تقلب هم نتونستم این سوالو جواب بدم …
یه قانون نانوشته ای بین دانشجوها هست با این مضمون :
در طول هفته هرچی بیشتر تعطیل باشی کمتر درس میخونی …
.
.
.
بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم :
ردیف اول : حال به هم زن !
وسطی ها : یه سلام علیکی داریم !
ته کلاس : دمشون گرم !
اونایی که اصن کلاس نمیان : اینا رفیقمن !
.
.
.
سر جلسه امتحان یه دختره بغل دسته من نشسته بود من میگی حال کرده بودم گفتم لااقل ۲۰ نگیرم ۱۷ که رو شاخشه خلاصه کلی باهاش هماهنگ کردم که بهت علامت دادم چطور برسونو این حرفا !
هیچی دیگه تا برگها رو اوردن دیدم بلند شد برگهارو پخش کرد و گفت بچها سرتون تو برگه خودتون باشه . . . !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که توی دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه که بهت صفر میدم بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم به دیوار بگم :
منو از نمره میترسونی ؟
من زندگیمو باختم استاد . . .
برو از خدا بترس . . .
.
.
.
به اونایی که عجله دارن فارغ التحصیل شن یادآوری کنم که عزیزم بیرون که کار نیست ، باور کن خونه هم هیچ خبری نیست !
همون دانشگاه بمون حداقل هر کی پرسید چیکار میکنی بگی دانشجو هستم
.
.
.
میگن تو بهشت سر کلاس استاد هی میگه خسته نباشید !
دانشجوها میگن خسته نیستیم بقیه درسو بگو دیگه . . . !
.
.
.
خانم های عزیز لطفا جزوات را با خودکاری غیر از آبی ، مشکی و حداکثر قرمز ننویسید
موقع کپی گرفتن ، بدجور میوفته !
در صورت تکرار این عمل جزوه اصلی از شما گرفته خواهد شد و کپی ها را تحویلتان خواهیم داد
با تشکر ، جمعی از دانشجویانِ نمونه !
.
.
.
دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن
باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟
.
.
.
از تفریحاتم تو کلاس اینه که . . .
دخترا رو صدا میزنم تا برمیگردن ؛
جوری که استاد بشنوه داد میزنم برگرد خانوم فلانی . . . :))
.
.
.
سوتی که منجر به افتادنم شد :))
استاد دانشگامون میخواست مثال بزنه که کار ماشینی سریعتر از کار دستی انجام میشه :
گفت مثلا من تا دیروز ، روزی ۲ تا کفش دستی میدوختم، بعد از ماشینی شدن تونستم روزی ۱۰۰ تا کفش بدوزم !
منم بلند گفتم : دنیا رو میبینید استاد ، تا دیروز کفاش بودید امروز شدید استاد دانشگاه . . .
تازه فهمیدم چه گندی زدم
.
.
.
فرق مدرسه و دانشگاه :
اگه به مدرسه دیر برسی مجبوری بری نیمکت آخر بشینی . . .
ولی اگه به دانشگاه دیر برسی مجبوری بری نیمکت اول بشینی . . .
.
.
.
دانشجوی سال اولی : دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می تواند آیندهی بهتری برای خودش بسازد .
دانشجوی سال دومی : دانشجویی که فکر نمیکند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آیندهی بهتری برای خودش بسازد !
دانشجوی سال سومی : دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آیندهی بهتری برای خودش بسازد .
دانشجوی سال چهارمی : دانشجویی که دیگر نه فکر میکند ، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آیندهی برای خود متصور است .
.
.
.
میگن تو بهشت وقتی سر کلاس میخوابی ، استاد میاد پتو میندازه روت ، هیچکسم حرف نمیزنه تا تو راحت بخوابی :))
.
.
.
یکی از سرگرمیام اینه سر امتحان الکی هی کفه دستمو نگا کنم مراقب احساس زرنگی کنه بیاد خفتم کنه ببین هیچی کفه دسم نیست ، بعد بش بگم ضایع شدی خخخخخ :))
اصن به عشق همین حرکت میرم دانشگاه !
.
.
.
مراقب سر جلسه امتحان اومد گفت کارت ورود به جلسه ؟
گفتم اصن به قیافه من میخوره درسخون باشم جای کسی بیام امتحان بدم ؟
گفت خداییش نه و ول کرد رفت !
.
.
.
دارم به این فکر میکنم وقتی یه جزوه رو میشه تو یه روز خوند حتما میشه تو یه روزم درسش داد !
پس ما چرا یه ترم دانشگاه میریم ؟
.
.
.
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺭﺩﯾﻒ ﺍﻭﻝ ﮐﻼﺱ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻮﺷﻦ !
ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎﯼ ﺭﺩﯾﻒ ﺁﺧﺮ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ !
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺩﯾﻒ ﺁﺧﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . . . :))
.
.
.
طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد :
پسرا : استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگارو خودم میدم مادرم مریض بابام مرده ۲ شیفت کار میکنم واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !
دخترا : اســـــتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد !!!!
دانشجوی عزیز ! دوست تحصیل کرده ی من ! !
شمایی که فردا میخواین دکتر مهندس این مملکت بشی !
واقعا نمیدونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی؟
نمی بینی خوابیم سر کلاس ؟
.
.
.
.
یکی به این دانشجوهای ورودی ۹۱ بفهمونه اون صندلی ای که جلسه قبل روش نشستن ماله اونا نیست !
میتونن رو صندلیای دیگه هم بشینن . . .
.
.
.
.
اگه سر کلاس نباید خوابید ، پس تو خونه ام نباید درس خوند!
.
.
.
.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮐﻼﺳﯿﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻮﻣﺪﯼ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﺳﺘﺎﺩ ، ﻛﻼﺳﺘﻮﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺗﺪﺍﺧﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﯿﺎﻡ
.
.
.
.
اگه من فردا امتحان داشتم الان داشتم یه فیلم میدیدم یا جدول حل میکردم یا با دوستام بیرون بودم یا اتاقمو مرتب میکردم یا بازی می کردم ولی امتحان ندارم و این یعنی یه روز کسل کننده ی بیخود بود امروز !
.
.
.
.
شما دانشجویین ؟ بعله !
درس هم میخونین ؟ نه دیگه تا اون حد !
.
.
.
.
بعضیا آبروو هرچی دانشجووئه بردن !
نه مشرووط میشن ، نه درسی رو می افتن ، حتی حذف هم نمیکنن !
خجالت داره والا
.
.
.
.
یه سری دانشجو هم هستن میان در کلاسُ باز میکنن به استاد میگن ببخشید ُ میرن . . . !
اینا فقط به فکر ِ اون دنیاشونن ، فقط میان حلالیت میطلبن ُ میرن ، خدا ببخشدشون
.
.
.
.
ﺍﮔﻪ یه استاد ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺳﺎﺭﻭ ﺩﺭﺱ ﺑﻌﺪﻩ !
یه ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﯽﺗﻮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺳﺎﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ !؟
.
.
.
.
توجه کردین یادگاری های روی دیوار و صندلی کلاس های دانشگاه
اموزنده تر از حرف های استاده !
.
.
.
.
یه همکلاسی دختر داشتیم ، طفلک خیلی ساده بود . یه روز باهاش قرار داشتیم واسه آزمایشگاه دیر رسیدیم. گفت چرا دیر کردین ؟ دوستم گفت : سلف بودیم !
– ساعت ۴ عصر؟! سلف که الان تعطیله !
– داشتیم دیگا رو می شستیم !
– دیگ ؟! مگه شما باید بشورین ؟!
دیدم باور کرده زدم به لودگی : آره ! هر ترم قرعه کشی می کنن یه بار تو ترم نوبتت میشه ، ما پارتی داشتیم امروز شستیم . بعضیا بدشانسن شب امتحان نوبتشون میشه!
آقا این رفت تو فکر . . .
فرداش دیدم عین ماده پلنگ زخمی اومد طرف ما ! نگو بعد ناهار رفته تو آشپزخونه سلف التماس و زاری که بزارن دیگ بشوره !
آشپزا فک کردن نذر داره یا خله ، گذاشتن بشوره ، بعد گفته : بی زحمت اسم منو از قرعه کشی خط بزنین ، شب امتحان به من گیر ندین ! اونا هاج و واج ! قضیه رو گفته آشپزا ترکیدن . . .
سرآشپز سلف سر این جریان همیشه هوامونو داشت و ته دیگ و گوشت قلمبه میذاشت برامون . . .
.
.
.
.
هر جا صحبت از « تقلب » است نام درخشان « دانشجوی ایرنی » می درخشد . . .
.
.
.
.
تو دسشویی دانشگاه کاغذ زده بودن که آب قطع است
یکی با خودکار زیرش نوشته بود دیگه دیره خیلی دیره !
.
.
.
.
دانشگاه رفتم ب مسول ازمایشگاه مون
میگم خانم چرا وایرلس دانشگاه کار نمیکنه ؟
میگه چن روزه خراابه از WIFI استفاده کن !
.
.
.
.
یه چیز میگم امکان نداره دانشجو باشی و تایید نکنی :
صبح بخوابی
سر کلاس نری
دوستات بگن استاد نیومد
ای حال میده ، ای حال میده !