بیوگرافی بازیگر زن سینما لعیا زنگنه و جدیدترین عکس بازیگران سینما , لعیا زنگنه بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. وی بازی در نمایشهای حرفهای را از سال ۱۳۷۱ و بازی در سینما را از سال ۱۳۷۵ با «راز مینا» کاری از «عباس رافعی» آغاز کرد. لعیا زنگنه که دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر تهران میباشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذراندهاست. استعداد هنری لعیا زنگنه توسط امین تارخ در سال ۱۳۷۱ کشف و با هدایت هنری و مشاوره محمدعلی کشاورز و ثریا قاسمی وارد عرصه تلویزیون و سینما شد. دوران دانشجویی در چند نمایش از جمله پارانویا، یادگار، خال خالی (عروسکی) و نیز در فیلم کوتاه دانشجویی در «کنج تنهایی» بازی کرد. بازی در نمایش «یادگار سالهای شن» (علی رفیعی، ۱۳۷۱)، نخستین کار حرفهای اش در تئاتر بود
سریال تولدی دیگر داستان زندگی زن و شوهری مرفه در حال کشمکش برای طلاق است که بچه هایشان این میان بلاتکلیف هستند. زن و شوهر موقع رفتن به یک مهمانی در لواسان در حین مشاجره دچار حادثه می شوند. ماشین به دره سقوط می کند و آتش می گیرد. شوهر در آخرین لحظات از اتومبیل بیرون می پرد و او را که زخمی است پیدا می کنند، اما از زن اثری نیست
مدارصفر درجه نام سریالی ایرانی است که از ۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران به روی آنتن رفت. لعیا زنگنه در این سریال نقش زینت الملوک جهانبانی را بازی کرده است.
لعیا زنگنه در ماه رمضان ۱۳۹۲ در سریال پر طرفدار مادرانه ایفای نقش کرد. داستان این سریال از این قرار است که اردلان(مهدی سلطانی) از همسر خود(لعیا زنگنه) جدا شده و پسر و دختر خود را سرپرستی می کند اما در می یابد که فاصله زیادی از لحاظ اجتماعی با دخترش رها پیدا کرده و
خصوصی یا زندگی خصوصی فیلمی به کارگردانی محمدحسین فرح بخش، نویسندگی اصغر نعیمی و تهیه کنندگی عبدالله علیخانی ساخته سال ۱۳۹۰ است. این فیلم روایت فردی به نام ابراهیم است که در ابتدا فردی تندرو بوده و پس از اخراج از مقام های دولتی خود به عنوان اپوزیسیون در روزنامه اش آغاز به انتشار مطالب جنجالی می کند.
لعیا زنگنه در فیلم خیابان های آرام به کارگردانی کمال تبریزی تهیه کنندگی محمود رضوی نقش یک افسر پلیس را ایفا میکند این فیلم ساخته سال ۱۳۸۹ است. خیابان های آرام داستان خبرنگاری است که در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبه رو می شود
نمایشنامه خوانی بعد از هرگز به کارگردانی شایسته ایرانی و نویسندگی هاله مشتاقی نیا در فرهنگسرای ارسباران خوانش شد. لعیا زنگنه ، زیبا بروفه ، مهشاد مخبری ، غزاله جزایری ، شایسته ایرانی ، فهیمه امن زاده نقش خوانان این کار بودند.
سریال های لعیا زنگنه
نام دیگر عشق (ابوذر نوروزپور، ۱۳۹۱)
فلس سیاه (مسعود تکاور، ۱۳۹۱)
رایزن عشق (جواد افشار، ۱۳۹۱)
زمزمه (مسعود آب پرور، ۱۳۹۰)
جاده جنایت (جهانبخش ایمانی، ۱۳۸۶)
لعیا زنگنه , عکس بازیگران , بیوگرافی لعیا زنگنه
فیلم هایی سینمایی لعیا زنگنه
راز مینا (عباس رافعی، ۱۳۷۵)
شیفته (محمدعلی سجادی، ۱۳۷۹)
رنگ شب (محمدعلی سجادی، ۱۳۷۹)
تکیه بر باد (فیلم ۱۳۷۸) (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۸)
هفت ترانه (بهمن زرین پور، ۱۳۸۰)
مزاحم (فیلم) (سیروس الوند، ۱۳۸۰)
تب (فیلم) (رضا کریمی، ۱۳۸۲)
رئیس (فیلم) (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۵)
خیابانهای آرام (کمال تبریزی، ۱۳۸۹)
خودزنی (فیلم) (احمد کاوری، ۱۳۹۰)
زندگی خصوصی (حسین فرح بخش، ۱۳۹۰)
عاشقها ایستاده میمیرند (شهرام مسلخی، ۱۳۹۲)
لعیا زنگنه , عکس بازیگران , بیوگرافی لعیا زنگنه
مجموعه های تلوزیونی لعیا زنگنه
مادرانه (مجموعه تلویزیونی) (جواد افشار، ۱۳۹۲)
راستش را بگو (محمدرضا آهنج، ۱۳۹۱)
اغما (مجموعه تلویزیونی) (سیروس مقدم، ۱۳۸۶)
مدار صفر درجه (حسن فتحی، ۱۳۸۶)
باران عشق (مجموعه تلویزیونی) (احمد امینی، یک قسمت، ۱۳۸۰)
تولدی دیگر (مجموعه تلویزیونی) (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۸)
در قلب من (حمید لبخنده، ۱۳۷۷-۱۳۷۶)
در پناه تو (حمید لبخنده، ۱۳۷۴-۱۳۷۳)
لعیا زنگنه , عکس بازیگران , بیوگرافی لعیا زنگنه
لعیا زنگنه , عکس بازیگران , بیوگرافی لعیا زنگنه
لعیا زنگنه , عکس بازیگران , بیوگرافی لعیا زنگنه
The post عکس های شخصی جدید لعیا زنگنه + بیوگرافی لعیا زنگنه appeared first on روزگار.
بازیگر خوشتیپ و جوان محمدرضا غفاری متولد ۱۳۶۴ در تهران می باشد. غفاری فارغ التحصیل رشته گرافیک است.او در سال ١٣٨١، در کلاس های بازیگری مؤسسه کارنامه به آموختن فن بازیگری پرداخت و در سال ١٣٨۴، با فیلم سینمایی «رؤیای خیس» وارد این عرصه شد.بعد از آن ، در سال ١٣٨۶ در فیلم « ستارههای سوخته» ساخته سیروس الوند و در سال ١٣٨٧ نیز در مجموعه تلویزیونی «آشپزباشی» به کارگردانی محمد رضا هنرمند به ایفای نقش پرداخت.
فیلم های سینمایی محمد رضا غفاری
مشرف به کوچه بینام (۱۳۹۳)
برف (۱۳۹۲)
فرشتگان قصاب (۱۳۹۱)
قاعده تصادف (۱۳۹۱)
گس (۱۳۹۱)
انتهای خیابان هشتم (۱۳۹۰)
گیرنده (۱۳۹۰)
تله روباه (۱۳۸۵)
رویای خیس (۱۳۸۴)
سریال های محمدرضا غفاری
آشپز باشی (۱۳۸۷)
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
برای اولینبار محمدرضا غفاری را در قاب دوربین پوران درخشنده دیدیم. فیلمی با عنوان «رؤیای خیس» یک ملودرام اجتماعی درست مانند تمام فیلمهای درخشنده. کمتر کسی تصور میکرد که همان پسر نوجوان بتواند راهش را به سمت سینما باز کند. اما پشتکارش، عقیده همگان را باطل کرد و این روزها او را با فیلم «برف» روی پرده سینماها داریم. به بهانه اکران این فیلم ساعتی را با این بازیگر پرانرژی نشستیم و بار دیگر، از شروع تا نقطه حاضر کاری او را مرور کردیم
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
تجربیاتی از جنس دوربین
از اولینباری که جلوی دوربین رفتید، بگویید؟
اولینبار شهریور ۸۴ بود که سر فیلم «رؤیای خیس» پوران درخشنده جلوی دوربین رفتم. اولین سکانس در یک کافیشاپ بود که فیلمبرداریاش از ساعت پنج صبح تا دو صبح فردای همان روز طول کشید. از آن روزهایی بود که نمیدانی چگونه میگذرد و شرایطی مثل سخت بودن کار و البته تازهکار بودن، استرس بیشتری به من میداد.
عکس جدید بازیگران ایرانی و خارجی
حالا از آخرینبار برایمان بگویید، محمدرضا غفاری از «رؤیای خیس» تا «برف» چقدر تغییر کرده است؟
آخرینبار که جلوی دوربین بودم فیلم برف بود که حالا روی پرده است. تجربه خیلی خوبی بود؛ کار کردن با گروهی که خیلی حرفهای هستند، کارگردان و فیلمنامه خیلی خوب است و گروه بازیگران و گروه پشت صحنه که بسیار خوب بودند، ضمن اینکه همیشه دوست داشتم با خانم رویا تیموریان کار کنم و این اتفاق برای من خیلی آموزنده بود. زمان «رؤیای خیس» تجربه زندگی کردنم خیلی کم بود و الان تجربههای بیشتری دارم. آن موقع دوست داشتم فقط یک فیلم بازی کنم، اما طی این سالها چیزهای دیگری برایم مهم هستند؛ مثل اینکه کاری که انجام میدهم را دوست داشته و زمان فیلمبرداری خوشحال باشم و اینکه کار کردن در سینما برایم مهمتر است!
محمدرضا غفاری: برف آمد و من خوشبخت شدم
بدترین حضورتان جلوی دوربین چه زمانی بوده است؟
من۹ سال است که وارد این کار شدهام و سالی فقط یک فیلم بازی کردهام. این به معنای این است که گزیده انتخاب کرده و همه نقشهایی که بازی کردهام را دوست داشتهام. میتوانستم کارهایی را بازی کنم که دوستشان نداشتهام، پس درنتیجه تمام کارهایی که کردهام را دوست داشتهام
بهترین حضورتان جلوی دوربین چه زمانی بوده است؟
من تمام کارهایی که انجام دادهام را دوست دارم، اما نقشم در فیلم «برف» و «انتهای خیابان هشتم» را دوست دارم به این دلیل که نقشهای متفاوتی بود و فرصت این را داشتم که تواناییهای خود را بیشتر نشان دهم.
پرافتخارترین فیلمی که تا به حال بازی کردهاید؟
برای من فیلم برف به دلیل اینکه اجازه نشان دادن خودم و تواناییهایم را در این فیلم بیشتر داشتم.
اتفاقهای شخصی
در بدترین حالت روحی چه کاری انجام میدهید؟
در بدترین حالت روحی خیلی ساکت میشوم و در خودم فرو میروم. ترجیح میدهم تنها باشم و پیادهروی کنم یا در اتوبانها رانندگی کنم تا آرام شوم و به زندگی عادی برگردم
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
در بهترین حالت روحی چه کاری انجام میدهید؟
در این حالت سعی میکنم با دوستان و خانوادهام باشم، خوشحال باشم و ضمن اینکه باز ترجیح میدهم تنها باشم و این حالت را با خودم تقسیم کنم و از اینکه حالم خوب است، لذت ببرم.
همکاران عزیز
مهمترین خبری که درمورد خودتان و کارهایتان شنیدهاید؟
مهمترین خبر در چند سال گذشته بود. خبر گرفتن جایزه بازیگری در فستیوال رم برای فیلم «گس» بود.
جدیترین بازیگر ایرانی کیست؟
فاطمه معتمدآریا
مهربانترین بازیگری که تا الان با او همبازی شدهاید؟
فاطمه معتمدآریا
از نظر شما خوشتیپترین بازیگر دنیا کیست؟
ژان دوژاردن بازیگر فیلم آرتیست
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
بهترین کارگردانی که با او کار کردهاید چه کسی است؟
تمام کارگردانهایی که با آنها کار کردهام را دوست دارم اما کسی که ارادت خاصی به او دارم، محمدرضا هنرمند است. به این دلیل که خودش آدم خیلی خوبی است و برای من حکم معلم را دارد. او چند دهه سینما را پشتسرش دارد و مدت خیلی طولانی سر سریال آشپزباشی با او بودیم که آن زمان برای من مثل دانشگاه بود.
بهترین دوست بازیگرتان چه کسی است؟
بهترین معلمی که تا به الان داشتید چه کسی است؟
اگر در سینما باشد محمدرضا هنرمند و خانم فاطمه معتمدآریا؛ خیلی چیزها از آنها یاد گرفتم و البته معلم کلاس اول دبستانم خانم فکرآزاد بودند که اتفاقا چند روز پیش بعد از ۲۴ سال وی را در خیابان دیدم و با هم عکس گرفتیم.
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
بدترین تصمیمی که تا به حال گرفتهاید چه بوده است؟
یک سریال بود که اصلا دلم برای بازی در آن راضی نبود اما متاسفانه قرارداد بستم و خوشبختانه اواسط کار منحل شد و دیگر پخش نشد.
بهترین تصمیمی که در زندگی گرفتهاید؟
در ۱۷ سالگی میخواستم برای همیشه از ایران بروم اما تصمیم گرفتم بمانم و همین جا زندگی کنم و تا همین لحظه بابت این تصمیم خیلی خوشحالم
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
بهترین فرصتی که از دست دادهاید چه بوده است؟
چند سال پیش بعد از سریال «آشپز باشی» خیلی دلم میخواست در یک فیلم سینمایی بازی کنم و این اتفاق هم افتاد. هفتهها درگیر این ماجرا بودم، اما درنهایت آن فیلم هرگز اکران نشد و آنطور که شنیدهام اصلا فیلم خوبی هم از آب در نیامده است! به نظر من باید به این اعتقاد داشت که درنهایت بدترین اتفاقها به بهترینها تبدیل میشوند.
آخرینباری که عصبانی شدهاید چه زمانی بوده است؟
تقریبا یک ماه پیش بود.
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
بدترین وسیلهای که تا به حال گم کردهاید؟
به جرات میتوانم بگویم تا همین حالا ۱۰ بار در خیابان دزد گوشی من را برده است! آنقدر این ماجرا برای من تکراری شده که دفعه آخر، هشت ماه پیش بود. خیلی دلم سوخت و تا کلانتری شاپور رفتم و شکایتم را پیگیری کردم. گوشی موبایل وسیله خیلی شخصی است و قطعا از دست دادنش ناراحتکننده است آن هم برای ۱۰ بار.
آخرینبار کی به شهر بازی رفتهاید؟
پارسال در فرانسه
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
آخرین سفری که داشتید کی بوده است؟
بهمنماه سال گذشته برای فستیوال رم به ایتالیا سفر کردم.
بدترین همسفری که تا بهحال داشتهاید چه کسی بوده است؟
هرگز نداشتم چون همیشه تنها به سفر میروم. تنها باری که همسفر داشتم، همین سفر اخیرم به رم بود که همسفرهای خوبی نصیبم شده بود
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
محمد رضا غفاری , عکس بازیگران , بیوگرافی محمد رضا غفاری
The post عکس های شخصی جدید محمد رضا غفاری + بیوگرافی محمد رضا غفاری appeared first on روزگار.
بازیگر مرد خوش چهره مصطفی زمانی که جدیدا در سریال شهرزاد بازی کرده است مصطفی زمانی ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۱در فریدونکنار متولد شد. او با بازی در سریال یوسف پیامبر به تلویزیون ایران معرفی شد و به شهرت رسید از بچگی عاشق بازیگری بوده وقتی وارد دانشگاه شد به بازیگری در تاتر پرداخت معتقد است فضای رشد پیشرفت برای جوانان و نوجوانان علاقه مند در شهرستانها کم و محدود است میان بازیگران مرد محمدرضا فروتن را خیلی دوست دارد به نظر او هدیه تهرانی هنرپیشه تاثیرگذاری است بازی فروتن و تهرانی را در قرمز خیلی دوست دارد
بیوگرافی مصطفی زمانی
نام : مصطفی
نام خانوادگی : زمانی
اصلیت : شمالی
تابعیت : ایران
اولین نقش : حضرت یوسف
تحصیلات : کارشناس مدیریت صنعتی
محل زندگی : تهران
پیش از این از رویارویی با خبر نگاران احساس خوبی نداشته از عنوان کردن حرفهای تکراری بیزار است اعتماد به نفس زیادی دارد میدانست نقش حضرت یوسف سرو صدای زیادی میکند آدم محتاطی است ۹۹ درصد از آشنایان او را نسبت به مطبوعات دچار دلهره کرده اند از بچگی عاشق بازیگری بوده وقتی وارد دانشگاه شد به بازیگری در تاتر پرداخت معتقد است فضای رشد پیشرفت برای جوانان و نوجوانان علاقه مند در شهرستانها کم و محدود است میان بازیگران مرد محمدرضا فروتن را خیلی دوست دارد به نظر او هدیه تهرانی هنرپیشه تاثیرگذاری است بازی فروتن و تهرانی را در قرمز خیلی دوست دارد از طریق دوستش متوجه شد برای سریال یوسف دنبال بازیگر هستند ابتدا هیچ شانی برای خود قائل نبوده روز اول تست هول شده و دیالوگهایش را فراموش کرده پیش از تست دوم کتاب یوسف در آینه تاریخ را خواند بعد از تست دوم قراردادی ۶ ماهه امضا کرد . برای ایفای بهتر نقش به کلاسهای بازیگری سوارکاری و بدنسازی رفت به خاطر فشارهای حاکم بر فضای کار ۲ بار انصراف داده .معتقد است سلحشور پای او ایستاد .خود را مدیون صداقت و اعتماد سلحشور میداند .اولین پلان را ۸ بهمن ۱۳۸۳ بازی کرد .بازیگر نقش نوجوانی یوسف پسرعمه زمانی است .کتایون ریاحی را بهترین انتخاب برای نقش زلیخا میداند .هیچکس بدون گریم او را نمیشناسد .در باشگاه بدنسازی با محمدرضا فروتن آشنا شد .آرزوی بازی با مرحوم خسرو شکیبایی را داشت .بسیار احساساتی است . بازیگری را دوست دارد .امیدوار است بازی در نقش یوسف ویترین خوبی برای او باشد اجازه بازی در کلاه پهلوی را نداشت .هنوز ازدواج نکرده و مجرد است .طبق قرارداد تا پایان سریال حق بازی در هیچ فیلمی را ندارد معتقد است محمدرضا گلزار حقش بوده که دارای چنین جایگاهی در سینما شده . پارسا پیروزفر را هنرپیشه ای باسواد میداند . از نظر او حامد بهداد دوست داشتنی و عجیب است . علی دایی را سمبل اراده میداند .
) نام مصطفی را مادرش برایش انتخاب کرده است.
۲) از اسم فامیلش که " زمانی " است بسیار راضی است.
۳) او ۲۶ سال سن دارد و دقیقا روز سی ام خرداد ۱۳۶۱ به دنیا آمده است.
۴) زاده شهر برنج و دریا است یعنی فریدون کنار.
۵) از همان بدو کودکی چشم هایش زبانزد افراد فامیل شد.
۶) به رفیق بازی چندان اهمیتی نمی دهد و در طول ۲۶ سال سن تنها ۲ دوست دائمی برای خود نگه داشته است.
۷) خیلی از افرادی که او را می شناسند ٬ می گویند او خودش را می گیرد!!؟؟
۸) مثل بسیاری از جوانها پس از مدتی از فریدون کنار سر از تهران درآورد.
۹) یکی از منتقدان نام او را آقای شانس گذاشته چرا که او از بین ۳۰۰۰ نفر برای نقش یوسف انتخاب شده است.
۱۰) کاندیداهای نقش یوسف حتی از بین خارجی ها هم بوند و او توانست آنها را هم عقب بزند.
۱۱) قرارداد مصطفی زمانی عجیب ترین قرارداد در تلوزیون برای ساخت یک سریال بود چرا که در یکی از ماده های این قرارداد ثبت شد هر وقت چهره بهتری از زمانی پیدا شد او کنار برود.
۱۲) لباس پوشیدن او مثل بسیاری از جوان هاست خوش پوش و خوش تیپ.
۱۳) خانواده او هم اکنون در شهرستان ساکن هستند و مصطفی ناراحتی شدیدی از لحاظ دوری با آنها دارد.
۱۴) منتقدان بسیاری از بازی او خرده گرفتند و او را نابازیگر شهرستانی خواندند اما او می گوید:من همه حضورم را مدیون خدا هستم و بس!
۱۵) گریم روی صورت مصطفی در مورد نقش یوسف روزانه بیش از ۳ ساعت به طول می انجامید.
۱۶) مصطفی زمانی یکی از معدود بازیگرانی است که در کوچه و خیابان هیچ کس او را نمی شناسد و باورش نمی شود او همان یوسف سریال تلویزیونی است.
۱۷) آرزوی مصطفی حضور در سینما است اما نه هر کاری! هر چند اخیرا عواملی او را در مورد چند قرارداد سینمایی سرکار گذاشته اند.
۱۸) او آنقدر به محمد رضا فروتن اعتقاد دارد که می گوید:یکی از قوت قلب هایم جهت حضور در این سریال یوسف پیامبر ٬ او بود.
۱۹)آرزوی پرپر شده مصطفی این بود که او دوست داشت برای یکبار هم که شده مقابل مرحوم خسرو شکیبایی ایفای نقش کند.
۲۰) او در مورد محمد رضا گلزار می گوید:حقش بوده که به اینجا رسیده است!
۲۱) مصطفی زمانی از طرفداران علی دایی است و می گوید:او اسوه ی اراده است.
۲۲) هنوز در جایی اعلام نکرده که طرفدار آبی است یا طرفدار قرمز است؟!
۲۳)از طرفداران صدای محمد اصفهانی است و می گوید دوست دارد به کنسرتش برود و صدایی کم نظیر دارد.
۲۴) همیشه برای تیم ملی دعا می کند و می گوید امیدوارم به جام جهانی برویم.
۲۵) در مجالس اگر بگوید او بازیگر نقش یوسف است کسی حرفش را باور نمی کند چون چهره گریم شده اش با گریم نشده اش زمین تا آسمان فرق دارد.
۲۶) او اسب سوار و شمشیرباز خوبی است چرا که برای اجرای بسیاری از صحنه های سریال می بایست اسب سواری و شمشیر بازی کند و این دو حرفه را در مدت کوتاهی فرا گرفت.
۲۷ ) او به خاطر ایفای نقش یوسف دشمنان بسیاری را در این صنف که به نوعی رقبای او محسوب می شوند پیدا نموده است.
۲۸) به گفته برخی ها مصطفی زمانی در این سریال به توعی پارتی بازی کرده است و پسر عمه خود را که می گویند یکی از بازیگران نوجوان استان مازندران است را به کارگردان معرفی نمود تا پسر عمه مصطفی نقش نوجوانی یوسف را بازی کند.
۲۹) تحصیلات خود را در رشته مدیریت صنعتی گذرانده است.
۳۰) جهت تامین امرار معاش حسابدار یک شرکت خصوصی است.
۳۱) بیش از سینما رفتن به تلوزیون علاقه دارد.خودش می گوید:در مدت زمان عمرش ۴ بار بیشتر به سینما نرفته است.
۳۲) از بین بازیگران مرد سینما هنرمند محبوبش محمد رضا فروتن است و می گوید او الگوی خوبی برای هنر سینما و من است و همین طور از هدیه تهرانی به عنوان بهترین بازیگر زن نام می برد.
۳۳)حقوق او از ابتدا تا پایان سریال از قرار ماهی ۵۰۰ هزار تومان تعیین شد.
۳۴) اوایل سریال او آنقدر در فشارهای روحی قرار گرفت که ۲ بار استعفا داد.
۳۵) اولین بار که مصطفی جلوی دوربین رفته است ۸ بهمن ۱۳۸۳ ساعت ۱۱ صبح بوده است آن هم بازی در نقش یوسف در سکانسی که از تلوزیون هم پخش شد:سکانس شکنجه کردن یوسف به دستور بانو زلیخا که به قول خودش سخت ترین سکانس کارش در یوسف پیامبر بوده است.
۳۶) یکی از مشتریان پر و پا قرص سریال یوسف پیامبر است و بیشتر دوست دارد این سریال را تنها مشاهده کند.
۳۷) تنها در دو مجله با ژست و فیگور واقعی خودش عکس گرفته است و آنقدر از مطبوعات می ترسد که نکند حرفش را وارونه جلوه دهند.او با مجله رویش و مجله سینمای امروز حضوری مصاحبه کرده است و با مجله خانواده سبز تلفنی مصاحبه کرده است.بسیاری از مجلات عکس و مصاحبه های تکراری او را چاپ کردند زیرا او کم حرف است و از مطبوعات بیم دارد.
۳۸)او در مورد پوریا پورسرخ و شهرت یکباره اش اظهار نظری نکرده است.
۳۹) می گویند مجرد است و قصد ازدواج ندارد.
۴۰) ارادت خاصی به حضرت علی علیه السلام دارد و با استفاده از همین علاقه فرج الله سلحشور ٬ کارگردان این کار ٬ یکی از سکانس هایی که مصطفی نمی توانست آن را خوب بازی کند ٬ به بهترین نحو گرفت.برای سکانسی که یوسف به ماورا می رود و فرشتگان دور او می چرخند ٬ آقای سلحشور به مصطفی که نمی توانست این صحنه را خوب بازی کند ٬ گفت:گمان کن گناه زیاد کرده ای و حضرت علی حالا برای شفاعت تو آمده است ٬ چه می کنی؟مصطفی می گوید:با این جمله به هم ریختم و آن سکانس را خوب بازی کردم
عکس جدید مصطفی زمانی و امیرحسین رستمی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
مصطفی زمانی , عکس بازیگران , بیوگرافی مصطفی زمانی
The post عکس های شخصی جدید مصطفی زمانی + بیوگرافی مصطفی زمانی appeared first on روزگار.
بازیگر زن معروف ملیکا شریفی نیا بیوگرافی و عکس های جدید ایشان اماده شده است ملیکا شریفی نیا (زاده ۲۱ آبان ۱۳۶۵ در تهران) بازیگر ایرانی است. ملیکا شریفی نیا فرزند «آزیتا حاجیان» و «محمدرضا شریفینیا» بازیگران سینما و تلویزیون و خواهر مهراوه شریفی نیا میباشد. وی علاوه بر بازیگری، هنرآموختهٔ رشتهٔ گرافیک بوده و در زمینههای گرافیک، عکاسی، تصویرسازی کتاب و ساخت آثار حجمی بطور جدی فعالیت میکند. او بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با فیلمی به نام «اوینار» به کارگردانی «شهرام اسدی» شروع کرد
ملیکا شریفی نیا و همسرش
گفتنی است، که از مضامین آمده در کارت عروسی ملیکا شریفی نیا می توان «به بسمه تعالی شأنه با عمل به سنت پیامبر اعظم (ص) مجلس جشن و سرور به مناسبت وصلت میمنت اثر عروس خانوم میلیکا خاتون "نقاش باشی و آکتوریس" صبیه آقا محمد رضا خان شریفینیا و سرکار علیه آزیتا خانوم حاجیان از "مشاهیر تیارت و سینما توقراف" و ماه داماد میرزا امیررضا "مدیر صنایع و طرب" ولدخلف محمود رضاخان طلاچیان از کسبه مؤمن و محترم بازار تهران و سرکار علیه ایران خانوم سرور بخش در منزل شخصی منعقد است
شریفی نیا در تله فیلم "چشماتو ببند" ساخته مجتبی چراغعلی نیز نقش آفرینی کرده است.
گفتنی است؛ ملیکا شریفی نیا، آخرین بازی اش در سریال "خروس" است که در حال حاضر از شبکه دو در حال پخش است.
فیلم های سینمایی ملیکا شریفی نیا
۱۳۹۲ – اشباح – (داریوش مهرجویی)
۱۳۹۲ – خواب زدهها – (فریدون جیرانی)
۱۳۸۶ – دایره زنگی – (پریسا بختآور)
۱۳۸۲ – مهمان مامان – (داریوش مهرجویی)
۱۳۷۸ – میکس – (داریوش مهرجویی)
۱۳۷۵ – ابر و آفتاب – (محمود کلاری)
۱۳۷۳ – آرایش مرگ – (افشین شرکت)
۱۳۷۳ – اشک و لبخند – (شاپور قریب)
۱۳۷۳ – پری – (داریوش مهرجویی)
۱۳۷۱ – دایان باخ – (فرهاد پوراعظم)
۱۳۷۰ – دیدار در استانبول – (افشین شرکت)
۱۳۷۰ – اوینار – (شهرام اسدی)
سریال های ملیکا شریفی نیا
1394 – خانه اجاره ای – شاهد احمدلو
۱۳۹۲ – خروس – (سعید آقاخانی)
۱۳۸۹ – نون و ریحون – (فرزاد مؤتمن)
۱۳۸۸ – آشپزباشی – (محمدرضا هنرمند)
۱۳۸۸ – شمس العماره – (سامان مقدم)
۱۳۷۷ – افسانه پوپک طلائی
عکس جدید و دیده نشده ملیکا شریفی نیا و مهراوه شریفی نیا به همراه کمند امیر سلیمانی
ملیکا شریفی نیا , عکس بازیگران , ملیکا شریفی نیا و همسرش
ملیکا شریفی نیا , عکس بازیگران , ملیکا شریفی نیا و همسرش
ملیکا شریفی نیا , عکس بازیگران , ملیکا شریفی نیا و همسرش
ملیکا شریفی نیا , عکس بازیگران , ملیکا شریفی نیا و همسرش
ملیکا شریفی نیا , عکس بازیگران , ملیکا شریفی نیا و همسرش
The post عکس های شخصی جدید ملیکا شریفی نیا + بیوگرافی ملیکا شریفی نیا appeared first on روزگار.
میلیشا مهدی نژاد همسر آرش مجیدی است و آرش مجیدی و ملیشا مهدی نژاد زوج هنرمندی هستند که این روزها یک فرزند دوستداشتنی دارند که وقتی بخواهی با والدینش مصاحبه کنی حضور آرام و در عین حال پرانرژی این نوزاد نازنین، مسیر مصاحبه را در دست خود می گیرد.می رویم تا دوران بارداری، دردسرهای بیمارستان، شیرینی دادن به مناسبت سه نفره شدن یک خانواده و بالا و پایین بچه داری! که به قول آرش مجیدی و میلیشیا مهدی نژاد باید بچهدار شوی که بفهمی یعنی چه!در بخش اول گفتگو با این زوج بازیگر، درباره سنت های نوروزی حرف زدیم، از چهارشنبه سوری و خانه تکانی و لحظه سال تحویل گرفنه تا عیدی گرفتن و مسافرت رفتن و در کردن سیزده و سبزه گره زدن
!میلیشا مهدی نژاد عاشق دوربین است، حسابی با عکاس همکاری می کند و به قول مادرش در عکس هایی که از او می گیرند همیشه چشمانش توی لنز دوربین است. گرچه با گذشت یک ساعت از مصاحبه این کودک شیرین و آرام، چشم هایش سنگین می شود و مادرش او را می برد تا بخوابد
میلیشا مهدی نژاد و آرش مجیدی , عکس بازیگران , میلیشا مهدی نژاد
بیوگرافی ملیشا مهدی نژاد
ماحصل این بخش از گفتگو که به تولد میشا و تغییرات پیش آمده با حضور او در زندگی این زوج هنرمند را در ادامه میخوانید:
بچهدار شدن چه حسی دارد؟
مهدی نژاد: ما بعد از ۱۰ سال تصمیم گرفتیم بچهدار شویم. این اتفاق خیلی از خود مایه گذاشتن میخواست. دیگر خیلی برای آرش سخت است برای کار به شهرستان برود. به ویژه که بچه در سنی است که حالا با همه چیز آشنا میشود. ما خیلی چیزها را برای راحتی میشا به جان میخریم.
مجیدی: شیرین، جذاب، خوب. هر چیز شیرینی هم سختی های خودش را دارد. اما اتفاق بسیار خوبی است. (میشا سر و صدا میکند و پدرش میگوید جان، عزیزم) دیگر واقعا دلم میلرزد بخواهم برای کار به شهرستان بروم. دلم برای دخترم میرود.
خانم مهدینژاد دوران بارداری چطور بود؟
مهدی نژاد: باید درباره دوران بارداری که من خیلی سخت بود، کتاب بنویسند. هم من هم آرش خیلی اذیت شدیم. خیلی سخت بود. روزی که زایمان داشتم از خوشحالی نمیدانستم چکار کنم. همه میگفتند صبر کن تا به دنیا بیاید آن وقت میگویی کاش توی شکمم بود و… اما از روزی که به دنیا آمده آنقدر خوشحالم که دیگر باردار نیستم!
چرا؟ در آن دوران افسرده شده بودید؟
مهدی نژاد: نه خدا را شکر افسردگی نداشتم.
مجیدی: خیلی کم بود خود من انتظار بیشتر را داشتم.
مهدی نژاد: من خیلی از نظر جسمی اذیت شدم. اما بعدش اینکه آدم میتواند راحت تحرک داشته باشد یا هر چیزی دلش میخواهد بخورد عالی بود.
تعیین جنسیت انجام دادید؟
مجیدی: در اولین زمانی که ممکن بود این اتفاق بیفتد جنسیت فرزندمان را تعیین کردیم و چقدر هم ذوقزده بودیم که دختر است.
بار اولی که میشا را دیدید واکنشتان چه بود؟
مجیدی: خیلی بچه تر تمیز و خوبی بود!
مهدی نژاد: دکتر هم تعجب کرده بود و میگفت بچهتان خیلی تمیز به دنیا آمد.
مجیدی: خدا را شکر بچه خیلی آرامی هم هست.
مهدی نژاد: به علاوه اینکه میشا اولین لبخندش را خیلی زود زد. سه یا چهار روزه بود که لبخند زد. درست است که یک رفتار غیرارادی بود که معنای لبخند نداشت اما این اتفاق زود رخ داد.
حالا بگویید آن روز چقدر به این و آن شیرینی دادید؟
مجیدی: توی بیمارستان که حسابی شیرینی دادم. وحشتناک بود!
مهدینژاد: فکر میکنم شیرینی که آرش در بیمارستان داد، کمرش را شکست.
مجیدی: من دوستهای مختلفی دارم. یک بار باید به دوستان کوهنورد شیرینی میدادم. بار دیگر نوبت پاراگلایدرسوارها بود. سر کار هم که کلی شیرینی دادم.
خانم مهدینژاد، شما احتمالا جای شیرینی دادن، هدیه گرفتهاید.
مهدی نژاد: نه آنقدر. چون میشا یک هفته بیمارستان بستری بود همه یادشان رفت. یک هفته خیلی بدی بود.
میلیشا مهدی نژاد و آرش مجیدی , عکس بازیگران , میلیشا مهدی نژاد
چرا؟
مجیدی: مریضیِ بیمارستانها است. البته خدارا شکر فرزند ما چیزیاش نبود.
مهدی نژاد: من واقعا فکر میکنم برخی اوقات بعضی دکترها، به خاطر تحقیقاتی که انجام میدهند یا کتابهایی که مینویسند فکر میکنند شاید فلان حالت به فلان بیماری شباهت داشته باشد و بچه را الکی نگه میدارند و در این مدت از نوزادی که میگویند بالای سرش تلفن همراه نگذارید، سونوگرافی قلب و کلیه میگیرند. نوار مغز و عکس از قفسه سینه هم که هست. همه این کارها را میکنند و هر روز که با آن دکتر حرف میزنیم سه دقیقه وقت میگذارد و وقتی میپرسیم فرزندمان چطور است، میگوید خوب است اما او را فرستادهایم سونوگرافی کلیه شود…
فکر کنید مادر و پدر در این لحظه چه احساسی دارند؟ مدام زنگ بزنیم از دوستان پزشکمان سوال کنیم، در اینترنت بگردیم تا آخر بگویند هیچ چیزی نیست اما او را با مسئولیت خودتان میتوانید ببرید!
مجیدی: بله با مسئولیت خودتان! البته قبلش بروید حسابداری و چند میلیون بپردازید… فکر میکنم این موضوع ناشی از درد «تومان» در این مملکت است.
این اتفاق به خاطر چهره بودن شما نیست؟
مجیدی: نه آخر فقط برای منِ نوعی این اتفاق نیفتاد و والدین دیگری با دعوا بچهشان را بردند. هیچ کدام از بچهها هم چیزیشان نبود. متاسفانه در عرصه پزشکی این اتفاق زیاد میافتد. من چند وقت پیش مشکل زانو پیدا کردم و به بیمارستان تخصصی ارتوپدی رفتم و آنجا هم برخوردهای عجیب غریبی رخ داد. یادم نمیرود. من سر کار مولانا بودم. میشا تازه یک هفتهاش بود و من باید برای کار به اصفهان حوالی نطنز میرفتم. آن موقع حالم بد بود. بچه را هم برای زردی و… باید دکتر میبردیم. بچه را با خودم به پارکینگ بردم کالکسهاش را کنار ماشین گذاشته بودم و داشتم به این فکر میکردم که باید بروم و احتمالا ۱۰، ۱۵ روزی نمیبینمش. موبایلم را درآوردم که یک عکس از او بگیرم و بروم. به محض اینکه تلفنم را درآوردم بچه هفت روزه چنان لبخندی زد…
داشتم عزیزم را میگذاشتم و میرفتم. همسر هم عزیز است اما در این فاصله میتوانستم با میلیشیا تلفنی حرف بزنم و رفع دلتنگی کنم… حالا اگر مدت زمان همین کار هم بیشتر از یک حدی شود، دیگر برای آدم قابل تحمل نیست و اگر کار پرتنشی هم باشد مدام دنبال خانه و خانوادهات هستی تا آرام شوی ولی دائم دلتنگیات بیشتر میشود. اما با بچه که نمیشود تلفنی صحبت کرد. آن هم بچهای که تمام زندگیات است.
بعد از آمدن میشا هم ورزشهایتان را ادامه میدهید؟ یادم میآید در مصاحبه قبلی که شما به مهر آمده بودید، خانم مهدینژاد از این ورزشها نگران بود.
مهدینژاد: نه تنها همچنان این ورزشها ادامه دارد که آرش در این فکر است که از چند وقت دیگر این خانم را هم همراه خود ببرد.
با عکسهایی که توی اینستاگرام منتشر میکنید معلوم است هر ماه برایش ماهگرد هم که میگیرید.
مجیدی: چیز خاصی نیست. یک کیک میگیریم و خودمان سه تایی یک ماه بزرگتر شدن میشا را ثبت میکنیم.
میشا میگذارد شبها بخوابید؟
مجیدی: ما که درباره بچه ندید بدید هستیم اما بزرگترهایی که بچههای زیادی دیدهاند میگویند میشا خیلی آرام است. آن هم در مقایسه با بچههایی که شیطنت زیادی میکنند.
مهدینژاد: در فامیل ما سالهای سال بود که بچه کوچکی نداشتیم. ۱۵ سالی میشود. در خانواده آرش هم همینطور تا سه سال پیش که بچه خواهرش به دنیا آمد.
مجیدی: او را هم چون شهرستان بود خیلی دیر به دیر میدیدم. وقتی هم که او را میدیدم مثل توریستها بودم و درگیر این نبودم که او شبها میخوابد یا اوضاعش چطور است و… . بنابراین از مشکلاتش خبر نداشتم.
میشا چقدر زندگیتان را متحول کرده است؟
مجیدی: با بچه اتفاق عجیبی میافتد. او جهانبینی انسان را عوض میکند. او با خودش که میآید دنیایی را به دنیای ما اضافه میکند که مدام بزرگتر و کاملتر میشود. این بهترین تعریفی است که میتوانم از بچه داشته باشم. هیچ وقت هم نمیتوان این حس تغییر جهانبینی را برای کسی توضیح داد و فقط آنهایی که بچهدار میشوند میفهمند…
مهدینژاد: چیز جالبی که من به آن پی بردم. من از ابتدا احساسات مادرانه زیاد داشتم اما از وقتی حس کردم میشا بچه من است مدت زیادی نمیگذرد. گاهی وقتی دوتایی از در اتاق او رد میشویم، یک لحظه برمیگردیم و دوباره نگاهش میکنیم.
مجیدی: این حس جدی است. من گاهی شوکه میشوم. عکسهایش را نگاه میکنم و با خودم میگویم وای من یک بچه دارم.
مهدینژاد: انگار که چنین اتفاقی برای ما نیفتاده است.
مجیدی: این به معنای فراموش کردن، نیست.
یک جور بهت زدگی!
آرش مجیدی: بله. گاهی نگاهش میکنم که روی تختش در حال بازی است و یکدفعه به فکر فرو میروم و میگویم خدایا چقدر گذشت… حس خیلی جذابی است
اسم میشا را چه کسی انتخاب کرد؟
مهدینژاد: آرش.
لابد میخواستید به اسم همسرتان هم نزدیک باشد.
مهدینژاد: جالبیاش به این بود که ما دو گزینه داشتیم. گزینهای که من انتخاب کرده بودم شبیه اسم آرش بود و گزینه او شبیه اسم من بود آشا و میشا!
مجیدی: زور من بیشتر بود.
حالا معنای این اسم چیست؟
مجیدی: میشا به معنای همیشه بهار و یک واژه از فارسی اصیل است. نوعی گل که همیشه هست، تابستان و زمستان فرقی نمیکند؛ این گل همیشه سبز است. معنای اول آدم را هم در زرتشتی میدهد و از مشی میآید.
کسی دور و برتان بود که چنین اسمی داشته باشد؟
مهدینژاد: آدم بزرگ داشتیم.
مجیدی: یک گریمور هم با این اسم داریم.
میشا میتواند تلویزیون نگاه کند و مثلا پدرش را تشخیص بدهد؟
مهدینژاد: او هنوز نمیتواند چنین چیزی را تشخیص بدهد.
مجیدی: حالا ما فیلمهای عروسکی مخصوص کودکان را برایش میگذاریم.
میلیشا مهدی نژاد: اما زمان تماشای فیلمی که با موبایل از او میگیریم خودش را میشناسد و عکسالعمل نشان میدهد
میشا پرستار هم دارد؟
مهدینژاد: نه. گاهی مادرم پیشش میآید.
امسال برنامه ریزیتان برای نوروز با آمدن میشا چه تغییراتی کرد؟
مجیدی: میشا بزرگ شده و سفر هم که میتواند بیاید. ما به محض اینکه او ۴۰ روزه شد، ۱۲ شب که گذشت او را برداشتیم و به شمال رفتیم. هوای تهران هم خیلی کثیف بود.
مهدینژاد: سه ماه هم آنجا ماندیم. چقدر آدمهای روستایی باتجربهاند. آنها زیادتر از ما بچهداری میکردند. پشت چشم میشا باد کرده بود به نحوی که من و آرش هم متوجه این موضوع نشده بودیم، یک خانم روستایی به من گفت شکم او کار نکرده، باید این را بخورد و این کار را انجام دهی و… آنها خیلی راحت برخورد میکردند؛ مثلا راحت بچه را حمام میکردند. اما ما برای این کار روند سنگینی داشتیم.
مجیدی: دور و بر آنها بچههای زیادی هست و آنها از کودکی بچهداری را یاد گرفتهاند اما ما بین بچه دار شدنهایمان فاصله میافتد و گاهی میبینیم ۱۰، ۱۵ سال بچهای نمیآید و حتی مادر میلیشیا هم همه چیز یادش رفته بود.
برای آینده میشا چه برنامه ای دارید؟
مهدی نژاد: من و آرش در مورد دخترمان به این نتیجه رسیده ایم که اذیتش نکنیم. او در آینده هرکاری دوست دارد می تواند بکند. دوست دارد دکتر شود، دوست دارد چوپان بشود، دوست دارد درس بخواند و یا هر کار دیگر… مهمترین چیزی که باید داشته باشد این است که انسانی سالم باشد. این مهم است. تمام تلاشمان این است که محیط را ما برایش فراهم کنیم بعد خودش هرچیز خواست بشود. از الان همه کار برایش می کنیم ولی اصراری نداریم برای اینکه کاری را که ما میخواهیم بکند. ما تنها بسترش را فراهم میکنیم.
مجیدی: در دوره ما دانشگاه همه چیز بود. دکتر و مهندس آدم بودند و باقی اوباش می شدند. آن موقع ها کنکور همه چیز بود نه رشته و نه کار، مهم نبود. خانواده ها احتیاج به افتخار داشتند و اینکه در جمع خود یک دکتر داشته باشند تا بتوانند به او افتخار کنند. یادم نمیرود در دانشکده ما افرادی بودند که پزشکی را رها کرده و آمده بودند تئاتر بخوانند. به خاطر خانوادهشان پزشکی میخواندند اما دیگر نمیتوانستند ادامه دهند.
مهدینژاد: تازه سال آخری بودند.
مجیدی: ما به آنها میگفتیم شما دیوانهاید لااقل پزشکی را تمام میکردید و آنها میگفتند دیگر نمیتوانستند…
میلیشا مهدی نژاد و آرش مجیدی , عکس بازیگران , میلیشا مهدی نژاد
اصلا این مد شدن مدرک گرایی هم معضلی است. شاید کسی اصلا دوست نداشته باشد به دانشگاه برود.
مجیدی: به هر حال مهم است. در خانواده ما هم آدم اهل هنری نبود. من ریاضی فیزیک خواندم و سال آخر تجربی. چون میگفتند بهترین راه برای اینکه پزشک شوی این است که سال آخر تجربی بخوانی و با پایه قوی ریاضی، زیستشناسیات را هم تقویت کنی. اما امتحان دانشگاه هنر را دادم. شاید باورتان نشود طرد شدم. تا چند سال نمیدانستم خانوادهام کجا زندگی میکردند. چنین چیزی وجود دارد. اکنون قدری فضا بازتر شده است. اما خب دیگر همه چیز را پول میدانند. پول درآوردن از همه چیز مهمتر است… اما همین که بچه ما آدم تربیت شود از همه چیز برایمان مهمتر است.
مهدینژاد: فقط برای من و آرش این مهم است که از نظر روحی و روانی سالم باشد. خود من در میان دوستانم کسانی بودند که رشته تحصیلیشان را دوست نداشتند اما فقط برای اینکه جلوی خواستگار بگویند فلانی لیسانس فلان رشته را دارد درس میخواندند.
آرش مجیدی: من لذت میبرم از دیدن کسی که قصاب است اما کارش را با لذت انجام میدهد
میلیشا مهدی نژاد : همه ما یک جورهایی فدایی شدیم. از ما توقع داشتند یا دکتر شویم یا مهندس و یا با ارفاق فراوان خانم معلم. اما باید اتفاق دیگری برای فرزندان ما بیفتد. البته حالا هم اتفاقات خاص خودش را دارد. مثلا وقتی دست یک بچه آی پد میبینم از خودم میپرسم مادر و پدر او به چه عقلی دست یک کودک اول دبستان چنین چیزی دادهاند. اما شاید اگر خودمان هم در شرایط قرار گیریم مجبور شویم.
مجیدی: یادم است من در بچگی به عنوان بازی چاله میکندم. یک بار چاله به تعبیر پدرم شبیه قبر شده بود. اینها خیلی خوب است اما حالا بچگی کردنها هم عوض شده است. ما «آتاری» نداشتیم اما یادم است پدر یکی از دوستانم برایش از دوبی آتاری آورده بود و ما مدام برای بازی کردن با آن وسیله به خانه همدیگر میرفتیم.
مهدینژاد: حالا کارتونها هم عوض شدهاند و مدام «دیجیمون» پخش میکنند
میلیشا مهدی نژاد و آرش مجیدی , عکس بازیگران , میلیشا مهدی نژاد
آرش مجیدی: این به خاطر تغییر نسل است. این اتفاق بینالمللی هم هست و جنس کارتونی که آن زمان تولید و پخش میشد از جمله «مهاجران»، «سرندیپیتی»، «آنت»، «نل»، «پسر شجاع» بود.
مهدینژاد: اما حالا بچهها چه کارتونهایی را دوست دارند؟ کدام کارتون بود که فرزند دوستمان خیلی به آن علاقه داشت و ما متعجب بودیم؟
مجیدی: بنتن! هر نسلی یک قهرمانی دارد دیگر.
*برای میشا عروسکهای این شخصیت یا ست محصولات کیتی و باربی و … را تهیه نکردهاید؟
میلیشا مهدی نژاد: اتاق میشا مختص یک نوزاد است برای او اتاق بچه نساختهایم. همه چیزهایش سفید است، اتاق دیوارهای آبی دارد، کمی عروسک هم دارد. اینطوری میخواهیم خودش به شناخت رنگها برسد و آنچه دوست دارد انتخاب کند. مثلا اگر برایش کاغذ دیواری باربی میگرفتیم، ما از آن خاطره داشتیم.
مجیدی: البته من که خاطره نداشتم!
میلیشا مهدی نژاد باخنده: مثال میزنم! من میدانم باربی چیست و عروسکهایش را دوست دارم اما بچهای که تازه به دنیا آمده که چیزی نمیداند. بنابراین میخواهیم خودش به سن انتخاب برسد.
میلیشا مهدی نژاد و آرش مجیدی , عکس بازیگران , میلیشا مهدی نژاد
میلیشا مهدی نژاد و آرش مجیدی , عکس بازیگران , میلیشا مهدی نژاد
The post عکس های شخصی جدید میلیشا مهدی نژاد + بیوگرافی میلیشا مهدی نژاد appeared first on روزگار.