پرستو گلستانی گفت: اخیراَ عده ای از بازیگران زن بنا به دلایلی جوی مبنی بر بیاخلاقی در سینما را راه انداخته اند که من نمی پسندم از نظر من خود هر فردی با رفتارهایش بیان می کند که چکاره است.
پرستو گلستانی بازیگر تئاتر و تلویزیون گفت: من چندی پیش بر سر پروژه «دردسرهای عظیم ۲» اشتغال داشتم که از تلویزیون هم پخش شد و بعد از آن دیگر حضور نداشتم این را هم باید بگویم گه من در هر کاری به ایفای نقش نمی پردازم و هر فیلمنامه ای را هم قبول نمی کنم با هر گروهی هم حاضر به همکاری نیستم من سعی می کنم همین کار تدریس و تئاترم را انجام دهم.وی افزود: در پروژه های سینمایی هم جدیدا کار خاصی به من پیشنهاد نشده یکسری تله فیلم پیشنهاد شده که کارهای خوب نبودند و در آنها هم حاضر به ایفای نقش نشدم.گلستانی با اشاره به باند بازی های موجود در سینما عنوان کرد: باید بررسی کرد که چرا یک تعداد از افراد همواره در پروژه های سینمایی حضور دارند و به طور کلی عوامل فیلمها را مشخص می کنند اما یکسری دیگر در خانه می نشینند.این بازیگر با اشاره به موضع گیری های اخیر برخی از بازیگران زن در خصوص بی اخلاقی در سینما و تلویزیون تصریح کرد: از نظر من این حرفها چرت و پرت است زیرا حضور سالم و موفق در سینما به خود فرد بستگی دارد در هر حرفه ای ممکن است این اتفاق بیافتد.رفتار هر آدمی نشان دهنده کار اوست نه جوی که در آن کار می کند.وی خاطر نشان کرد: اخیراَ عده ای از بازیگران زن بنا به دلایلی چنین جوی را راه انداخته اند که من نمی پسندم از نظر من خود هر فردی با رفتارهایش بیان می کند که چکاره است. بیوگرافی افراد مشخص می کند که تا حالا چکار کرده اند در همه جوامع بشری و در دنیا چنین مسائلی وجود دارد اما این جوی که اخیراَ بعضی از آنها به راه انداخته اند به خاطر مسائل شخصی خود آنهاست باز هم تأکید می کنم که رفتار هر آدمی نشان می دهد که آنها چکاره انداخبارفرهنگی – mizanonline.ir
The post واکنش بازیگر زن به ماجرای بی اخلاقی در سینما! appeared first on مجله ی اینترنتی اچ فان.
سریال آرایشگاه زیبا را یادتان هست؟ در یکی از قسمتهای سریال، خانوادهای به خواستگاری دختری خجالتی میروند که رفتارهایش خبر از کمرویی و منزوی بودن وی میداد. شاید به همین دلیل دقت چندانی به بازیگر این نقش نشد و دیگر نقشهای آن سریال بیشتر توانستند خود را نشان دهند.
غافل از این که چه نبوغی در وجود همین عروس خانم خجالتی نهفته شده و او بهدنبال فرصتی مانند «زیزیگولو» است تا بتواند استعداد خود را به همگان ثابت کند و نشان دهد چه قابلیتها و تواناییهایی دارد.این عروس خانم خجالتی سریال «آرایشگاه زیبا» کسی نیست جز مریم سعادت که در کنار بازیگری در تلویزیون و تئاتر، کارگردانی، صداپیشگی، مشاور کارگردان، عروسکگردانی و مجریگری را نیز تجربه کرده است.همه اینها در کنار یکدیگر یک زندگی هنرمندانه دلپذیر را برای او فراهم کرده که شنیدن ابعاد زندگی خصوصیاش حتما برای شما خوانندگان گرامی جذاب است.با مریم سعادت سرانجام پس از چندینبار تماس در یک روز سرد پاییزی در تالار وحدت به گفتوگو نشستیم. آنچه پیشروی شماست حاصل این گفتوگوی صمیمانه است.خانم سعادت شما بسیار پرکار هستید. به همین دلیل هم چندینبار با هم قرار گفتوگو گذاشتیم و موفق نشدیم. در حال حاضر چه کاری انجام میدهید؟الان مشغول ایفای نقش در یک تئاتر هستم و خیلی وقتم را گرفته است. به تئاتر علاقه دارم و از نقشآفرینی در آن لذت میبرم.مردم بیشتر شما را با زیزیگولو میشناسند. نقشی پررنگ در این سریال ایفا میکردید و به همین دلیل بهخوبی در ذهن تمام تماشاچیان هستید. پیام این سریال برای مردم و بیشتر بچهها که مخاطبش بودند چه بود و آیا دوست دارید دوباره این سریال ساخته شود؟من دوست دارم این سریال دوباره با کیفیتی خوب ساخته شود. اگر راجع به پیام آن بخواهیم صحبت کنیم میگویم در آن زمان برنامههای زیادی ساخته میشد که در آن بچهها اشتباه حرف میزدند و بزرگترها حرف زدن صحیح را به آنها یاد میدادند.این سریال از نوعی متفاوت بود. در این برنامه برای اولینبار یک عروسک که معلوم نبود از کجا آمده، اشتباهات دیگران را تصحیح میکرد.این عروسک از سیارهای دیگر آمده بود و به همین دلیل قوانین زندگی روی کره زمین را نمیشناخت و خودش هم گاهی کارهای بچگانه و جالبی انجام میداد.زیزیگولو نکات درست را به دیگران یاد میداد، اما خودش بهدلیل غریب بودن در کره زمین اشتباهات جالبی میکرد و همین جمع اضداد بود که این موجود و این سریال را جذاب کرده بود.خودتان مایلید بیشتر چه نقشهایی ایفا کنید؟من دوست دارم همه نقشی بازی کنم. تجربه کردن نقشهای مختلف برای من لذتبخش است و دلم نمیخواهد در یک نقش بهخصوص به کلیشه تبدیل شوم.شغل بازیگری بر زندگی خانوادگیتان تاثیراتی داشته است؟بازیگری برای زندگی من مشکلاتی پیش نیاورده و من در مقام یک زن شاغل میدانم که چگونه باید خطکشیهایی داشته باشم تا وضعیت خانوادگیام در شرایطی مثبت هدایت شود.خوشبختانه رابطه بسیار خوبی با همسر و فرزندانم دارم و شغلم هم در این مساله خللی ایجاد نکرده است.از آنجا که چاردیواری ضمیمه خانوادگی روزنامه جامجم است، مخاطبان ما دوست دارند کمی درباره زندگی خانوادگی شما بدانند. شما چه سالی ازدواج کردید؟من سال ۱۳۵۷ ازدواج کردم.چطور با همسرتان آشنا شدید؟ایشان از اقوام دور بودند و ما تقریبا ازدواجی سنتی داشتیم.شما در سال ۵۷ ازدواج کردید. به نظر شما مراسم عروسی آن دورهها با الان چه تفاوتی کرده و نظر شما راجع به این تفاوتها چیست؟حقیقتش را بگویم، مشغله زیاد فرصت چندانی برایم باقی نگذاشته و به همین دلیل سالهاست که نتوانستهام در یک جشن عروسی شرکت کنم.اما از تجملات و شکوه جشن عروسیهای این دوره و زمانه کاملا باخبرم. متاسفانه توجه به ظواهر امروزه بسیار زیاد شده و خیلیها اصرار دارند جشنهایی پرشکوه و چشمگیر برپا کنند.در حالی که این تجملگرایی نتوانسته به خوشبختی افراد کمک کند و دوام زندگیها به مراتب کمتر از دوران قدیم شده است.در دوران گذشته امکانات زیادی برای تجملگرایی وجود نداشت و از این مهمتر، دیدگاه افراد تا حدود قابل توجهی با این دوره فرق داشت.جوانها بیشتر اصرار داشتند زندگی را درست تشکیل دهند و شرط نمیگذاشتند که باید حتما از اول زندگی وارد منزل شخصی بشوند، وسایل آنچنانی داشته باشند.جهیزیهای کامل و مایه فخرفروشی به همراه بیاورند و پشت خودروهای لوکس بنشینند. طرز فکر جوانها با الان متفاوت بود.مهریههای سنگین هم تعیین نمیکردند، به نظر شما شرط مهریه بالا برای پذیرفتن ازدواج درست است و آیا این مهریهها میتواند ضامن دوام ازدواج و خوشبختی باشند؟نه، من اصلا علت مهریه بالا را درک نمیکنم. زن و شوهری را میشناسم که با هم به تفاهم نرسیدند و به همین دلیل از هم جداشدند.حالا آقا چندسال است که هرماه به خانم یک سکه میدهد و این کار را باید تا سالهای متمادی ادامه بدهد. در حالی که خانم ازدواج کرده و با مردی دیگر زندگی میکند.بهراستی دلیل این کارها چیست؟ مگر ما به دنیا آمدهایم که اینگونه زندگی کنیم؟ بهتر است زندگی را راحتتر بگیریم و روابطی انسانیتر با هم داشته باشیم. بهتر است روزگارمان را عقلانیتر و عمیقتر از این بگذرانیم.نظرتان راجع به موضوع به اجرا گذاشتن مهریه چیست؟من نمیتوانم نظری کلی در این باره بدهم. شاید در یک زندگی این مساله ضرورت داشته باشد اما در زندگی دیگر اصلا جایش نباشد. ولی به طورکلی من مهریه سنگین را به هیچ وجه عامل دوام زندگی نمیدانم.شما زندگی را سخت میگیرید یا آسان؟من زندگی را سخت نمیگیرم. هر زندگی مشکلات بهخصوص خود را دارد و به همین دلیل باید یاد بگیریم چگونه با وجود سختیهایی که در زندگی وجود دارد باز هم از لحظههایمان استفاده کنیم.در زندگی خانوادگیتان سختگیرترید یا زندگی حرفهای؟من در همه جا یک شخصیت دارم و چندان اهل سختگیری نیستم، اما جدیت را همواره در هر کار رعایت کردهام.چند فرزند دارید؟دو پسر بزرگ دارم؛ یکی ۳۳ ساله و دیگری ۲۷ ساله.پس میتوانم نظرتان را درباره ازدواج جوانها و مشکلاتشان در این خصوص بپرسم.بله. من هم مادر دو پسر جوانم و مشکلات جوانان را درک میکنم، اما فکر میکنم الان خود مردم اعم از خانوادهها و جوانان شرایط سختی برای ازدواج گذاشتهاند که زندگی را نشدنیتر کرده.تا سر حد امکان باید از بندوبستها کم کرد تا چرخ زندگی بتواند بچرخد و زوجهای جوان به امورشان مسلط شوند.امروزه شاهد پدیدهای مخرب در جامعه هستیم و آن ازدواجهای بیدوام یا کم دوام است. شما دلیل این پدیده را چه میدانید؟من فکر میکنم گاهی اوقات زن و شوهرها اصراردارند طرف مقابل را شبیه خود کنند و اگر ویژگیهایی متفاوت دارد باید شبیه او شود.این درست نیست. زن و مرد از دو خانواده کاملا متفاوت با شرایطی خاص و فرهنگهای مربوط به خود برخاسته اند و صفات اخلاقی خود را دارا هستند.بهتر است هرکس به جای آن که اصرار به این داشته باشد که حرف خود را به کرسی بنشاند و طرف را به خود شبیه کند، یاد بگیرد چگونه با همسر خود کنار بیاید و سازگاری پیشه کند.بیشتر جوانها از همان اول زندگی دنبال ایدهآلها هستند؛ مثلا حتما باید خانه داشته باشند. آیا تاکنون اجارهنشینی کردهاید؟ نظرتان در این باره چیست؟بله. من اوایل زندگی اجارهنشینی را تجربه کردهام، اما واقعیتش را بگویم شرایط آن زمان با الان کاملا فرق داشت.الان وقتی مبلغ اجارهها را میشنوم تعجب میکنم و همواره امیدوارم هرکس بتواند با برنامهریزی درست مالی در مسیر صاحبخانه شدن قرار بگیرد.
نظرتان راجع به آپارتماننشینی چیست؟ فرهنگ آپارتمان نشینی باید چگونه باشد؟قدیم خانه حیاطدار بیشتر بود و همان حیاط بیشتر باعث میشد که خانواده دورهم جمع شوند. اما این دلیل نمیشود که این روال را به فرهنگ امروزه انتقال ندهیم.امروزه بیشتر مردم به زندگی آپارتماننشینی رو آوردهاند، اما میتوانند در همان بالکن کوچک یا باغچه آپارتمان به گل و گیاه توجه نشان دهند و همسایهها را دوست داشته باشند.رابطه شما با همسایگانتان چطور است؟من در خانهای مستقل زندگی میکنم و آپارتماننشین نیستم، اما با این حال بیشتر همسایگان را میشناسم و با آنها رابطهای خوب و توام با احترام دارم.نظرتان درباره تکفرزندی چیست و یک خانواده ایدهآل باید چند بچه داشته باشد؟تک فرزندی که خوب نیست، بخصوص برای خود بچه که تنها میماند .اما هیچ عددی نمیتوان برای بچه داشتن تعیین کرد.اگر یک خانواده قابلیت تربیت فرزند را داشته باشد میتوانند فرزند داشته باشند، اما برخی زن و شوهرها هنوز به بلوغ فکری چندانی نرسیدهاند و به همین دلیل نمیتوانند از پس رشد و تربیت بچه بربیایند.پدر و مادر قبل از این که به تعداد بچه فکر کنند باید تحقیقاتی راجع به نحوه درست تربیت کردن بچه داشته باشند.ما هرچه به بچه بدهیم در همان سنین کودکی دادهایم. از یک زمان به بعد ما دیگر نمیتوانیم نقش پررنگی در پرورش داشته باشیم.فرزند دختر و پسر را به هم ترجیح میدهید؟نه، برای هردو ارزشی مساوی قائلم. من خواهر و خاله نداشتم. به همین دلیل وقتی میخواستم بچهدار شوم دلم میخواست پسر شود چون احساس میکردم طرز تربیت پسر را بهتر بلدم.اما الان با خود فکر میکنم که چقدر یک دختر برای یک خانواده نعمت است و خواهربودن چه اتفاق قشنگی است.بعضی از لطفها فقط از دست دختران خانواده برمیآید و به راستی باید قدر این گنجینهها را دانست.پدرومادرها چگونه میتوانند با فرزندان خود رابطه ای خوب برقرارکنند؟ آنها به دو نسل متفاوت تعلق دارند و شاید در برقراری ارتباط، کمی مشکل داشته باشند.پدر و مادر باید با فرزندان خود رابطهای دوستانه و صمیمی برقرار کنند. آنها باید شرایط روحی فرزندانشان را درک کرده و سختگیری بیدلیل را وارد رابطهشان نکنند.سختگیریهای بیدلیل و کوتاه نیامدن والدین بچهها را مجبور به دروغگویی میکند و صداقت و راستگویی را در این میان از بین میبرد.من کم و بیش از فرزندانی خبردار میشوم که همچنان مجردند، اما خانه جدا از پدر و مادر گرفتهاند.این اتفاق در ممالک دیگر زیاد رخ میدهد، اما با توجه به فرهنگی که ما داریم خوب است این اتفاق برای بچههای ما نیفتد و راهش درک کردن جوانها و دوست بودن با آنهاست .شما بازیگر بسیار پرکاری هستید. آیا اوقات فراغت دارید و آن را چگونه میگذرانید؟در حال حاضر وقت آزاد ندارم، اما گاهی پیش میآید که چندماه وقتم آزاد میشود. آن مدت را در خانه میگذرانم.به هنرهای خانگی مانند خیاطی و بافتنی علاقه دارید؟هیچگاه از دنیای هنرهای خانگی دور نبودهام، اما بهطورکلی وقت آزاد چندانی پیدا نمیکنم تا بتوانم این قبیل کارها را بهطور جدی و برنامهریزی شده انجام بدهم.چقدر برای رفت و آمدهای فامیلی وقت میگذارید؟من رفت و آمد را دوست دارم و آن را برای سلامت و نشاط روحیه کل فامیل مفید میدانم. با این که فرصتم محدود است اما بازهم سعی میکنم به این مساله توجه کنم.نظرتان راجع به شبنشینیهای دوران قدیم چیست؟ مردم پیشتر زیاد دور هم جمع میشدند و اقوام، شب را با لطف و صفای دلنشینی درکنار یکدیگر میگذراندند. اما در این دوران دیگر خبری از آن شبنشینیها نیست.دوران قدیم خانوادهها بیشتر با هم زندگی میکردند، اما در این دوران مردم در شرایط دیگری زندگی میکنند.افراد یک خانواده به سختی گردهم میآیند، چه برسد به این که اقوام بتوانند مرتب همدیگر را ببینند و در میهمانیها خالهها، داییها، عمهها و عموها بهراحتی یکدیگر را ببینند.ما در این دوران ساعتهای زیادی را پشت ترافیک میگذرانیم و برای گذران زندگی باید فعالیتهای فراوانی داشته باشیم، به همین دلیل وقت زیادی برای باهم بودن نداریم.وگرنه در این که صفا و صمیمیت خاصی در این شب نشینیها موج میزده شکی نیست. من به آن مهمانیها و دورهم بودنها عشق میورزم و به یاد میآورم که دوران کودکیام در همین مراسم پرلطف و صفا گذشت.چطور میشود از زندگی احساس رضایت کرد؟ما در دورانی زندگی میکنیم که همگی یک بند در حال دویدنیم. مرتب به اینسو و آنسو میرویم و فعالیتهای فراوان میکنیم تا بتوانیم گلیم خود را از آب بیرون بکشیم.البته فعالیت خوب است اما هنگامی که از حد بگذرد، لحظات حال را از دست میدهیم و دیگر فرصتی برای لذت بردن از زندگی باقی نمیماند.هر انسانی باید به این فکر کند که در حال حاضر چه چیزهای خوبی دارد و قدر همان داشتهها را بداند. اگر ما فقط برای مادیات بدویم هرگز نمیتوانیم از روزگارمان لذت ببریم و احساس رضایت کنیم.به آشپزی علاقه دارید یا بیشتر از بیرون غذا تهیه میکنید؟ چه غذاهایی را بیشتر درست میکنید؟به آشپزی خیلی علاقه دارم و اصلاً از بیرون غذا تهیه نمیکنم. من زیاد اهل برنج نیستم و بیشتر به خوراک، آش، اشکنه، سوپ، عدسی و غذاهایی از این قبیل علاقه دارم.همین امروز خوراک لوبیاچیتی درست کردم، چون خودم و همسرم و بچهها این غذا را دوست داریم. غذاهای نانی بیشتر برنامه غذایی ما را پرکردهاند.نظرتان راجع به فستفودها چیست؟ اهل پیتزا و همبرگر هستید؟من مانند بعضیها بهشدت آن را محکوم نمیکنم. اما در هر صورت چون میدانم مضرات آن زیاد است، فستفود را گهگاه در برنامه غذاییمان میگنجانم و بس.سرخ کردنی هم خیلی کم مصرف میکنم. بهطور کلی برای هیچ غذایی ممنوعیت قائل نیستم، اما آنها را با توجه به خواصشان اولویتبندی میکنم و به همین دلیل، بیشتر سراغ خوراکیهای مفید میروم.در میان چهار فصل سال کدام فصل را بیشتر دوست دارید؟ من عاشق فصل سرسبز و زیبای بهارم. همه چیز جوان و سبز میشود. بعد از بارندگیها زمین تازه میشود، برگهایی که شبنم روی آنها نشسته میدرخشند، آسمان متغیر است، یک لحظه ابر و بارندگی و لحظه بعد تلالو نور آفتاب.همه چیز تازه است و هیچ چیز تکراری نیست. فصلهای گرم را بیشتر از فصول سرد دوست دارم. دوران گرما رفت و آمد راحتتر است، اما سرما کمی دست و پای انسان را میبندد.ولی به هرصورت میدانم که در هر فصلی از سال به نحوی زیبایی نهفته و سعی میکنم به این نکات ریز توجه داشته باشم.تعریف خانم سعادت از خوشبختی ؟راحتی خیال از بابت آینده خانوادهام، این برای من اوج خوشبختی است .برای من هدفمندی و به آینده فکرکردن بسیار مهم است.دوست دارم طوری زندگی کنم که مطمئن باشم آیندهای خوب و راحت در انتظارم است. به دور هم بودن علاقه زیادی دارم و دوست دارم آنقدر اوقات فراغت داشته باشیم که خانوادگی بتوانیم گاهی به همراه هم سفر کنیم. دلم میخواهد خیالم بابت خانوادهام راحت باشد، آن وقت خوشبختم .عضو شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و وایبر هستید؟من در چند گروه تلگرام عضو هستم و دوست دارم از طریق این گروهها از اخبار مطلع شوم. این که امروز چه خبر مهمی اتفاق افتاده، چه کسی چه کار مهمی انجام داده یا چه موضوع جدیدی است که دانستن آن میتواند برای من مفید باشد.اما از این که عضو گروهی باشم که در آن جوک بگویند و اسباب وقت هدر دادن را فراهم کنند خوشم نمیآید.وقت ما ارزشمندتر از آن است که بابت این نوع کارها هدر دهیم. شبکه اجتماعی باید پلهای برای بهبودبخشیدن به زندگی ما باشد و نه تخریب آن.آیا خودتان هم برای پست گذاشتن وقت میگذارید؟گاهی بله. مثلا خبر تئاترم را در این گروهها اعلام کردهام و از دوستانی که اینستاگرام دارند خواهش کردهام که این خبر را در آن بخش اطلاعرسانی کنند.همچنین خودم از اخبار دیگر تئاترها مطلع میشوم یا اگر کسی بیمار باشد پیگیری میکنم. اگر بحثی راجع به آینده هنر مطرح شود شرکت میکنم.مثلا بحث بیمه بازنشستگی و تامین آینده برای بازیگران. تا اندازهای که وقت آزادم به من اجازه دهد فعالیت مفید انجام میدهم.بهعنوان یک خانم هنرمند پیامتان به خوانندگان چاردیواری چیست؟برای همه آنها آرزوی آرامش دارم. احساس میکنم انسانهای این دوران زمان حال را از دست میدهند و درگیر زندگی سرعتی شدهاند. زندگی مثل برق میگذرد. باید قدر آن را دانست.از زندگی لذت ببرید. همیشه در زندگی حق را به طور مطلق به خود ندهید. شاید حق با طرف مقابل باشد. زندگی به این شکل انسانیتر است.برای مردم ایران چه آرزویی دارید؟آرامش و سلامتی، همین.مریم سعادت در یک نگاهنام:مریمنام خانوادگی: سعادتتولد: ۱۳۳۷محل تولد: تهرانمدرک تحصیلی: لیسانس تئاتر عروسکی از دانشکده هنرهای دراماتیکمریم سعادت سال ۱۳۳۷ در تهران متولد شد. او در دانشکده هنرهای دراماتیک در رشته تئاتر عروسکی تحصیل کرد و مدرک کارشناسی گرفت.سعادت سال ۶۰ در نمایشهای عروسکی کانون پرورش فکری فعالیتهایی داشت، اما اولین تجربه حضور در تلویزیون او به نقشی کمرنگ در برنامه سلامتی چه خوبه سال ۶۸ مربوط میشود و پس از آن سریال پربیننده آرایشگاه زیبا که سال ۶۹ ساخته شد و نیمه دوم سال ۷۲ روی آنتن رفت.مریم سعادت در آن سریال نقش کمرنگ یک عروس خجالتی، کمحرف و خرافاتی را بازی میکرد. سال ۷۴ در سریال قصههای تابهتا نقشی درخور استعدادش به سعادت داده شد و او فرصت پیدا کرد قدرت هنری درونش را به مرحله ظهور درآورد و جایگاه خود را در دل مخاطبان بیابد.مریم سعادت تجربیات فراوانی در تلویزیون و سینما داشته است. عروسکگردانی در برنامههایی مانند عطر و گلاب بپاشید و خونه مادربزرگه، بازیگری در سریالهایی همچون آرایشگاه زیبا، قصههای تابهتا، فرزندم بزرگ شده، فروشگاه، مدرسه مادربزرگها، ماجراهای دانی و من سری دوم،دیوانه در شهر، کتابفروشی هدهد و فیلمهای سینمایی از جمله میهمان ناخوانده، کارآگاه۲، شهر زنان، تارزن و تارزان و بسیاری موارد دیگر نمودار بخشی از فعالیتهای وی در عالم هنر بوده است.
اخبار فرهنگی – جام جم
مرتبط با فرهنگ و هنر
«معمای شاه» زیر تیغ تخریب
واکنش پریناز ایزدیار به خشم کرمانیها از لهجه وی!
گاف عجیب سحر قریشی دردسرساز شد!
خواننده سرشناس تمامی شبکههای اجتماعی را ترک کرد
The post بازیگر مشهور سینما،تئاتر و تلویزیون: همه جا یک شخصیت دارم appeared first on مجله ی اینترنتی اچ فان.
تاکنون عکسی از بازیگر نقش کودکی پیامبر در «محمد رسول الله» منتشر نشده بود اما بلاخره بعد از مدتها اولین عکس از این بازیگر منتشر شد.
نوشته اولین عکس از بازیگر نقش کودکی پیامبر (ص) اولین بار در میهن فال | مرجع سرگرمی و فال و طالع بینی پدیدار شد.
بازیگر مشهور کاندیدای ریاست جمهوری / عکس
تب تند انتخابات این روزها سراسر آمریکا را فرا گرفته است . اظهار نظرهای جنجالی دونالد ترامپ در مورد مسلمانان و اینکه دیگر اجازه نمیدهد هیچ مسلمانی وارد کشور شود سبب اعتراضات گسترده و واکنشهای مختلف شده است .
به گزارش کدر ویل اسمیت، بازیگر هالیوود در گفتگویی اعلام کرد که اگر لازم باشد کاندیدای ریاست جمهوری می شوم.در حالی که این روزها بازار اخبار حول محور ریاست جمهوری در آمریکا داغ است و هر روز نام کسی مطرح می شود، ویل اسمیت اعلام کرد ممکن است برای ریاست جمهوری اقدام کند.
او که در تور اکران فیلم جدیدش، «ضربه مغزی» به سر می برد در جلسه پرسش و پاسخ مربوط به فیلم گفت که اگر مردم حرف های دیوانه واری که در مورد مسلمانان یا مسائل دیگر می زنند را ادامه دهند ممکن است مجبور به حضور در عرصه سیاست شود. با ادامه سوالات خبرنگاران که منظور وی را از عرصه سیاست پرسیدند اسمیت پاسخ داد، منظوری جز پست ریاست جمهوری ندارد.
فارغ از این که او یک حرف جدی را در قالب شوخی بیان کرد اما اسمیت همیشه هنرپیشه جاه طلبی بوده. وی می گوید:« من به فرزندانم می گویم، تا حد امکان غیرواقع بین باشید و بعد بگردید دنبال راه حل تا چطور آن را واقع بینانه کنید. همه چیزهای خوبی که اتفاق افتاده اند، تا قبل از وقوع غیر واقع بینانه بوده اند. مثلا برای من، فکر کنم بزرگ ترین سوپراستار سینما بودن دیگر هدف کوچکی است!»
جالب است که از الان میان هوادارن اسمیت و کانیه وست درگیری هایی در فضای مجازی رخ داده. به جز اسمیت که اخیرا با این شوخی گفت که می خواهد برای ریاست جمهوری اقدام کند، چندی پیش کانیه وست رپر سرشناس آمریکایی هم از علاقه خود برای پست ریاست جمهوری گفته بود.
حالا هواداران در تخیلاتشان، این دو سوپراستار صنعت سرگرمی آمریکا را رقبای انتخاباتی سال ۲۰۲۰ می دانند. جالب این که هواداران ویل اسمیت در فضای مجازی می گویند: «به کسی رای دهید که پیش از این یک بار خودش را با نجات آمریکا ثابت کرده… در «روز استقلال» ». که اشاره ای مستقیم به فیلم «روز استقلال» رولند امریش با بازی ویل اسمیت دارد.
نوشته بازیگر مشهور کاندیدای ریاست جمهوری / عکس اولین بار در کدر - اس ام اس، مد، دکوراسیون، پزشکی، عکس پدیدار شد.
بازیگر معروف ایرانی سرطان را شکست داد / عکس
سعید امیرسلیمانی بدون جنجال با سرطان مبارزه کرد
بازیگر مطرح و مشهور ایرانی بدون اطلاع دادن به مردم و رسانه ها مدتها با سرطان مبارزه کرد و توانست بر آن پیروز شود .
به گزارش کدر این بازیگر مطرح متولد هفدهم آبان سال ۱۳۲۱ است و از همان کودکی و از زمانی که خودش را شناخت شیفته عالم هنر و به خصوص تئاتر شد. او حالا و پس از گذشت چند دهه نه تنها خودش در دنیای هنر جایگاه خاصی دارد بلکه فرزندانش (کمند و سپند امیرسلیمانی) هم به این حرفه روی آورده اند و از آنها هم کارهای زیادی را شاهد بوده ایم.
سعید امیرسلیمانی در کارهای زیادی از جمله دندان طلا، روز باشکوه، آبادانی ها و … بازی کرده است. او چند وقتی است که پس از یک دوره بیماری سرحال تر شده و خوشبختانه حال و هوای خوبی پیدا کرده است. با این هنرمند پیشکسوت گپی زده ایم که می خوانید.
از حال و هوای این روزهای تان چه خبر؟ بهتر هستید؟
– بله، نسبت به چند ماه پیش خیلی بهتر شده ام. متاسفانه تا چند وقت پیش حالم خیلی بد بود و کسالت داشتم اما خدا را شکر این روزها شرایط بهتری دارم.
چه شد که یکباره دچار حمله قلبی شدید؟
– باور کنید هنوز برای خودم هم یک معماست. وقتی این مسئله برایم پیش آمد خارج از ایران بودم و بعد از مدتی به ایران برگشتم و دوباره تحت نظر پزشک قرار گرفتم و خدا را شکر در حال حاضر حالم خیلی بهتر است.
آدم پر استرسی هستید؟
– نه، به هیچ وجه. برعکس از جمله افرادی هستم که اصولا خیلی زندگی را سخت نمی گیرم اما به هر حال اتفاق و بیماری جزو لاینفک زندگی آدم هاست. از طرف دیگر هوای تهران نه تنها برای امثال من بلکه برای همه مردمی که در این شهر زندگی می کنند حکم سم را دارد. امیدوارم روزی برسد که آسمان تهران آبی شود.
در این مدت رژیم غذایی خاصی هم داشتید؟
– به آن شکل نه اما خودم رعایت می کردم؛ مثلا گوشت قرمز و نمک را کمتر می خوردم و سر ساعت هم داروهایم را مصرف می کردم. صبح ها هم با خوردن عسل خودم را تقویت می کردم. البته فکر می کنم بیشتر از هر چیز دیگری روحیه ام به دادم رسید.
چطور؟
– من در کنار درمان های طبی ام با روحیه بالا و تلقین اینکه می توانم خودم خوب شوم به جنگ این بیماری رفتم. حتی چند سال پیش، وقتی پزشکان گفتند سرطان مثانه گرفته ام، در کنار درمان های طبی، با روحیه بالا، انرژی مثبت و توکل خدا به جنگ این بیماری رفتم و توانستم از این بیماری رهایی یابم. می خواهم بگویم همه چیز به طرز فکرمان و اینکه چقدر امیدوارانه زندگی می کنیم، برمی گردد. اگر انسان امیدش را در زندگی از دست بدهد، دیگر انگیزه ای هم برای ادامه دادن ندارد. من خیلی از افراد را می شناسم که با همین مثبت فکر کردن توانسته اند بیماری های سخت شان را شکست بدهند.
یعنی می خواهید بگویید فقط با اعتماد به نفس و تلقین به جنگ سرطان رفتید؟
– نه، کمک پزشکان قطعا بی تاثیر نبوده اما اگر بخواهی، می شود؛ چون انسان قدرت زیادی دارد و نباید هیچ گاه از خودش ضعف نشان دهد و بشکند.
پس با این حساب دیگر بیماری شما را تهدید نمی کند؟
– نه؛ خوشبختانه آخرین چکاپی هم که رفتم دیگر خبری از توده در مثانه ام نبود.
یک بار سپند امیرسلیمانی (پسرتان) تعریف می کرد که وزن شما از ۱۵ سالگی تا ۵۰ سالگی روی ۵۴ کیلوگرم باقی مانده و تکان نخورده؛ درست است؟
– بله. البته الان ۶۵ کیلو هستم اما دقیقا از ۱۵ سالگی تا ۵۰ سالگی وزنم ۵۴ کیلو بود که برای خودم هم این موضوع خیلی جالب بود. من فکر می کنم آهسته غذا خوردن و جویدن زیاد لقمه هایم باعث ثابت ماندن وزنم شده است.
ارتباط تان با ورزش چطور است؟
– تا ۲ سال پیش هر روز ۳۰ بار طول استخر خانه مان را شنا می کردم اما پس از سکته ای که داشتم آن را کمتر کردم اما به شنا علاقه خاصی دارم.
خب کمی هم از گذشته و زندگی امروز صحبت کنیم. آقای امیرسلیمانی! به نظر شما مهمترین تفاوت نسل شما با نسل امروز در چیست؟
– نسل ما نسل پویاتر و بی توقع تری بود در حالی که نسل امروز بسیار پرشتاب است و همه می خواهند بدون زحمت ره صد ساله را یک شبه طی کنند اما قانون زندگی این نیست. من یادم است می خواستم تئاتری را با نام «ناهار لعنتی» کارگردانی کنم و هر بار که اقدام می کردم، نمی شد که نمی شد ولی چون با خودم عهد کرده بودم که این کار را انجام دهم، بالاخره با پافشاری و همتم توانستم این تئاتر را به صحنه ببرم و اتفاقا یکی از بهترین تئاترهای آن سال هم شد. می خواهم بگویم باید برای زندگی خوب جنگید و عجله نکرد. همه زیبایی زندگی به تلاش و به دست آوردن است.
شما یک خانواده خوب و منسجم دارید و ۲ فر زند موفق یعنی سپند و کمند امیرسلیمانی که هر کدام در حرفه بازیگری موفق هستند؛ چگونه می شود یک خانواده خوب داشت؟
– اول از همه باید بگویم من و همسرم در وهله اول برای بچه هایمان دوست بودیم و بعد پدر و مادر. در خانه ما هیچ وقت من و تویی وجود نداشت و ندارد. از طرف دیگر، طرز تفکرمان هم به یکدیگر نزدیک است. البته اگر مخالفتی هم باشد با صحبت آن را حل می کنیم. به نظر من داشتن یک خانواده موفق کار سختی نیست. مهم این است که یکدیگر را باور داشته باشیم و به هم احترام بگذاریم.
ارتباط تان با بچه ها زمانی که خیلی کوچک بودند چطور بود؟
– خیلی خوب بود. یادم است زمانی که سپند ۸ سال داشت من در یک یاز تئاترهای آن زمان بازی می کردم. یک روز سپند را با خودم سر صحنه بردم. او با همان سن کمش ایده ای به من داد که به نظرم خوب آمد. همین از آن ایده در بازی ام استفاده کردم. به هر حال هیچ وقت در خانه ما سالاری وجود نداشت و همیشه همه کنار هم بودیم.
خودتان چطور؟ پدرسالاری را تجربه کرده اید؟
– نه، در زمان کودکی بیشتر مادرسالاری را تجربه کردم تا پدرسالاری چون پدر من فردی درویش مسلک بود و به همین دلیل بیشتر کارها و تصمیم های خانه با مادرم بود.
سرگرمی های دوران کودکی و نوجوانی تان شامل چه چیزهایی می شد؟
– بیشتر مطالعه و تماشای تئاتر. از وقتی دیگر خودم را شناختم بیشترین سرگرمی ام خواندن نمایشنامه و غوطه ور شدن در تئاتر بود.
راستی شما متولد آبان ماه هستید. هیچ وقت برای شما جشن تولدی برگزار شد یا نه؟
– نه، زمان کودکی ما این چیزها خیلی مرسوم نبود اما من چون عاشق جشن تولد هستم بعدها که بزرگتر شدم برای خودم جشن تولد گرفتم و بعد از ازدواجم هم همسر و بچه هایم این کار را می کنند.
بهترین هدیه تولیدی که گرفتید؟
– یادم نیست. معمولا بچه ها و خواهرهایم آنچه را که لازم دارم برایم می خرند. البته هدیه دادن خیلی خوب است اما دور هم جمع شدن و جشن گرفتن از هدیه خیلی شیرین تر و با ارزش تر است.
به آلبوم کودکی هایتان سر می زنید؟
– خیلی کم! مدت هاست که این کار را نکرده ام چون مدتی ایران نبودم و بیشتر وسایل قدیمی ام در کارتن ها باقی مانده است که باید زودتر به آنها سر و سامانی بدهم اما این را می دانم که عکس های زیادی از گذشته دارم که تک تک آنها خاطرات گذشته را برایم تداعی می کنند.
خانه پدری؟
– خیلی خوب بود. البته پدرم زیاد خانه عوض می کرد اما یکی از خانه هایی که من خیلی آن را دوست داشتم خانه ای بود در شمیران که از ۳ سالگی تا ۱۲ سالگی ام را در آن خانه گذراندم و بسیار خانه بزرگ و زیبایی بود اما افسوس که این خانه به آپارتمان تبدیل شده است و دیگر خبری از آن باغ پر گل نیست اما به نظر من مهمتر از خانه ساکنان خانه هستند. به قول پدرم، درویش هر کجا که نشیند سرای او است. خانه با ساکنانش است که خانه می شود، کوچک یا بزرگ بودن آن مهم نیست، مهم یکدلی و یکرنگی است که باید بین اعضای خانه وجود داشته باشد.
بین همکارانتان بیشتر از همه با چه هنرمندانی صمیمی تر هستید؟
– با خیلی از هنرمندان رابطه دارم و نمی توانم اسم ببرم چون رفاقت کردن را دوست دارم. یادم است اوایل ازدواجم یک خانه ۵۵ متری داشتم. یک روز مرحوم علی حاتمی و جمشید مشایخی به خانه من آمدند و مرحوم حاتمی گفت خانه سعید با اینکه خیلی کوچک است اما خوش می گذرد. قشنگی زندگی به همین دوستی ها و رفت و آمدهاست.
بهترین نقشی که بازی کردید؟
– نمی توانم یکی یا چندتا را مثال بزنم چون همه آنها را دوست دارم و برای شان انرژی و وقت گذاشته ام.
به نظر شما جای چه چیزی بیشتر از همه در زندگی های ماشینی امروز خالی است؟
– طبیعتا خیلی چیزها اما یکی از چیزهایی که می توانم مثال بزنم پهن نشدن سفره است. یادم است این کار در زمان کودکی ما یک رسم مهم و اصلا قانون بود که همه اعضای خانواده دور هم سر یک سفره جمع شوند و با هم گفتگو کنند اما در زندگی های امروز می بینیم که این طور نیست و کمتر خانواده ای فرصت دارد سر یک میز دور هم بنشینند و غذا بخورند. باور کنید دور هم جمع شدن خانواده و تبادل نظر می تواند گره های زیادی را در زندگی باز کند.
شما یک نوه هم دارید. ارتباطتان با او چگونه است؟
– خیلی خوب. من هیچ وقت به بچه هایم نگفتم الهی قربانتان بروم اما به نوه ام گفتم. به هر حال من با نوه ام ارتباط نزدیکی دارم و قبل از اینکه بیمار شوم با او فوتبال و کشتی هم بازی می کردم.
برای اینکه حال روانی مان خوب شود و کمتر تنش و اضطراب داشته باشیم، چه توصیه ای دارید؟
– به نظرم تنها توصیه ای که می توان کرد این است که با خود و اطرافیان تان صادق باشید و هرگز دروغ نگویید چون اگر راستی و صداقت در زندگی از بین برود، پایه های خوبی و مهربانی هم فرو می ریزد و زندگی به یک جهنم واقعی تبدیل خواهد شد.
از نوروز آن سال ها چه چیزهایی را خیلی خوب به یاد دارید؟
– من عید را خیلی دوست دارم. همیشه آدم ها قبل از شروع سال مدام با خودشان می گویند یعنی می شود در سال جدید چنین و چنان شود؟ یک امید در دل مردم بارور می شود که آنها را برای شروع دوباره آماده می کند. عید حسی در مردم ایجاد می کند که با عشق، سفره هفت سین را می چینند.
از زمانی که به یاد دارم همیشه سفره هفت سین داشتیم. مادرم سفره هفت سین پهن می کرد. فامیل و آشنایان می آمدند و ما برای عیددیدنی می رفتیم. حالا دیگر نوبت بچه هاست که باید به من عیدی بدهند. البته بالاخره سر این موضوع با هم به توافق می رسیم.
کمند امیرسلیمانی:روحیه پدرم حرف ندارد
بهترین یادگاری که از پدرتان دارید؟
– من فکر می کنم روحیه و اخلاق من خیلی شبیه پدرم است و این مسئله برایم خیلی خوب و مهم است چون پدرم به شدت آدم با روحیه ای است. روحیه اش حرف ندارد و همیشه به زندگی امیدوار است و به قول معروف، انرژی مثبت زیادی دارد. من هم سعی می کنم در زندگی همینطور باشم و این موضوع انرژی و حس خوبی به من می دهد.
شما یک خانواده شاد و صمیمی هستید. این صمیمیت از کودکی در خانواده شما بوده یا کم کم به این حس مشترک رسیدید؟
– این حس در کودکی خیلی بیشتر بود. من در کنار پدر و مادرم کودکی بسیار شادی را سپری کردم و بهترین خاطرات من به دوران کودکی ام برمی گردد. خوشبختانه به دلیل همان روحیه شاد پدرم همیشه خانه ما شاد و گرم بود و حتی در بدترین شرایط پدرم سعی می کرد روحیه مان را نبازیم و قوی باشیم. به هر حال خیلی خوشحالم که پدری مثل سعید امیرسلیمانی دارم چون از او درس های خوبی آموختم که حتی امروز و در زندگی شخصی ام به کمکم آمده است.
امسال برای جشن تولد پدرتان برنامه ای دارید؟
– بله. بابا جشن تولد را خیلی دوست دارند و به آن اهمیت می دهند. به همین دلیل الان که خودشان در سفر هستند از راه دور پیغام داده اند که برگزاری جشن تولد من را فراموش نکنید و من هم در حال آمادگی برای این مراسم هستم. امیدوارم سال های سال بتوانم جشن تولد پدرم را بگیرم و سایه پدر و مادرم بالای سرمان باشد.
سپند امیرسلیمانی:یکی آن بالا هوای ما را دارد
کدام جمله و نصیحت پدرتان همیشه آویزه گوش تان است؟
– اینکه سعی کنم همیشه مثل یک انسان زندگی کنم. کسی را آزار ندهم و همیشه امیدوار باشم و نگران آینده نباشم چون یک خدایی هست که حواسش به ماست.
وقتی بابا دچار حمله قلبی شدند آن لحظه شما چه احساسی داشتید؟
– من خودم بابا را به بیمارستان رساندم. وقتی به بیمارستان رسیدیم از بابا نوار قلب گرفتند و جالب اینجاست که ابتدا دستگاه شان خراب شده بود. من مشغول کارهای بستری بودم که یکدفعه از هوش رفتم و وقتی به هوش آمدم زیر سرم بودم. می خواهم بگویم ما تا این حد به یکدیگر وابسته هستیم.
اگر بخواهید یک پیغام برای جشن تولد بابا بگویید چه خواهید گفت؟
– می گویم تو بزرگترین مرد زندگی من هستی و امیدوارم تا ابد با ما و کنار ما بمانی.
کادوی تولد بابا را خریده اید؟
– هنوز نه اما آنقدر خودشان یادآوری کردند که من مجبور شدم بگویم خریدم.
به نظر شما چگونه می توان خانواده موفقی داشت؟
– این موفقیت با دوستی و اعتماد شکل می گیرد. فقط اعضای خانواده باید سعی کنند یکدیگر را باور کنند و به هم دروغ نگویند. باور کنید داشتن یک خانواده خوب بهترین و با ارزش ترین چیزی است که یک نفر می تواند در زندگی اش داشته باشد.
نوشته بازیگر معروف ایرانی سرطان را شکست داد / عکس اولین بار در کدر - اس ام اس، مد، دکوراسیون، پزشکی، عکس پدیدار شد.