بیوگرافی محمدعلی فردین
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
فردین | |
---|---|
زمینه فعالیت | سینما، ورزش |
تولد | ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ |
مرگ | ۱۸ فروردین ۱۳۷۹ تهران |
مدفن | قطعه هنرمندان بهشت زهرا |
ملیت | ایرانی |
پیشه | بازیگر، کشتیگیر |
سالهای فعالیت | ۱۳۳۸ – ۱۳۶۱ |
همسر(ها) | مهری خمارلو |
فرزندان | سعید، سیاوش، عاطفه، آمنه |
محمدعلی فردین (زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ در تهران – درگذشته ۱۸ فروردین ۱۳۷۹ در تهران)، بازیگر سینما و کشتیگیر ایرانی بود.
با دعوت اسماعیل کوشان و نقش آفرینی در فیلم چشمه آب حیات وارد دنیای بازیگری شد، و اولین حضور حرفهای خود را در سینما آغاز کرد، از دیگر فعالیتهای فردین قبل از عرصه سینما میتوان به ورزش کشتی اشاره کرد او در قهرمانی کشتی جهان ۱۹۵۴ به مدال نقره دست یافت، وی در بعد از انقلاب اسلامیهمچون بسیاری دیگر از هنرمندان از ادامه فعالیت هنری بازماند و تقریباً خانه نشین شد.
فردین از محبوبیت ویژهای از بین دیگر هنرمندان ایرانی در میان توده کثیر مردم ایران برخوردار بود، وی با طبع جوانمردی و خصلت مردانگی که در نقشهای سینمایی و زندگی شخصی اش به تصویر کشید، شخصیت او را در قلبهای مردم ایران پایدار کرد و به او لقب سلطان قلبها را دادند.[نیازمند منبع]
محمدعلی فردین ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ در تهران و ازخانوادهای هنر دوست در محلی بین خیابان شهباز سابق و خیابان ری به اسم ادیب الممالک، کوچه صحت، به دنیا آمد. پدرش علی گل فردین، کارمند اداره تسلیحات و از بازیگران تئاتر، در کنار تقی ظهوری کارهای مولیر را اجرا میکرد، محمد علی در خانوادهٔ پدریاش دو برادر به نامهای عباس و ایرج و یک خواهر داشت. او فرزند ارشد خانواده محسوب میشد.
دوران ابتدایی را در دبستان ترقی در خیابان شهباز، و دوره متوسطه را در دبیرستان آذر در خیابان شاهآباد گذراند و موفق به اخذ دیپلم گردید، در سن ۱۸ سالگی راهی سربازی شد و دو سال در نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی خدمت کرد.
فردین در سن ۱۹ سالگی با دوشیزه مهری خمارلو ازدواج کرد، همسرش از آشنایی و ازدواج با فردین چنین میگوید:
فردین دوست برادرم بود، با هم ورزش میکردند و موجب آشنایی مختصر من و فردین شد، پیشنهاد ازدواج از طریق برادرم مطرح شد، او بسیار سر به زیر و محجوب بود، او با نوزده سال سن و من هم هفده ساله در همان سال ازدواج کردیم.
فردین تا پایان عمر به همسرش وفادار ماند و حاصل این ازدواج چهار فرزند به نامهای: سعید، سیاوش، عاطفه و آمنه بود.
در سن شانزده سالگی علیرغم مخالفتهای پدر به شکل حرفهای به ورزشهایی چون: فوتبال، ژیمناستیک، شنا و هالتر پرداخت، و با تعییر پی در پی رشتههای ورزشی سرانجام از دنیای کشتی سردرآورد.
او به باشگاه نیرو و راستی رفت و زیر نظر کیومرث ابوالملوکی به فراگیری فنون کشتی پرداخت ابوالملوکی در مورد فردین میگوید: «بسیار باهوش بود. فنون کشتی را بهراحتی یاد میگرفت و راحتتر از آن اجرا میکرد بیش از آن که از زور بازو و قدرت خود استفاده کند، از هوش و ذکاوت خود بهره میبرد».
بعدها فردین به باشگاه تهران رفت، در اینجا بود که با غلامرضا تختی آشنا شد، او در این باشگاه زیر نظر حبیبالله بلور به صورت حرفهای کشتی را دنبال کرد وی اولین بار در مسابقات قهرمانی کشور در رشته آزاد در سال ۱۳۳۲ در اصفهان در وزن ششم مدال برنز گرفت و در سال ۱۳۳۳ در انتخابی تیم ملی در وزن ۷۳ کیلو برگزیده شد و راهی تیم ملی گردید و در دومین دوره مسابقات جهانی در سال ۱۹۵۴ میلادی در توکیو به همراه محمود ملاقاسمی، محمدمهدی یعقوبی، ناصر گیوهچی، توفیق جهانبخت، عباس زندی، غلامرضا تختی و احمد وفادار اعضای تیمملی را تشکیل دادند و در نهایت در این مسابقات تیم ایران دو مدال طلا در اوزان ۶۷ و ۷۹ کیلوگرم توسط مرحوم توفیق جهانبخت و عباس زندی به دست آمد اما در وزن ۷۳ کیلوگرم محمدعلی فردین با شکست حریفانی از فیلیپین، سوئد، آرژانتین و ژاپن فینالیست شد ولی در مبارزه پایانی مغلوب حریف گرجی از شوروی سابق شد و با مدال نقره به کار خود پایان داد.
همچنین در سال ۱۳۳۶ در قهرمانی کشور در تهران در یک وزن پائینتر در وزن پنجم با شکست همه مدعیانش از عنوان قهرمانی را به دست آورد، فردین برای اینکه ثابت کند در رشته فرنگی نیز تبحر دارد در مسابقات قهرمانی کشور در سال ۱۳۳۷ در تهران در وزن ششم بعد از اینکه همه حریفان خود را تا فینال شکست داد در مبارزه نهایی نیز در فینالی تکراری از سد محمد بهادری گذشت و با کسب عنوان قهرمانی در صدر وزن ششمیها قرار گرفت.
وی به دلیل آسیبدیدگی و پارهای نامهربانیها مجبور شد با دنیای کشتی خداحافظی کند، محمدعلی فردین از معدود قهرمانانی است که هم در کشتی آزاد و هم در کشتی فرنگی، عنوان قهرمانی ایران را نصیب خود کرد.
ورود فردین به عرصهٔ سینما اتفاقی بوده در زمستان ۱۳۳۸ او ۲۸ سال داشت زمانی که برای دیدن فیلمی وسترن به سینما رفته بود که به گفته خودش بلیت به او نرسید و گیشه بلیت فروشی بسته شد و او پشت در سینما ماند، در این حین دکتر اسماعیل کوشان که با چهره فردین در عرصه کشتی آشنا بود جلو آمد و وی را به داخل سینما دعوت کرد.
دکتر کوشان به او پیشنهاد بازی در فیلم چشمه آب حیات که سیامک یاسمی آن را کارگردانی میکرد را داد و فردین پذیرفت، و بدین ترتیب فردین به عنوان یکی از هنرپیشهٔهای اصلی فیلم، اولین نقش حرفهای خود را در سینما بازی کرد.
ایرن بازیگر زن مقابل فردین در فیلم چشمه آب حیات چنین میگوید: «یک پلان را بارها و بارها تکرار کردم، چون فردین به دلیل کمرویی و خجالت نمیتوانست آن را بازی کند.» از همان آغاز چنگیز جلیلوند به جای او حرف میزد و اکثر آوازهایش را ایرج میخواند.
بازی درفیلمهای فردا روشن است و فریاد نیمه شب به کارگردانی ساموئل خاچیکیان نقطه عطف کارنامه هنری اش محسوب میشود، آثاری که توانستند عنوان بهترین و پرفروشترین فیلم سال را ازآن خود کنند، فردین با فیلم آقای قرن بیستم به اشتهار رسید؛ و درمیان سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۷ دراوج دوران کاری خود قرار گرفت.
در سال ۱۳۴۴ با بازی در فیلم گنج قارون ساخته سیامک یاسمی شهرت خود را صد چندان کرد، دستاندرکاران فیلم گنج قارون گمان میکردند که شانسی برای اکران ندارد، به همین دلیل کارگردان فیلم، سیامک یاسمی تمامی بلیطهای هفتهٔ نخست نمایش فیلم گنج قارون را خرید گنج قارون بر پرده آمد و در هفته اول فروشش اصلاً مناسب نبود، ظاهراً در روزهای اول آن قدر فروشش پایین بود که سینما دار روز چهارم اکران میخواستند آن را از پرده بردارند.
سیامک یاسمی با سینماداران صحبت کرد و رضایتشان را برای ادامه اکران فیلم در هفته دوم جلب کرد، شرط سینماداران این بود که اگر فروش فیلم تا پنج شنبه بهتر شد ان را بر پرده نگه دارند. با افتتاحیه ضعیفی که گنج قارون داشت حتی خود یاسمی تصور نمیکرد وضعیت ناگهان ۱۸۰درجه تغییر کند، ولی نتیجه وآرونه شد و با استقبال حیرت انگیز مردم از روز پنج شنبه فروش فیلم کمی بهتر شد، جمعه فروش باز بالاتر رفت به طوری که صاحبان فیلم ترغیب شدند نمایش فیلم را ادامه بدهند، در هفته دوم فروش فیلم دو برابر شد کمکم نام گنج قارون بر زبانها افتاد و ناگهان صفهای طولانی گرداگرد سینماهای نمایش دهنده فیلم به وجود آمد.
گنج قارون در سینماهای جنوب شهر با بلیط ارزان قیمت اکران شده بود، ولی تقریباً کل افراد جنوب شهر تهران و شهرستانها بارها و بارها به دیدن فیلم رفتند و گنج قارون به فروشی افسانهای دست یافت. این فیلم در سال ۴۴ حدود ۵/۳ میلیون تومان فروش داشت و قریب ۲ میلیون نفر از این فیلم بازدید کردند و فیلم گنج قارون یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران شد، و به گفته بسیاری از هنرمندان بازار ورشکسته نمایش فیلم ایرانی رونق گرفت فیلم گنج قارون در حقیقت ناجی سینمایی بود که به علت عدم تماشاچی مناسب در ورطه نابودی بود، پس از گنج قارون تعداد تماشا چی سینما برای هر فیلم به تعداد چشمگیری افزایش یافت و در حقیقت شخصیت فردین موجب آشتی مردم با سینمای ایران شد.
بعد از موفقیت چشمگیر گنج قارون فردین بدل به ستاره محبوب و بی رقیب سینمای ایران بدل شد
فردین درمیان سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۷ در اوج دوران کاری خود قرار گرفت، دراین مدت وی نخستین فیلم سینمایی خود را در کسوت تهیه کننده و کارگردان با نامگرگهای گرسنه جلوی دوربین برد. فیلمهای ساحل انتظار به کارگرانی سیامک یاسمیانسانها و مسیر رودخانه را بازی کرد و همچنین چرخ فلک در کنار بیک ایمانوردی و آذر شیوا به کارگردانی صابر رهبر
درهمین دوران بود که فیلم به یاد ماندنی ” سلطان قلبها ” را کارگردانی و در آن نقش آفرینی کرد، که ازآن زمان به بعد به فردین (لقب سلطان قلبها) رادادند، این فیلم در جشنواره سپاس جایزه بهترین فیلم وبهترین بازیگر مرد را به خود اختصاص داد.
در سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۷ او به لبنان رفت، سفری که طی آن در دو فیلم سینمایی به نامهای چون مردی از تهران و طوفان بر فراز پاترا “بازی کرد، یک سال بعد و با اکران آن دو فیلم در ایران و لبنان او به مهمترین پروژه سینمایی زندگی خود دربینالملل دعوت شد، فیلمی به نام ” مردانه بکش ” که محصول کشور ایتالیا بود، وی در این فیلم همبازی ستارگانی مشهوری چون: فابیوتستی و اتوره مانی شد.
درسال۱۳۵۰ فردین درفیلم همای سعادت محصول مشترک ایران وهند بازی کرد که در این فیلم با بازی در کنار ستارگان هند بر محبوبیت خود افزود، این فیلم در هندوستان با نام صبح وشام به نمایش درآمد.
بازی فردین در فیلمهای: قصر زرین، سکه شانس، یاقوت سه چشم، کوچه مردها حاصل فعالیتهای وی در سال ۱۳۴۹ بود. میعادگاه خشم و راز درخت سنجد از جلال مقدم، بابا شمل به کارگردانی علی حاتمی، جبار سرجوخه فراری، جوانمرد، ناجورها، و غزل به کارگردانی مسعود کیمیایی از دیگر آثار وی در اوایل دهه پنجاه محسوب میشوند.
محمدعلی فردین درباره نقشهایی که در فیلمهایی به سبک گنج قارون بازی میکرد احساس ناراحتی و یکنواختی میکرد و چون دلش میخواست در نقشی متفاوت از علی بیغم… ظاهر شود اقدام به ساخت فیلم جهنم + من کرد که تمامی آن در کویر تصویر برداری شد، او در این باره گفتهاست: به حدی نقشها برایم تکراری شده بود که در فیلمی به نام جهنم + من که در آن از کافه و آواز خبری نبود بازی کردم، فقط میتوانستیم یک ساعت و نیم از ساعتهای روز فیلمبرداری کنیم، در ساعات دیگر به علت گرماامکان فیلمبرداری وجود نداشت.
آخرین فیلم او که پیش ازانقلاب تهیه و کارگردانی آن بر عهده فردین بود بر فراز آسمانها نام داشت که در این فیلم نیز بازی کرد، و فیلم برزخیها به کارگردانی ایرج قادری آخرین وداع وی با سینما بود.
فردین همچون بسیاری دیگر از هنرمندان سر شناس، پس از انقلاب اسلامی بارها به دادگاه انقلاب فراخوانده شد، و بر خلاف علاقه شخصی اش از فعالیت هنری منع و به اجبار فاصله گرفت که بسیار از این بابت اندوهگین بود.
فردین درباره اعتراض به منع از کار شدن او و بسیاری از همکارانش بعد از انقلاب خطاب به نظام جمهوری اسلامی در مصاحبه ویدیویی چنین گفت :
همیشه این سئوال بود که چرا باید بالهای ما قیچی بشه؟!
کار ما کار هنریست کار ذوقیست، یک کسی که بیست و هشت سال سی سال در این قسمت کار هنری و ذوقی کار کرده یک مرتبه بال هاشو بچینند و یا دست و پاشو قطع کنند اونهم در جمهوری اسلامی به نظر من انصاف نیست.
ماها هرکدوم اون تعداد انگشت شماری که در این سینما بودیم در واقع تاریخ سینما هستیم، هیچکس نمیتونه اسم ما رو پاک بکنه، چون در قلب یک یک این مردم نوشته شده اسامی ما و به هر صورت حق داریم که بگیم در این سینما سهمی داشتهایم[۶]
و در مراسم سالگرد علی تابش گفته بود:
همه مردم هر روز زندگی میکنند تا یک روز بمیرند. ما هر روز میمیریم تا یک روز زندگی کنیم
او بعد از انقلاب بر خلاف بسیاری از دوستان هنرمندش از ایران نرفت، و سالها در مغازه اش در میدان ونک تهران به فروشِ فرش مشغول بود.[۷]
محمدعلی فردین در سال ۷۷–۷۸ مصاحبهای با رضا کیانیان انجام داد که پس از مرگش در کتابِ ناصر و فردین منتشر شد. همچنین در این کتاب با ناصر ملکمطیعی نیز مصاحبه شدهاست.
فردین پنج شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۷۹ بر اثر ایست قلبی در منزل شخصی اش از دنیا رفت. و صبح روز شنبه از ورزشگاه امجدیه در میان سیل هنرمندان و مردم، با جمعیتی در حدود یکصد هزار نفر، به سمت بهشت زهرا تهران قطعه هنرمندان بدرقه و به خاک سپرده شد.
جمشید مشایخی: دیگر کسی به محبوبیت او نمیرسد.
مجید مظفری: نمیتوانیم نام فردین را از سینمای ایران جدا کنیم.
عزتالله انتظامی: فردین محبوبتر از همیشه.
ایرج راد: فردین یک پدیده بود. او مَردِ عشق بود و وفادارِ زندگی. آری، بر این مردِ خدا میتوان گریست.
این سینما در سال ۱۳۳۷ با نام نیاگارا و با ۹۶۰ صندلی با شراکت محمدعلی فردین و رحمان گلزار خریداری و تأسیس گردید، بعد از انقلاب بنیاد مستضعفان ۵۰ درصد سهام گلزار را به دست میگیرد و نام سینما نیاگارا به سینما جمهوری تبدیل میشود، و در مقطعی اداره سینما را علی حاتمی همراه با محمدعلی فردین عهده دار میشوند، پس از درگذشت فردین سینما به وراث او میرسد و سرانجام در پی تغییر و تحولات، خانواده حاتمی نیمی از سهام سینما را خریداری میکنند و شریک خانواده فردین میشوند. این سینما در خیابان جمهوری (شاه سابق) از طرف شرق به غرب، نرسیده به خیابان فلسطین (کاخ سابق) تهران قرار دارد.
بعد از انقلاب این سینما در ساعت ۴ صبح تا ۸ صبح روز ۲۵ آبان سال ۱۳۸۷ دچار آتشسوزی شد.[۱۱] که پس از نتایج تحقیقات آتشنشانی تهران حاکی از عمدی بودن آتشسوزی بود و میزان خسارتهای وارد شده تا ۳ میلیارد ریال برآورد شد. برخی منابع نیروهای بسیج را عامل این آتشسوزی معرفی کردند.
سه دانگ این سینما توسط ستاد اجرایی فرمان امام از خانواده محمدعلی فردین بازیگر سینما گرفته، و این سه دانگ طی اطلاعیهای در روز هشتم آبان ماه ۱۳۹۲ این ساختمان تاریخی سینما جمهوری با مساحت ۱۲۹۳/۲۶ متر با قیمت پایه دو میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان با عنوان ساختمان فرهنگی مذهبی به مزایده گذاشته شد.
در آگهی فروش این سینما آمده بود: سه دانگ مشاع از ۶ دانگ ملکیت و سه دانگ منافع سینما به صورت وکالتی واگذار میشود، ضمناً منافع سرقفلی واحدهای تجاری جز مورد واگذار نیست. و در این مزایده یک زن به همراه شرکایش در مزایده فروش سه دانگ از مالکیت سینما جمهوری که توسط ستاد اجرایی فرمان امام برگزار شده بود، برنده شد.
بهترین بازیگر مرد برای فیلم سلطان قلبها در جشنوارهٔ فیلم سپاس ۱۳۴۸ تهران – ایران
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
بیوگرافی محمدعلی فردین
بیوگرافی شاهرخ استخری
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
شاهرخ استخری | |
---|---|
زمینه فعالیت | سینما و تلویزیون |
تولد | ۱۴ مهر ۱۳۵۹ (۳۵ سال) تهران، ایران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | بازیگر |
سالهای فعالیت | ۱۳۸۸ تاکنون |
مدرک تحصیلی | لیسانس مهندسی صنایع |
شاهرخ استخری (زاده ۱۴ مهر ۱۳۵۹ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران.
او متاهل است و همسرش سپیده بزمى پور است و دخترش پناه استخرى است.
از جمله فعالیت های او می توان به دلنوازان، فاصلهها، ساعت شلوغی، سوگند و… اشاره کرد.
او متاهل است و دختری به نام پناه دارد که در مرداد ماه سال ۱۳۹۲ بدنیا آمد
سال | نام فیلم | نوع | سمت | کارگردان |
---|---|---|---|---|
۱۳۹۴ | آن آواز غمناک | ویدیویی | بازیگر | آرش سنجابی |
۱۳۹۳ | تعطیلات | ویدیویی | بازیگر | سپهر محمدی |
۱۳۹۲ | تقدیر نهایی | سینمایی | بازیگر | محسن توکلی |
۱۳۹۱ | فیلم کبریت سوخته | ویدئویی | بازیگر | محسن توکلی |
۱۳۹۱ | سوگند | تله فیلم | بازیگر | فربد شکرایی |
۱۳۹۰ | پس کوچههای شمرون | سینمایی | بازیگر | کامران قدکچیان |
۱۳۹۰ | برگشت ناپذیر | ویدیویی | بازیگر | امیر احمد انصاری |
۱۳۹۰ | ساعت شلوغی | سینمایی | بازیگر | آرش معیریان |
۱۳۹۰ | یک دو سه | ویدیویی | بازیگر | محمد خراط زاده |
۱۳۹۰ | چک | سینمایی | بازیگر | کاظم راست گفتار |
۱۳۸۶ | تلخون | ویدیویی | بازیگر | علیرضا امینی |
۱۳۸۷ | شریک | ویدیویی | بازیگر | امیر احمد انصاری |
۱۳۸۴ | یک شب همین طوری کنارم باش | ویدیویی | بازیگر | علی همراز |
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
بیوگرافی شاهرخ استخری
بیوگرافی غلامحسین ساعدی
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
غلامحسین ساعدی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | رماننویس و نمایشنامهنویس |
زادروز | ۱۳ دی ۱۳۱۴ ۴ ژانویهٔ ۱۹۳۶ تبریز، ایران |
مرگ | ۲ آذر ۱۳۶۴ ۲۳ نوامبر ۱۹۸۵ میلادی (۴۹ سال) پاریس، فرانسه |
ملیت | ایرانی |
جایگاه خاکسپاری | گورستان پرلاشز |
لقب | گوهرمراد |
پیشه | نویسنده |
همسر(ها) | بدری لنکرانی |
دانشگاه | دانشکدههای پزشکی تبریز و تهران |
غلامحسین ساعدی (زاده ۱۳ دی ۱۳۱۴ تبریز-درگذشته ۲ آذر ۱۳۶۴ پاریس) معروف به گوهر مراد از نویسندگان معاصر ایرانی است. از داستان «گاو» او (در مجموعه عزاداران بیل)، فیلمی به همین نام ساخته شدهاست که بسیار موفّق بوده است.
او که خود تُرک آذری بود و به زبان مادری خویش نیز بسیار علاقهمند بود، دربارهٔ زبان فارسی و جایگاهش در ایجاد همبستگی و نقشِ آن در وحدت ملی ایرانیان، طی مصاحبهای با رادیو بیبیسی چنین گفت: «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من میخواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.»
ساعدی در ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز و در خانوادهای کارمند و به قول خودش اندکی بدحال به دنیا آمد. پدرش علی اصغر کارمند دولت و مادرش طیبه خانهدار بود. اگرچه پدربزرگ مادری او از مشروطه خواهان تبریز بود و خانوادهٔ پدریش در دستگاه ولیعهد وقت مظفرالدین شاه شغل و مقامی داشتند ولی وضع اقتصادی خانواده مناسب نبود. در مهرماه ۱۳۲۱ دوره ابتدایی را در دبستان بدر آغاز کرد و در سال ۱۳۲۷ توانست گواهینامه ششم ابتدایی خویش را بگیرد. علی اکبر ساعدی برادر غلامحسین دربارهٔ برادرش و مدرسه طالقانی (منصور سابق) تبریز میگوید:
«غلامحسین ساعدی پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان بدر، کوچه غیاث در خرداد ماه سال ۱۳۲۷ گواهینامه ششم ابتدایی گرفت و در مهرماه همین سال برای ادامه تحصیل وارد دبیرستان منصور شد. دبیرستان منصور در زمینی بنا شده بود که قبلاً قبرستان بود، به هنگامی که منصور استاندار آذربایجان شده بود این دبیرستان سر و سامان گرفت و برای همین نام منصور را روی دبیرستان ما گذاشته بودند، دبیرستان خیلی خوبی بود، معروف بود، اتوریته داشت و خیلی هم از خانه ما دور نبود.»
هنگامی که در دبیرستان مشغول به تحصیل بود اولین داستانهایش در هفتهنامه دانشآموز چاپ شد، همچنین داستان بلندی به نام از پانیفتادهها نوشت که مجله کبوتر صلح آن را به چاپ رسانید. در نوجوانی به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامههای فریاد، صعود و جوانان آذربایجان را به عهده گرفت. در تابستان ۱۳۳۲ و هنگامی که ۱۸ سال داشت به اتهام همکاری با فرقه مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شد. ساعدی در خرداد ماه ۱۳۳۳ توانست دیپلم طبیعی خود را بگیرد و یک سال بعد و در بیست سالگی در دانشگاه تبریز تحصیل پزشکی را آغاز کرد.
دوران دانشجویی ساعدی در تبریز با فعالیتهای سیاسی و شرکت در جنبشهای دانشجویی و آشنایی و دوستی با افرادی چون صمد بهرنگی همراه بود. وی در همین دوران نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. داستانهای «شکایت» و «غیوران شب» و نمایش نامه «سایههای شب» حاصل آن دوره کاری او است. او هم چنین در همین زمان مجموعه داستان کوتاه «شب نشینی باشکوه» را در تبریز منتشر کرد و نمایش نامه «کلاته گل» را نیز به صورت مخفی در تهران به چاپ رساند
به دلیل محتوای مقالهها و داستانهایش، به رغم داشتن مدرک پزشکی به عنوان سرباز صفر در پادگان سلطنتآباد تهران خدمت کرد و از همین دوران با محافل ادبی و هنری تهران آشنا شد و داستانهای او در مجله سخن به چاپ رسید. وی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روانپزشکی در تهران به پایان رساند. در بیمارستان روانی روزبه مشغول به کار شد و پیش از اینکه حرفه پزشکی را به نفع نویسندگی رها کند، درمطبش که در خیایان دلگشا در تهران قرار داشت، بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیتبیماران را معاینه میکرد. تجربههای این دوران به شناخت عمیقتر او از انسان و پیچ و خمهای روح و روان کمک کرد. وی مطب دلگشا را بعدها چنین توصیف میکند:
آنجا یک دنیای عجیب و غریبی بود و بعد، یکی هم این بود که چون من طبیب بودم و همیشه توی مطب بودم آنجا به یکی از پایگاههای عمده روشنفکران آن روز تبدیل شده بود. آلاحمد، شاملو، برو بچههای نویسنده، به آذین، سیروس طاهباز، م. آزاد و دیگران همیشه آنجا بودند
ساعدی با چوب بدستهای ورزیل، بهترین بابای دنیا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت، پرورابندان، دیکته و زاویه و آی با کلاه! آی بی کلاه، و چندین نمایشنامه دیگری که نوشت، وارد دنیای تئاتر ایران شد و نمایشنامههای او هنوز هم از بهترین نمایشنامههایی هستند که از لحاظ ساختار و گفتگو به فارسی نوشته شدهاند. او همراه بهرام بیضایی و اکبر رادی و نویسندگان دیگری چون علی نصیریان، رحیم خیاوی، بهمن فرسی، عباس جوانمرد، بیژن مفید، آربی اوانسیان، عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج و … تئاتر ایران را در سالهای ۴۰–۵۰ دگرگون کرد.
ساعدی در سال ۱۳۴۶ یکی از پایه گذاران اصلی کانون نویسندگان ایران بود. { ساعدی علاوه بر نوشتن چندین قصه و نمایشنامه و تک نگاری، چند مورد تجربه مطبوعاتی هم داشت که یکی از آنها سردبیری مجله “انتقاد کتاب” بود و دیگری هم مجله “الفبا”. وی پس از مهاجرت از ایران و اقامت در فرانسه هم تا مدتی به فعالیت های مزبور پرداخت.
در خرداد ماه سال ۱۳۵۳ حین تهیه تک نگاری شهرکهای نوبنیاد توسط ساواک دستگیر میشود و ابتدا به زندان قزل قلعه و سپس به زندان اوین منتقل میشود که این وضعیت به مدت یک سال ادامه پیدا میکند. پس از آزادی از زندان سه داستان گور و گهواره، فیلمنامه عافیتگاه و داستان کلاته نان را نوشت و در سال ۱۳۵۷ به دعوت انجمن قلم آمریکا روانه این کشور شد که سخنرانیهای متعددی در این کشور انجام داد.[۷]
احمد شاملو دربارهٔ تجربه زندان ساعدی و احوالات او پس از آزادی چنین گفته:
آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازه نیم جانی بیش نبود. آن مرد با آن خلاقیت جوشانش پس از شکنجههای جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقاً زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اره میکنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبردهاید، بلکه خیلی ساده او را کشتهاید. ساعدی مسائل را درک میکرد و میکوشید عکسالعمل نشان بدهد. اما دیگر نمیتوانست. او را اره کرده بودند
پس از ۱۳۵۷ ساعدی مجبور به ترک ایران شد و در فرانسه اقامت نمود. او در خصوص دلایل ترک ایران گفته:
ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول انقلاب ایران بیشتر از داستاننویسی و نمایشنامه نویسی که کار اصلی من است، مجبور بودم که برای سه روزنامه معتبر و عمده کشور هر روز مقاله بنویسم.
یک هفته نامه هم به نام آزادی مسئولیت عمده اش با من بود. در تک تک مقالهها، من رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابود کردن روزنامهها، بعد از نشر هر مقاله، تلفنهای تهدیدآمیزی میشد تا آنجا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمه مخفی داشته باشم. در این میان برادرم را دستگیر کردند و مدام پدرم را تهدید میکردند که جای مرا پیدا کنند و آخر سر دوستان ترتیب فرار مرا دادند و من با چشم گریان و خشم فراوان و هزاران کلک از راه کوهها و درهها از مرز گذشتم و به پاکستان رسیدم و با اقدامات سازمان ملل و کمک چند حقوقدان فرانسوی ویزای فرانسه را گرفتم و به پاریس آمدم.
نمایشنامه اتللو در سرزمین عجایب را در غربت نوشت.
غلامحسین ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه سال ۱۳۶۴ شمسی مطابق با ۲۳ نوامبر ۱۹۸۵ میلادی، پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنت آنتوان پاریس درگذشت و روز جمعه هشتم آذرماه مطابق با ۲۹ نوامبر در قطعه ۸۵ گورستان پرلاشز، نزدیک آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.[۱۱]
ساعدی سالها با نام مستعار “گوهر مراد” آثار خود را منتشر میکرد. عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبی، معتقد است گوهر مراد نام اثری عرفانی از حزین لاهیجی است. اما ساعدی در گفتگویی منتشر نشده دربارهٔ انتخاب این نام گفته است که در پشت خانه مسکونی شان در تبریز گورستانی متروک بود و او گاه ساعتها در این گورستان قدم میزده و در یکی از دفعات چشمش به گور دختری به نام گوهر- مراد میافتد که بسیار جوان از دنیا رفته بوده، و همانجا تصمیم میگیرد تا از نام او به عنوان نام مستعار خودش استفاده کند.
سه فیلم بر اساس فیلمنامههای غلامحسین ساعدی ساخته شده؛ گاو و دایره مینا با کارگردانی داریوش مهرجویی و آرامش در حضور دیگران با کارگردانی ناصر تقوایی، که هر سه این فیلمها از آثار درخشان و به یادماندنی سینمای ایران هستند. غنای تصویری، نگاه اجتماعی و نقادانه و ساختار دراماتیک قوی فیلمنامههای ساعدی سبب شده آثار ساخته شده بر مبنای این فیلمنامه، فیلمهای موفقی در کارنامههای خالقانشان باشند.[۱۲]
ساعدی نخستین نمایشنامه خود را با نام پیگمالیون در ۲۱ سالگی نوشت.
نخستین اثر داستانی او به نام خانههای شهر ری در ۱۳۳۶ در تبریز منتشر شد.
هر سال در روز درگذشت او، دوستداران و یارانش، به اتفاق همسرش، با گردهمایی در گورستان پرلاشز، یاد او را گرامی میدارند.
سیروس وقوعی، فیلمساز فقید ایرانی در سوئد، در سال ۱۹۸۵ فیلمی مستند دربارهٔ غلامحسین ساعدی ساخت.
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
بیوگرافی غلامحسین ساعدی
صبر کنید،ازدواج نکنید
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
ایران مطلب :
1) اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید.( تنبلی و بی مسئولیتی)
2) اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود( که به نظر شما غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید.(عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
3) اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده اید، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارید.(عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
4) اگر تصور می کنید; افکار، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید.(خطای شناختی)
5) اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید.(خطای شناختی)
6) اگر در پی کسب لذت و علائق خود، کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد.(اصالت لذت، و عدم مسئولیت پذیری)
7) اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار، احساس و رفتار دیگران نیستید.(واکنش دفاعی و خود میان بینی)
8) اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید.(عدم خودآگاهی)
9) اگر تاکنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتارهای شما ایجاد نشده است.(عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)
10) اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده(خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگی تان تاثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد.(مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)
11) اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید(حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب، خشک و غیرقابل انعطاف هستید.( عدم انعطاف پذیری لازم)
12) اگر قادر به درک احساسات، رفتار و افکار خانواده، دوستان و همکارانتان(که متفاوت از شما عمل می کنند)، نمی باشید.(عدم اگاهی اجتماعی)
13) اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می کنید و بیشتر از آنکه سعی کنید دیگران را بفهمید، سعی دارید که دیگران شما را درک کنند.(عدم مدیریت رابطه)
14) اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفا، هیجانات شما را به سویی می کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید.(هوش هیجانی پائین)
15) اگر برای رفتار، احساس و گفتار خود روش و برنامه ای ندارید و منفعلانه و واکنشی نسبت به دیگران عکس العمل نشان می دهید.(رفتار بی تعقل یا انعکاسی، مشکل در شیوه حل مسئله)
16) اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آن ها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست.(پاسخ اجتنابی به رویدادها)
17) اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی(کسی که یکباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آئید.(اختلال شخصیت)
18) اگر فکر می کنید، از میان چند میلیارد ساکنین کره زمین، فقط و فقط یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.(خطای شناختی، عدم کنترل احساس، هوش هیجانی ضعیف)
19) اگر بدون اینکه خود را دقیقا ارزیابی کنید و بشناسید، دنبال همسر مناسب می گردید.( عدم شناخت خود)
20) اگر وضعیت فعلی تان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت، اقدام به ازدواج می کنید.(مشکل در شیوه حل مسئله)
منبع : shamiim.ir
منبع : ایران مطلب
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
صبر کنید،ازدواج نکنید
معیارهای مرد ایده آل خانم ها
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
خودتان چقدر ایدهآل هستید؟
تا به حال شده معیارهای مرد ایدهآل خود را بنویسید و ببینید برای شما چه خصوصیاتی مهمتر از خصوصیات دیگر است؟ مرد ایدهآل شما که قرار است بیاید و شما را خوشبختتر کند باید چه خصوصیات اخلاقی و تیپی داشته باشد؟
بدن مردی که به حرفهای همسرش گوش میدهد کمی به سمت طرف مقابل متمایل است و با شیوه آینهای (نحوه نشستن شبیه طرف مقابل) مینشیند و هنگام صحبت ضمن نگاه کردن به چشمان طرف مقابل سرش را به نشان تایید و فهمیدن حرفهای همسر آرام تکان میدهد. مرد ایدهآل مردی است که به همسرش توجه میکند و هیچ چیز از چشمان تیزبینش دور نمیماند. زنان بهدنبال توجه مردان هستند و دوست دارند مرکز توجه شریکشان قرار بگیرند. بیتوجهی حتی بیشتر از کتک و آزار و اذیتهای فیزیکی میتواند زن را نسبت به مرد سرد کند. زنانی که محبت و توجه کافی را از سمت شریکشان دریافت کنند، میتوانند سختترین شرایط را هم تحمل کنند و این همان اصل مهمی است که مردان باید به آن عمل کنند.
یکی از مشکلات عمده که بعد از گذشت مدتی در روابط زناشویی پیش میآید قصه عادت است؛ چهره، هیکل و تیپ اگرچه خیلی اوقات برای بسیاری ملاک اول و اصلی انتخاب است ولی بعد از مدتی میفهمیم اخلاقیات و اعتقادات است که حرف اول را میزند، پس اولین ویژگی یک مرد ایدهآل اخلاق اوست.
یک مرد ایدهآل همسرش را شریک زندگی میداند و خود را در کنار او حس میکند نه در مقابلش. وقتی شوهر از صمیم قلب همسرش را شریک زندگیاش ببیند، تصمیمگیری را به یک کار مشترک بدل میکند. مرد عاشق، همسری است که درباره آنچه برای زنش از همه مهمتر است فکر میکند و مصمم است تا روند تصمیمگیری را در این جهت هدایت کند. زبان بدن او پذیرنده و آغوشش همیشه برای همسر باز است. زمانی که همسرش با او صحبت میکند، به چشمان او نگاه میکند. مرده ایدهآل مردی است که در خیابان کنار همسرش راه میرود و نه جلوتر و نه عقبتر از او و زبان بدنش با دستانی مردانه گاه بر پشت کمر همسر و گاه دست در دست … حس امنیت را به طرف مقابل میدهد با نگاهی ملایم و مهربان.
زیبا ولی فقیر
همسر ایدهآل مشورت میکند
مرد ایدهآل مردی است که در تصمیمگیریهای خود همسرش را نیز شریک کند. بیشترین شکایت زنان درمورد مردان، روی این موضوع است که چرا مردان در تصمیمگیریهایشان نظر و دیدگاه آنها را نمیپرسند. مردانی که نسبت به کارهای شریکشان بیتفاوت هستند و در کارهای مورد علاقهشان، مشوق خوبی نیستند، به تدریج باعث دوری و سردی روابط میشوند. مرد ایدهآل مردی است که همسرش را بدون قید و شرط دوست بدارد و برای دوست داشتنش دنبال علت نباشد. همه ما دوست داریم فکر کنیم کسی ما را بیقید و شرط دوست دارد. کودک، خواهان این نوع عشق از طرف والدینش است. زن و شوهر نیز خواهان عشق بیقید و شرط یکدیگرند. شوهر قرار است پرچمدار عشق بی قید و شرط باشد. او قرار است آهنگ گامها را تعیین کند.
اغلب آقایان فکر میکنند خانمها یک مرد پولدار موفق با اتومبیل لوکس و آپارتمان مجلل میخواهند اما درست نیست چرا که اغلب خصوصیات خوب آقایان است که خانمها را تحتتاثیر قرار میدهد نه حسابهای بانکی آنان. خانمها مردی را خواهند پسندید که قادر به ایجاد یک زندگی خوب و راحت باشد. همچنین بلندپرواز باشد، نه اینکه ناگهان ارث پدری به او رسیده و از طریق آن خوشبخت و پولدار شود چرا که به قول معروف باد آورده را باد میبرد، بنابراین خانمها میخواهند بدانند آیا واقعا مردشان قدرت بهدست آوردن پول و جرات چرخاندن یک زندگی را دارد یا نه.
مرد ایدهآل با همسرش حرف میزند. مسائل زندگی در ابتدا از طریق ارتباط کلامی، بهویژه بحث درمورد افکار، احساسات و آرزوهای ما مطرح میشود و با یکدیگر در میان گذاشته میشود. افکار، احساسات و آرزوها را نمیتوان با رفتار ما مشاهده کرد و به آنها پی برد. یکی از عمیقترین آرزوهای یک زن این است که همسرش را بشناسد. وقتی همسر از افکار، احساسات و آرزوهای خود حرف میزند زن احساس میکند همسر اجازه ورود به دنیای خودش را به او داده است. وقتی شوهری مدتهای طولانی درباره احساساتش حرف نمیزند، زن احساس میکند که همسر رابطهاش را با او قطع کرده و در نتیجه، زن احساس انزوا و تنهایی میکند. زنان، مردانی که خیلی تودار هستند را نمیپسندند و در عوض دوست دارند شریکشان درمورد احساسات و باورهایش با آنها صحبت کند. آنها از مردان مرموز بیزار هستند
منبع : مجله زندگی ایده آل
منبع : ایران مطلب
آخرین اخبار و دنیای مد و زیبایی
معیارهای مرد ایده آل خانم ها